NTENT="IR" />
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کلارآباد دات کام
قالب وبلاگ

انتخاب رخشان بنی اعتماد به‌عنوان داور جشنواره شهر، جلوه تازه ای از روندی است که با سیاست‌های اعلامی شهرداری تهران در حوزه فرهنگ منافات دارد و البته مسبوق به سابقه است. 

 تا چندی دیگر شاهد برگزاری چهارمین جشنواره‌ی فیلم شهر از سوی شهرداری تهران خواهیم بود. جشنواره‌ای که حالا هرسال گسترده‌تر و با تبلیغات بیشتری برگزار می‌شود. این جشنواره که از24‌ تا 29 اردیبهشت برگزار می‌شود، از چندی پیش وارد مرحله‌ی تعیین هیئت داوران و انتخاب آثار شده است.  

شعارهای اعلام شده برای این دوره  
شعار این دوره‌ی جشنواره "شهری انسانی برای انسان شهری" است. البته اگر به سایت این جشنواره سری بزنید، به جای عنوان "شعار" از "رویکرد" استفاده و افزوده شده که محور اصلی این دوره‌ی جشنواره توجه به مفاهیمی همچون "شهری انسانی، انسانی شهری"، "الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت"، "احترام به حقوق شهروندی" و "ایمان و اخلاق" است.  
تا اینجای کار ظاهراً عیب و نقص خاصی در جشنواره دیده نمی‌شود، جز آنکه عده‌ای معتقدند که اصولاً چنین جشنواره‌هایی هیچ نفعی برای سینمای کشورمان ندارند و بیشتر برای ارائه‌ی بیلان کاری مدیران سازمان‌‌‌ها برگزار می‌شوند. اگرچه این انتقاد قابل تامل است، اما از آنجا که در بین برنامه‌های فرهنگی این مملکت،‌ تا دل‌تان بخواهد از این دست جشنواره‌های تشریفاتی و بی اثر -مانند جشنواره‌ی فیلم کیش و یا جشنواره‌ی فیلم رشد- وجود دارد، نمی‌توان خیلی بر شهرداری خرده گرفت، چراکه این جشنواره از حیث فیلم‌های داخلی نمایش داده شده در آن، نسبت به برخی از جشنواره‌های از این دست، دارای جذابیت‌های بیشتری هم هست. اما آنچه قرار است در این نقد، مورد بررسی قرار گیرد، ایراد بزرگ‌تری است.  
فعال سبز؛ داور جشنواره  
اواخر فروردین بود که اسامی هیئت داوران این جشنواره در بخش فیلم های مستند اعلام شد. در بین این اسامی، مورد جالبی به چشم می‌خورد که نشان می‌داد مسئولین جشنواره در عمل،‌ چندان به آنچه که خود به عنوان رویکردهای جشنواره اعلام کرده‌اند، اعتقاد ندارند و بیشتر به عنوان شعار و برای خالی نبودن عریضه، این مفاهیم را مطرح کرده‌اند، یعنی عملاً بیشتر در فکر استفاده از چهره‌های مطرح برای داوری جشنواره‌ی خود هستند؛ حتی اگر این چهره‌ی مطرح یک فمینیست و از اعضای فعال بخش هنری جریان فتنه باشد!  
با نگاهی به این لیست، آنچه در نگاه اول توجه همه را به خود جلب می‌کند، نام رخشان بنی‌اعتماد کارگردان سینمای ایران به عنوان یکی از اعضای هیئت داوران جشنواره در بخش فیلم مستند است. بنی‌اعتماد از جمله هنرمندانی است که در جریان حوادث سال 88، به حق می‌تواند در لیست فعال‌ترین هنرمندان فتنه قرار گیرد. او و دخترش -باران کوثری- از همان ایام قبل از انتخابات، با حضور فعال در ستادهای انتخاباتی کروبی و موسوی، نشان دادند که مثل خیلی از هنرمندان دیگر علاقه‌مند به سرنوشت این انتخابات هستند.  
البته این تنها بخشی از فعالیت‌های قبل از انتخابات بنی‌اعتماد بود. او مانند سال 80 که در ایام انتخابات مستند انتخاباتی "روزگار ما" را با رویکرد حمایت از خاتمی ساخت، این‌بار هم با ساخت فیلم مستند "ما نیمی از جمعیت ایرانیم" با نگاهی فمینیستی به برخی از مطالبات زنان از کاندیداهای ریاست جمهوری دوره‌ی دهم و با مصاحبه‌هایی با برخی از مهم‌ترین فمینیست‌های ایران،‌ تلاش کرد تا بر همان طبلی بکوبد که مدت‌هاست بیگانگان جمهوری اسلامی را به آن متهم می‌کنند. صحبت از ظلم‌هایی که به زن ایرانی می‌شود، محور فیلمی بود که بنی‌اعتماد به علت نگرفتن مجوز، چندی بعد خود لینک دانلودش را روی اینترنت قرار داد و البته از آن هم استقبالی نشد. این اولین بار نبود که بنی اعتماد اظهارات فمینیست‌های شناخته شده‌ی ایرانی را به عنوان فیلم مستند به خورد مخاطب می‌داد. او پیش از اینها هم در "بانوی اردیبهشت" (1376) با مهرانگیز کار، شهلا لاهیجی و فائزه هاشمی به عنوان برخی از زنان موفق ایرانی مصاحبه کرده بود.  
فعالیت‌های کارگردان فمینیست در آشوب‌های پس از انتخابات  
اما بعد از انتخابات ماجرا تفاوت کرد. هر چه قبل از انتخابات، حضور فعال هنرمندان در کمپین‌های انتخاباتی از پویایی جامعه‌ی ایرانی در آستانه‌ی انتخابات حکایت داشت، حضور همین هنرمندان در بلوای دروغین تقلب انتخاباتی و اغتشاشات مربوط به آن، نشانگر شناخت نداشتن آن‌ها از جامعه‌ی خود و ساده لوحی آنها بود. در میان این دسته از هنرمندان، بنی اعتماد جایگاه خاصی داشت. مصاحبه‌ی او با بی‌بی‌سی فارسی و اعلام این نکته که "من برای خس و خاشاک‌ فیلم می‌سازم" اولین اقدام خانم کارگردان در راستای اعتراض‌های به ظاهر مدنی‌اش بود.  
او حتی اقدام به نوشتن بیانیه‌هایی سیاسی می‌کرد و سپس خود برای بیانیه‌اش امضا جمع می‌کرد. از جمله بیانیه‌ی معروف به "بیانیه‌ی جمعی از مستندسازان سینمای ایران" که به قلم بنی اعتماد نوشته شده بود.  
با گذشت مدتی از انتخابات،‌ همزمان با مشخص شدن چهره‌ی واقعی فتنه و فتنه گران برای عموم مردم، تعداد زیادی از هنرمندانی که کم و بیش اعتراض‌هایی کرده ‌بودند، مشغول حرفه‌ی‌خود شده و به عکس‌العمل‌های احساسی پایان دادند اما بنی‌اعتماد هنوز هم از جمله معدود هنرمندانی است که با شال و دستبند سبز روی صحنه‌ها ظاهر می‌شود و هر جا که جایزه‌ای می‌گیرد، جایزه‌اش را به مادران داغدار حوادث فتنه تقدیم می‌کند. (از جمله در جشنواره‌ی "هانری لانگ لوا" فرانسه.)  
کار به جایی رسید که حضور او و دخترش با شال و دستبند سبز در آخرین جشن خانه‌ی سینما، اعتراض‌های زیادی را برانگیخت. او در دوره‌ی بیست و هشتم جشنواره‌ی فیلم فجر هم از جمله کسانی بود که جشنواره را تحریم کرد و اجاه‌ی حضور فیلمش را در بخش مستند جشنواره‌ی فیلم فجر نداد.  
حال سوال اینجاست که کدام ضرورت، سیاست‌گذاران جشنواره‌ی فیلم شهر را وادار کرده که وی را -که قطعاً یک کارگردان ضدانقلاب است- برای چندمین بار با کلی هیاهوی تبلیغاتی به عنوان یکی از برگ برنده‌های این جشنواره انتخاب کنند؟  
پیوند بنی اعتماد و جشنواره شهر  
البته حضور بنی‌اعتماد در جشنواره‌ی فیلم شهر مسبوق به سابقه است. تمام تبلیغات اولین دوره‌ی این جشنواره که با حضور تعداد زیادی فیلم گمنام و ضعیف برگزار شد، مربوط بود به حضور فیلم "خون بازی" در این جشنواره که در نهایت هم بهترین فیلم جشنواره شد. فیلم سیاهی در مورد اعتیاد دختران جوان که نه در آن تصویری از یک شهر سالم دیده می‌شد و نه حتی امیدواری برای اصلاح یک شهر فاسد! اما به هر حال، این فیلم باید فارغ از محتوای ناامید کننده‌ای که داشت، برای اعتبار بخشیدن به این دوره از جشنواره به‌عنوان فیلم برگزیده انتخاب ‌می‌شد تا همه متوجه غلظت بالای دغدغه‌های هنری شهردار تهران و گروه سیاست‌گذار فرهنگی او شوند. این در حالی بود که مقام معظم رهبری بارها در مقام تعیین عیار برای آثار هنری، بر مولفه‌ی امید بخشی و جلوگیری از سیاه‌نمایی به عنوان یک عامل مثبت یاد کرده بودند.  
به هر حال، بنی اعتماد به پای ثابت این جشنواره تبدیل و در دوره‌های بعدی هم به عنوان داور این جشنواره انتخاب شد. به این ترتیب، هنرمندی که هنوز هم دولت فعلی را به عنوان یک دولت رسمی قبول ندارد، با اصرار عجیب مسئولان شهرداری برای چندمین بار به عنوان داور یک جشنواره‌ی دولتی انتخاب می‌شود!  
همه‌ی اینها را گفتیم تا به این نکته برسیم که تمام رویکردهای اعلامی جشنواره‌ی فیلم شهر، فقط به درد درج در سایت جشنواره می خورد وگرنه کسی که هنوز نمی‌تواند درک کند که نتیجه‌ی یک انتخابات را اکثریت رقم می‌زند نه خواست انفرادی هر کس و هنوز نتوانسته است رای اکثریت را بپذیرد، چگونه می‌خواهد در جشنواره‌ای با رویکرد "حقوق شهروندی" داوری کند؟ اصولاً فمینیستی مانند "بنی اعتماد" که همیشه تصویرگر موقعیت‌های پس‌رفت و بدبختی آدم‌های اجتماع است و فیلم‌هایش همیشه پایان تلخی دارند، چگونه می‌تواند درباره‌ی میزان مطابقت فیلم‌ها با رویکرد جشنواره در باب "الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت" به قضاوت بنشیند؟   
توجه ویژه به هنرمندان جریان فتنه!  
جشنواره‌ی فیلم شهر البته تنها جلوه‌ی این سیاست‌گذاری‌های هنری عجیب شهرداری تهران نیست. به نظر می‌رسد که مدت‌هاست جذب هنرمندان مطرح با هر نوع عقیده -حتی ضد انقلاب- در دستور کار شهرداری تهران قرار گرفته است. روش جذب این هنرمندان به این نحو است که سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران با حمایت مالی و معنوی شدید از ساخته‌های این هنرمندان-حتی اگر این ساخته در تقابل کامل با آرمان‌های اتقلاب باشد- این هنرمندان را مدیون خود ساخته تا آن‌ها در مصاحبه‌ای در یکی از نشریات زیر مجموعه‌ی این ارگان، از مشی فرهنگی شهرداری تقدیر کنند و به جبهه‌ی طرفداران آقای شهردار بپیوندند.  
از معروف‌ترین تولیدات اخیر سینما، تئاتر و تلویزیون ایران که شامل لطف شهرداری شده‌ و با سرمایه‌گذاری مستقیم آن و یا به‌واسطه موسسه "سیمای مهر هستی" به مرحله‌ی تولید و بعضاً اکران رسیده‌است، می‌توان به فیلم‌های بحث برانگیز "درباره‌ی الی"، "خیابان‌های آرام" (ساخته‌ی جنجالی کمال تبریزی با موضوع اغتشاشات اخیر) تئاتر اکران نشده "روز حسین" (به کارگردانی محمد رحمانیان که در آن قرار بود با عنوان یک نمایش عاشورایی، قیام امام حسین(ع) را به نفع جریان فتنه مصادره کند که با درایت مسئولین توقیف شد)، فیلم "طهران، تهران" و مجموعه‌ی "نون و ریحون" (پخش شده در ماه رمضان سال گذشته که با نگاهی هجو آلود در برخی قسمت‌ها، دادگاه‌های متهمان فتنه را به سخره گرفته بود) اشاره کرد. جای این سوال است که شهرداری تهران با چه مجوزی از این تعداد فیلم و سریال و تئاتر مشکل دار، با هزینه‌ی بیت‌المال حمایت مالی کرده است؟  
این روزها عرصه‌ی هنرهای تصویری به‌ویژه سینما بیش از هر زمان دیگری، برای سیاست‌مداران جاذبه پیدا کرده‌است. از یک سو، جریانی در دولت مشغول ارتباط گرفتن با هنرمندان مطرحی است که اکثراً با انقلاب زاویه دارند و از سوی دیگر، شهرداری تهران هم در حالی که خود را منتقد سرسخت اقدام‌های این جریان انحرافی معرفی می‌کند، همین رویکرد را در پیش گرفته است و بیش از آنکه به فکر احیای سینمای ملی باشد، به هر قیمتی به فکر پر کردن لیست حامیان هنرمند خود است. آیا سینمای ایران می‌تواند خود را از بند این نگاه‌های ابزاری سیاست‌مداران رها کند؟ باید صبر کرد.

 


[ پنج شنبه 90/2/8 ] [ 10:59 صبح ] [ م.ص ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک های مفید
لینک دوستان
لینک های مفید
امکانات وب
عمارنامه : نجوای دیجیتال بصیرت با دیدگان شما 		AmmarName.ir

بازدید امروز: 479
بازدید دیروز: 588
کل بازدیدها: 4450554