NTENT="IR" />
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کلارآباد دات کام
قالب وبلاگ

خبرنویسی، آدم ها را بر اساس شخصیت حقوقی و ارزش خبری شهرت تقسیم می کند. قاعده ای که خیلی وقت ها ضابطه ای دست و پاگیر است و پایبندی به آن عین خیانت به واقعیت هایی که از کنارشان می گذریم. آنچه در ادامه می آید روایتی است از دوشنبه شب در صحرای منا:

گوشه ای از چادر جانبازان در منا نشسته بود.

آخرین شب بیتوته حجاج در سرزمین پررمز و راز منا بود و جانبازان سرتراشیده میزبان محفلی بودند که در آن به پیشواز محرم رفته بودند.

جانبازی یک باره مساله ساده ای برایش رخ داد. چند قطره خون از بینی اش بیرون آمد. چند قطره آنقدر بیشتر شد که نتوانست جلوی خونریزی را بگیرد. امدادگر رسید و او را خیمه کناری منتقل کرد. سخنران که از قضا حجت الاسلام مرتضی آقاتهرانی بود با ذکر صلواتی به ادامه سخنانش در باب سعادتی که نصیب جانبازان شده ادامه داد.
 حالا حسین لاری که در اولین کاروان جانبازان به سرزمین وحی چند دقیقه ای با او گپ زده بودم توی خیمه کنار مراسم روی زمین بود و همسرش بالای سرش و به امدادگر و پزشک وضعیت شوهرش را توضیح می داد.
پزشک فهمید که ماندن جانبازی که ترکش های هلندی در سر دارد در جایی که صدای بلندگوی مراسم به گوش می رسد سمی مهلک برای اوست.
حسین به اورژانس هلال احمر برده شد و مرثیه شروع شد.
حرفها و گلایه های همسر حاج حسین بماند برای وقتی دیگر؛ ولی همین را بدانید که آنچه درباره خیلی از جانبازان می گوییم حرفهایی از روی نا آگاهی است. باید بودی و می دیدی وقتی می شنید «همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی...» را می شنید چطور تکان می خورد. مردی که در شرایط خاص نور و صدا قاتل‌اش بود.
حاج حسین عید قربان سرتراشیده بود و جای ترکش سیمنف هلندی بیشتر معلوم بود.
/

[ چهارشنبه 90/8/18 ] [ 11:3 صبح ] [ م.ص ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک های مفید
لینک دوستان
لینک های مفید
امکانات وب
عمارنامه : نجوای دیجیتال بصیرت با دیدگان شما 		AmmarName.ir

بازدید امروز: 1559
بازدید دیروز: 2795
کل بازدیدها: 4427697