NTENT="IR" />
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کلارآباد دات کام
قالب وبلاگ
باخت وی از یک شهردار در سال 84 که روزی فرماندار دولتش بود، هنوز او را به این سمت پیش نبرده بود که به «گام نهایی» بیندیشد. این مسئله در سال 88 در فکر هاشمی نضج گرفت و در جریان انتخابات 92 استارت خورد تا به این روز رسید که از وی «مواضع جدید» شنیده می شود.
جوان‌ آنلاین نوشت: مواضع این روزهای «آیت‌الله هاشمی رفسنجانی» با سوال های زیادی همراه است. مهمتر از همه اینکه این پیر سیاست در این ایام به چه می اندیشد و به عنوان آخرین گام کجا را هدف گرفته است؟

نگاهی به تحولات ایجاد شده از دوران ریاست جمهوری وی و سپس چرخش های سال 1376 که با روی کار آمدن «محمد خاتمی» همراه بود، دوران خوبی را برایش رقم نزد تا اینکه وی را مجبور کرد برای غسل تعمید اندیشه و رفتارش با «محمود احمدی نژاد» به رقابت تن به تن، تن دهد. باخت وی از یک شهردار نه چندان سرشناس در سال 84 که روزی فرماندار دولتش بود، هنوز او را به این سمت پیش نبرده بود که به «گام نهایی» بیندیشد. این مسئله در سال 88 در فکر هاشمی نضج گرفت و در جریان انتخابات 92 استارت خورد تا به این روز رسید که از وی «مواضع جدید» شنیده می شود.

یک سیاستمدار خوش فکر و بازیگر حرفه ای هیچ گاه جواب کنش ها را در اولین واکنش ها نمی دهد و آن را برای روز مبادا نگه می دارد. اما سن و سال هاشمی دیگر اجازه صبر نمی دهد بنابراین می توان انتظار داشت که آخرین فن خود را رو کند. اما این آخرین فن و گام نهایی چه می تواند باشد؟

رفتار، مواضع و نوع بازی هاشمی رفسنجانی نشان می دهد که وی در آخرین گام به دنبال ایجاد یک «جبهه فراگیر غیرمتمرکز» با استفاده از طیف های مختلف، برای چرخش سیاسی ایران امروز به سمت های دیگری است. وی سعی می کند زیر چتر این جبهه طیف های مختلف و حتی متضادی را جمع کند که لزوما زیر چتر هاشمی قرار نمی گیرند اما تغییرات و چرخش های سیاسی سه دهه گذشته باعث شده تا به این جبهه نانوشته تن دهند. برای توضیح این وضعیت بهتر است به جامعه شناسی سیاسی جمهوری اسلامی ایران از سال 68 تا کنون توجه شود تا پیش بینی رفتار و خواسته سیاسی آینده «این جبهه» بهتر به تصویر درآید.

* روندهای سیاسی – اجتماعی ایران از سال 68 تا 92

هاشمی رفسنجانی در دوره ریاست جمهوری خود گام به گام و البته محتاط از روند انقلابی «مستضعفین» و «پا برهنگان» عبور کرد. این فاصله گام به گام و پرداختن به «ساختن» پس از مشکلات جنگ باعث شد که ابتدا نام «سردار» سازندگی را به خود بگیرد. اصطلاح سردار «هنوز» نشانی از جنگ و دوره گفتمانی مستضعفین را که اندیشه امام (ره) بود،‌ به همراه داشت. اما ادامه این روند و ارج گذاشتن به «طبقه بالا» که بحث شهردار و شهرداری وقت یکی از نمادهای آن بود،‌ انتقادها از سردار سازندگی را به دلیل «اشرافی گری» زیاد کرد و دولت در این دوره نسبت به علقه های انقلابی پیش از سال 68 به پرتاب گفتمانی دچار شد. چون رئیس جمهور وقت در حمایت از طبقه بالا و سرمایه دار جامعه، به جای مستضعفین با گام اولیه سازندگی به گام بعدی اشرافی گری قدم گذاشت. لقبی که هنوز برای آن باقی مانده است.

اما این اشرافی گری و حمایت از طبقه بالا با واکنش تند سیاسی - اجتماعی طبقه متوسط و میل به فضای باز سیاسی مواجه شد که با حمله های باورنکردنی به هاشمی به عنوان عامل بستن این فضا، همراه بود. فاصله گرفتن از گفتمان اولیه انقلاب با شعار و خواسته «پابرهنگی» که طبقه پایین جامعه را ارج می نهاد و همچنین بستن فضای سیاسی که مورد علاقه طبقه متوسط بود،‌ باعث شد که برنده انتخابات طیف طبقه متوسط نیازمند به فضای باز باشد که در سال 76 خود را نشان داد.

اما هنوز یک مسئله وجود داشت که در طبقه پایین جامعه نهفته مانده بود. اگر چه این طبقه نیز منتقد بی چون و چرای دوره اشرافی گری هاشمی بود، ولی نمی توانست همچون طیف طبقه متوسط حاضر در بخش هایی از قدرت «صدای» خود را بلند کند. بنابراین نصیبی از انتخابات سال 76 نبرد.

این صدا در طول دوران هشت ساله اصلاحات هم شنیده نشد. چون اصلاحات تنها به دنبال برآورده کردن خواسته و تمالات «خودی» بود و بازی را تنها از یک طبقه، یعنی از بالا به متوسط (میانه) آورد. این همان پاشنه آشیل اصلاحات بود که حتی با وجود داشتن نماینده در انتخابات سال 84 نتوانست خودنمایی کند. از طرفی دیگر، نگاه اشرافی گری برآمده از دوره هاشمی نشان داد که «مردم» به سمت دیگری گرایش دارند و هنوز خواهان پیگیری خواسته های خود در دهه اول انقلاب هستند که این «صدا» از حنجره یک شهردار ساده و «در ابتدا» بی غل و غش شنیده شد. از این رو طبقه پایین بار دیگر در سال 84 به قدرت بازگشت و روند سیاسی را از طبقه بالای سال 68 و طبقه متوسط متوسط سال 76 به خواسته های انقلابی سال 84 بازگرداند.

اما این همه ماجرا نبود زیرا تغییرات ایجاد شده در کابینه دولت «احمدی نژاد» و چرخش های سیاسی وی در سال های بعد سبب شد خواسته های این طبقه بار دیگر «گم شود». تفاوت در این بود که احمدی نژاد طی این مدت بخصوص پس از تحولات سال 88 به سمتی پیش رفت که طبقه پایین نه تنها به خواسته های خود نرسید بلکه دچار سر در گمی شد که تنها به فکر «خرج» سفره خود باشد.

در چنین شرایطی بود که نمایندگان طبقات بالا و متوسط (هاشمی و خاتمی) با استفاده از سرگردانی طبقه پایین جامعه، شرایطی را ایجاد کردند و توانستند با استفاده از شعارهای انتخاباتی، هر سه طیف و طبقه را گرد یک خواسته جمع کنند و آن چیزی نبود به جز خروج از وضعیت «فعلی». از یک منظر پیروزی «حسن روحانی» محصول این تحولات جامعه شناختی در عرصه سیاسی و اجتماعی بود. اما پس از این چه می شود و هاشمی که به عنوان یکی از حامیان اصلی دولت نام گرفته به چه می اندیشد و به دنبال آن است که تا کجا از این موقعیت استفاده کند؟

* روحانی نماینده کدام طیف جامعه است؟

در ابتدای پیروزی و برای اولین بار پس از انقلاب اسلامی ایران سه طیف بالا،‌ متوسط و پایین جامعه احساس می کرد که خواسته خود را در یک دولت یافته است. طبقه پایین و مستضعف جامعه به دنبال چرخه اقتصاد حداقلی خود است و بر همین اساس دولت روحانی بر مبنای نظریه دولت رفاه «لیبرال – دموکراسی» و حمایت دولت از شهروندان ضعیف در اولین گام، سبد کالا را انتخاب کرده است و با توجه مشکلات در پرداخت یارانه نقدی، در آینده مجبور است به مسائل رفاهی، بهداشتی، پزشکی، بخصوص در حوزه تامین اجتماعی بیشتر بپردازد. دولت قصد دارد بحث سبد کالا را در سال آینده نیز ادامه دهد زیرا می داند که اگر موفق به این کار(ها) نشود طیف مستضعف را در انتخابات بعدی از دست خواهد داد.

دولت در حوزه و طیف متوسط نیز در اولین گام ها بیشتر به حوزه فرهنگ، رسانه و فضای سیاسی و مجازی می پردازد. مسئله رفع فیلترینگ فیس بوک برآمده از این اندیشه است. بنابراین نباید آن را تنها به سلیقه یک وزیر نسبت داد. در این شرایط دولت سعی دارد همزمان به طبقه بالا نیز نظر داشته باشد. حمایت از لیبرالیسم اقتصادی که با انتقاد اقتصاددانان نهادگرا مواجه شده از نشانه های این رویکرد است. دولت سعی دارد همزمان هر سه طیف و طبقه را با خود همراه داشته باشد، چون می داند که هر کدام از این سه را از دست بدهد در آینده با مشکل مواجه خواهد شد. این در حالی است که دولت روحانی از ابتدا هیچ طبقه و طیفی را نمایندگی نمی کرد اما چرخش های سیاسی سه دهه گذشته آن را در شرایطی قرار داده که مجبور باشد بار هر سه را به دوش بکشد که البته روندی غیرطبیعی و تقریبا ناشدنی است. همین مسئله و تجمیع خواسته های سه گانه و متضاد آنها به طور بالقوه تهدیدی برای برنامه هایش است چون به راحتی قابل جمع نیستند.

* هاشمی پس از انتخابات 92 به کجا می نگرد؟اتفاقا به همین دلیل از اصطلاح «غیرمتمرکز» در این جبهه استفاده شده است. زیرا نمی توان میزان نفوذ شخصیت های حاضر در این حلقه را به شکل عمودی متصور شد و یکی را زیرمجموعه دیگری قرار داد. حال مجموعه این طیف نه تنها خود را برای انتخابات مجالس شورای اسلامی و خبرگان در سال 92 آماده می کنند بلکه به «تحولات و تغییرات خاصی» نیز می اندیشند. البته نگاهی به گذشته ایران نشان می دهد که در دو دوره زمانی برای تاثیرگذاری سیاسی از «جبهه» استفاده شده است که در هر دو دوره خواسته ها و اهداف اولیه و نهایی برآورده نشده است. ابتدا «جبهه ملی» و دیگری «جبهه اصلاحات» که به دلایل مختلف بخصوص گستردگی طیف های سیاسی غیر همفکر دچار شکست شده است. موفقیت در «جبهه سیاسی» نیازمند چسبندگی سیاسی و اجتماعی قابل توجه ای است که ایجاد آن به راحتی ممکن است. اما هاشمی رفسنجانی سعی دارد در این برهه این بار را به پیش ببرد ...


حال در چنین شرایطی هاشمی رفسنجانی به چه می اندیشد و چگونه به دنبال ایجاد یک «جبهه فراگیر غیرمتمرکز» است؟ به این دلیل گفته می شود «جبهه فراگیر» که با توجه به اوضاع کنونی سیاسی،‌ اقتصادی،‌ اجتماعی و فرهنگی جامعه خواهان آن است که از «شخصیت» ها و «گروه» های مختلف استفاده و از آنها دعوت کند که در این جبهه حضور داشته باشند تا با ایجاد «حلقه های متصل تاثیرگذار» بار دیگر انتخابات و قدرت به دست رقیب نیفتد. با این نگاه به راحتی قابل هضم است که چرا هاشمی و خاتمی در یک طیف قرار می گیرند. هاشمی بر این گمان است که با این روش می تواند از پتانسیل باقی مانده دوره اصلاحات استفاده کند. از سوی دیگر با نزدیک شدن به خانواده امام خمینی (ره) خواهان مشروعیت بخشی در طیف پایین و انقلابی دهه 60 است. هاشمی قصد دارد از این طریق با استفاده از حسن خمینی نشانه هایی از رویکردها و تفکرات امام خمینی (ره) و همچنین بهره مندی از محمد خاتمی برای استفاده از آنچه سرمایه اصلاحات نامیده می شود را به همراه داشته و با جمع کردن آنها دیگر شخصیت ها را نیز با خود همراه کند. بنابراین در چنین حالتی وقتی «ناطق نوری» به عنوان رقیب اصلی فکری و رویکردی خاتمی (دست کم در سال 76) به این طیف نزدیک می شود، جای تعجب نیست که چرا به اصلاحات نزدیک شده است. زیرا مجموع این طیف به دنبال ایجاد «ساخت جدیدی از قدرت» هستند تا به هدف «نهایی» خود بیندیشند و در همان مسیر گام بگذارند. این طیف حتی به دنبال بهره مندی از قدرت و حوزه نفوذ «علما» هستند و برای این کار سعی دارند از تمامی زمینه ها استفاده کنند.

[ دوشنبه 92/12/26 ] [ 7:5 عصر ] [ م.ص ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک های مفید
لینک دوستان
لینک های مفید
امکانات وب
عمارنامه : نجوای دیجیتال بصیرت با دیدگان شما 		AmmarName.ir

بازدید امروز: 269
بازدید دیروز: 245
کل بازدیدها: 4392609