NTENT="IR" />
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کلارآباد دات کام
قالب وبلاگ
اکثر افرادی که در عشق حضرت ولی عصر می‎سوزند و اگر هم موفق به زیارت شوند باز هم از مقاصد دنی و جزئی و حوائج مادی و معنوی تجاوز نمی‎کنند به این دلیل است که آن حضرت را مرآت و آیت حق نگرفته‎اند و الا به مجرد دیدن باید خدا را ببینند و از وصال آن حضرت به وصال حق نائل آیند.
چگونه برخی به حضور امام دوزادهم شرف حضور یافتند؟
سرویس فرهنگی جهان‌نیوز: وجــود مقــدس حضــرت بقیــه‎الله (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) آینه تمام نمای حق است و باید در آن آینه، حق را دید نه خود آن را. چون خودی ندارد و نمی‎توان بدون آن حق را دید. چون بدون آن حق قابل دیدن نیست؛ و بنابراین حتما باید حق را از راه و از طریق و از آینه و مرآت آن ولی اعظم جست و به‎سوی او در تکاپو بود. 
 
در دعا‎ها و مناجات‎‎ها مخاطب خداست، از راه آن حضرت و از سبیل و صراط آن حضرت. بنابراین اگر به خود آن حضرت هم عرض حاجت کنیم و او را مخاطب قرار دهیم باید متوجه باشیم که عنوان استقلال به خود نگیرد و جامه استقلال به خود نپوشد، بلکه عنوان وساطت و مرآتیت و آیتیت پیوسته در ذهن و در مدنظر باشد و در حقیقت باز هم خداوند را مخاطب قرار داده‎ایم چون آینه و مرآت بماهی مرآت قابل نظر استقلالی نیست، بلکه نظر تبعی است و نظر استقلالی به همان صورت منعکس در آن بازگشت می‎کند. 
 
لذا اکثر افرادی که در عشق حضرت ولی عصر می‎سوزند و اگر هم موفق به زیارت شوند باز هم از مقاصد دنی و جزئی و حوائج مادی و معنوی تجاوز نمی‎کنند به این دلیل است که آن حضرت را مرآت و آیت حق نگرفته‎اند و الا به مجرد دیدن باید خدا را ببینند و از وصال آن حضرت به وصال حق نائل آیند، نه آنکه باز خود آن حضرت حجابی بین آنان و بین حق شود و از آن حضرت تقاضای حاجات دنیویه و آمرزش گناه و اصلاح امور را بخواهند. 
 
چه بسیاری از افراد که به محضرش مشرف شده‎اند و آن حضرت را هم شناخته‎اند، ولی از عرض این‎گونه حاجات احتراز نکرده‎اند و همین چیز‎ها را خواستار شده‎اند؛ پس در حقیقت نشناخته‎اند زیرا معرفت به او معرفت به خداست؛ «مَن عَرَفَکُم فَقَد عَرَفَ اللهَ». 
 
هرکس بخواهد خدمت او برسد باید تزکیه نفس کند و به تطهیر سر و اندرون خود اشتغال ورزد. در این صورت به لقای خدا می‎رسد که لازمه‎اش لقای آن حضرت است و به لقای آن حضرت می‎رسد که بالملازمه لقای خدا را پیدا کرده است؛ گرچه در عالم خارج و طبیعت مشرف به شرف حضور بدن عنصری آن حضرت نشده باشد.  پس عمده کار، معرفت به حقیقت آن حضرت است، نه تشرف به حضور بدن مادی و طبیعی. از تشرف به حضور بدن مادی و طبیعی فقط به همین مقدار بهره می‎گیرد، ولی از تشرف به حضور حقیقت و ولایت آن حضرت سرش پاک می‎شود و به لقای حضرت محبوب (خداوند متعال) فائز می‎گردد؛ «لِمِثْلِ هَذَا فَلْیَعْمَلِ الْعَامِلُونَ/ پس باید براى چنین پاداشى عمل‌کنندگان عمل کنند». (سوره صافات، آیه61) 
 
علامه بحرالعلوم (قدس‎الله‎نفسه) عمری را در مجاهده با نفس اماره و تزکیه سر و تطهیر نفس برای عرفان الهی و وصول به مقام معرفت و فنا و اندکاک در ذات حضرت حق به‌سر آورد و از رساله سیر و سلوک او مقام او در مراحل و منازل عرفان مشهود است؛ او که به خدمتش مشرف می‎شد، با این دیده بود، با دیده حق‎بین، نه با دیده خودبین: 
 
حق بین نظری باید تا روی تو را بیند 
 
چشمی که بود خود بین کی روی تو را بیند؟ 
 
از آن مرحوم حکایت کرده‎اند که روزی چون اذن دخول برای تشرف به حرم مبارک حضرت سیدالشهدا (علیه‎السلام) را خوانده بود، همین‎که خواست داخل شود، ایستاد و خیره به گوشه حرم مطهر می‎نگریست و مدتی به همین منوال بود و با خود این بیت را زمزمه می‎کرد: 
 
چه خوش است صوت قرآن، ز تو دلربا   شنیدن 
 
 به رخت نظاره کردن، سخن خدا شنیدن 
 
بعدا از علت توقفش پرسیدند. در پاسخ گفت: «حضرت مهدی‌(عجل‌ ‎الله‎تعالی‎فرجه‎الشریف) در زاویه حرم مطهر نشسته بودند و مشغول تلاوت قرآن بودند». 
 
این است معنای وصول و این است حقیقت آیتیت و مرآتیت! 
 
حضرت آقا [سیدهاشم حداد] خیلی در گفتارشان و در قیام و قعودشان و به‎طور کلی در مواقع تغییر از حالتی به حالت دیگر، خصوص کلمه «یا صاحب‌الزمان» را بر زبان جاری می‎کردند. یک روز یک نفر از ایشان پرسید: آیا شما خدمت حضرت ولی عصر أرواحُنا فداه مشرف شده اید؟ فرمودند: «کور است هر چشمی که صبح از خواب بیدار شود و در اولین نظر نگاهش به امام زمان نیفتد». 
 
أقول: چقدر این جمله شبیه است به کلام مرحوم آیت‌الله حاج شیخ‎ محمد جواد انصاری‎همدانی (قدس‎الله‎تربتَه) که چون از ایشان سوال شد: چه وقت انسان حضور صاحب الزمان می‎رسد؟ فرمودند: «در وقتی که حضور و غیبتش برای انسان تفاوت نداشته باشد». 
 
مجالس و محافل توسل به حضرت ولی عصر بسیار خوب است، ولی توسلی که مطلوب و منظور از آن، حق باشد، وصول به حق باشد، رفع حجب ظلمانی و نورانی باشد، کشف حقیقت ولایت و توحید باشد، حصول عرفان الهی و فنا در ذات اقدس او باشد، این مطلوب است و پسندیده. لذا انتظار فرج که حتی در زمان خود ائمه (علیهم السلام) از بزرگ‎ترین و با فضیلت‎ترین اعمال محسوب می‎شده است، همین بوده است. 
 
مرحوم آقا سیدجمال‎الدین [گلپایگانی] برای حقیر نقل کردند که یک شب که بر حسب معمول به مسجد سَهله برای عبادت آمدم و عادت من این بود که به دستور استاد هر وقت شب‎‎ها به مسجد سهله می‎رفتم، اولا نماز مغرب و عشا را بجا می‎آوردم و سپس اعمال وارده در مقامات مسجد را انجام می‎دادم و پس از آن دستمالی که در آن نان و چیزی بود، به‎عنوان غذا باز می‎کردم و مقداری می‎خوردم. آنگاه قدری استراحت نموده و می‎خوابیدم. سپس چندین ساعت به اذان صبح مانده بر می‎خاستم و مشغول نماز و دعا و ذکر و فکر می‎شدم و در موقع اذان صبح، نماز صبح را می‎گزاردم و تا اول طلوع آفتاب به بقیه وظایف و اعمال خود ادامه می‎دادم. آنگاه به نجف مراجعت می‎نمودم.  در آن شب نماز مغرب و عشا و اعمال مسجد را بجا آوردم و تقریبا دو ساعت از شب می‎گذشت. همین که نشستم و دستمال خود را باز کردم تا چیزی بخورم، هنوز مشغول خوردن نشده بودم که صدای مناجات و ناله‎ای به گوش من رسید و غیر از من هم در این مسجد تاریک، احدی نبود.  این صدا از ضلع شمالی، وسط دیوار مسجد، درست در مقابل و روبه‎روی مقام مطهر حضرت امام زمان (عجل‎الله‎تعالی‎فرجه‌الشریف) شروع شد و به‎طوری جذاب و گیرا توأم با سوز و گداز و ناله و اشعار عربی و فارسی و مناجات‎ها و دعا‎های عالیه‌المضامین بود که به‎کلی حال ما را و ذهن ما را متوجه خود نمود. من نتوانستم یک لقمه از نان بخورم و دستمال همین‎طور باز مانده بود و نتوانستم بخوابم و استراحت کنم و نتوانستم به نماز شب و دعا و ذکر و فکر خود بپردازم و همین‎طور متوجه و منصرف به‎سوی او بودم. 
 
صاحب صدا ساعتی گریه و مناجات داشت و سپس ساکت می‎شد. قدری می‎گذشت، دوباره مشغول خواندن و درد دل کردن می‎شد، باز آرام می‎گرفت. سپس ساعتی مشغول می‎شد و آرام می‎گرفت و هر بار که شروع می‎کرد به خواندن، چند قدمی جلوتر می‎آمد. به‎طوری که قریب به اذان صبح که رسید، در مقابل مقام مطهر امام زمان (أرواحنا فداه) رسیده بود. در این حال خطاب به حضرت نموده و پس از گریه طولانی و سوز و ناله شدید و دلخراشی، این اشعار را با تخاطب و گفت‎وگو با آن حضرت خواند: 
 
ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده‎ایم       از بد حادثه اینجا به پناه آمده‎ایم‎ 
 
رهرو منزل عشقیم و ز سرحد عدم                 تا به اقلیم وجود این همه راه آمده‎ایم‎ 
 
سبزه خط تو دیدیم و ز بستان بهشت          به طلبکاری این مِهر گیاه آمده‎ایم‎ 
 
با چنین گنج که شد خازن او روح امین          به گدایی به در خانه شاه آمده‎ایم‎ 
 
لنگر حلم تو ‎ای کشتی توفیق کجاست        که درین بحر کرم، غرق گناه آمده‎ایم‎ 
 
آبرو می‎رود ‎ای ابر خطا پوش ببار             که به دیوان عمل نامه سیاه آمده‎ایم‎ 
 
حافظ این خرقه پشمینه بینداز که ما             از پی قافله با آتش آه آمده‎ایم‎
 
و دیگر ساکت شد و هیچ نگفت. در تاریکی چندین رکعت نماز گزارد تا سپیده صبح دمید. آنگاه نماز را بجا آورده و مشغول به خود در تعقیبات و ذکر و فکر بود تا آفتاب دمید. آن وقت برخاست و از مسجد خارج شد. و من تمام آن شب را بیدار بودم و از همه کار و بار خود واماندم و مات و مبهوت وی بودم. 
 
چون خواستم از مسجد بیرون شوم از سر خدمه آنجا که اتاقش خارج از مسجد و در ضلع شرقی بود پرسیدم: این شخص که بود؟ آیا شما او را می‎شناسید؟ گفتند: آری. این مردی است به نام سیداحمد کربلایی. بعضی از شب‎های خلوت که در مسجد کسی نیست می‎آید و حال و وضعش هم همین‎طور است که دیدید.  امروزه راه تشرف به حقیقت ولایت آن حضرت باز است و مهم هم همین است؛ ولی نیاز به مجاهده با نفس اماره و تزکیه اخلاق دارد و نیاز به سیر و سلوک در راه عرفان حضرت احدیت سبحانه و تعالی دارد. خواه ظهور خارجی و عمومی آن حضرت به‎زودی واقع گردد یا واقع نگردد زیرا خداوند ظالم نیست و راه وصول را برای افرادی که مشتاقند نبسته است. این در پیوسته باز است و دعوت محبان و مشتاقان و عاشقان را لبیک می‎گوید.

منبع: هفته‌نامه پنجره

[ جمعه 93/3/23 ] [ 11:47 عصر ] [ م.ص ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک های مفید
لینک دوستان
لینک های مفید
امکانات وب
عمارنامه : نجوای دیجیتال بصیرت با دیدگان شما 		AmmarName.ir

بازدید امروز: 38189
بازدید دیروز: 1506
کل بازدیدها: 5144478