NTENT="IR" />
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کلارآباد دات کام
قالب وبلاگ
محسن وزوائی نفر سوم کنکور ریاضی فیزیک بود و در سال 1355 در دانشگاه صنعتی شریف مشغول تحصیل در رشته مهندسی شیمی بود. در19 سالگی عضو اصلی دانشجویان پیرو خط امام بود که لانه جاسوسی دشمن را به تصرف در آورد. او اولین فردی بود که از دیوار سفارت خود را بالا کشید. سخنگو و مترجم دانشجویان بود . کادر ساز بود و خوش خلق. او بود که از نیروهای ساده تک رو، فرماندهان گردان و تیپ ساخت.سرویس یادداشت و گزارش جهان:

سید عباس فاطمی -  سالهای بسیاری بر انقلاب اسلامی ما گذشت. رخدادهای بیشماری در این دوران 32 ساله به سرعت از برابر چشمانمان رژه رفتند و اکنون که گرد پیری بر سر جوانان دوران مبارزات و دفاع مقدس نشسته نگاهی از سر تأمل بر یاران سفر کرده ،آه از نهادمان در می آورد که : یاران چه غریبانه رفتند از این خانه... 

امسال 28 سال از شهادت پاسدار سرافراز و سردار بی ادعای جبهه های غرب و جنوب می گذرد. کسی که با همراهی یاران معدودش (گردان 9 سپاه تهران) و با استعانت از ایمان و روحیه شهادت طلبی پاسداران و بسیجیان و با توسل به ائمه معصومین (ع) و بویژه حضرت زهرا (س) بزرگترین ضربه نظامی را در غرب کشور به دشمن وارد کرد و در یک عملیات محدود بیش از 500 کماندوی عراقی را به اسارت در آورد و قله های بلند بازی دراز را از دشمن متجاوز پس گرفت و مصداق آیه شریفه کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة بإذن الله شد.
 
در این سالها به دلیل فراوانی چهره های برجسته در دفاع مقدس کمتر به محسن وزوائی ها ، غلامعلی پیچک ها ، محسن حاج بابا ها و ... توجه شد. محسن وزوائی کسی بود که از جمیع جهات قابل مطرح شدن و اسوه حسنه بودن برای جوانان امروز بود. خوشبختانه پس از این همه سال، امسال هفته دفاع مقدس و سیمین سال جنگ تحمیلی را با یاد او سپری کردیم.
 
محسن وزوائی نفر سوم کنکور ریاضی فیزیک بود و در سال 1355 در دانشگاه صنعتی شریف مشغول تحصیل در رشته مهندسی شیمی بود. در19 سالگی عضو اصلی دانشجویان پیرو خط امام بود که لانه جاسوسی دشمن را به تصرف در آورد. او اولین فردی بود که از دیوار سفارت خود را بالا کشید. سخنگو و مترجم دانشجویان بود . کادر ساز بود و خوش خلق. او بود که از نیروهای ساده تک رو، فرماندهان گردان و تیپ ساخت.

                     

از همان سال 1360 برای کسانی که او را دیده بودند مصداقی شد از سرداران اسلام. از بدریون و یاران پیامبر(ص) در این عصر. درباره غزوه بدر رسول الله(ص) در تاریخ زیاد خوانده ایم . آنجا که یاران رسول الله (ص) با کمترین عده و عده در برابر
بنی صدر دست به قلم برد و در ستون " کارنامه رئیس جمهور" روزنامه انقلاب اسلامی، ضمن رد این مطلب و خرافی دانستن آن اعلام کرد چرا این اسب سوار در جنوب به یاری رزمندگان اسلام نمی آید.
سپاه قریش مردانه ایستادند و خداوند نصرت خود را به آنان نشان داد. آنجا بود که دشمن قدرتمند در برابر چشمان مجاهدان فی سبیل الله کمتر از آنچه بودند دیده شدند و در برابر دشمن سپاه اسلام را بیش از آنچه که بود دید. و همانجا بود که ملائکه به یاری سپاه اسلام آمدند و... 

در سالهای پس از فتح "بازی دراز" هنگام سخن گفتن در کلاس های سیاسی و تاریخ برای دانشجویان، محال بود یادی از غزوه بدر نکنم و گریزی هم به بدریون عصر امام خمینی(ره) و شهید وزوائی و یارانش نزنم. آنجا که قله ای عظیم را که در تصرف هزاران کماندو دشمن بود با تعداد اندکی از پاسداران که موفق شدند زودتر به بالای آن برسند و عده شان از انگشتان دو دست کمتر بود فتح کرد و داستانهای جاودانه ای را بوجود آورد که متأسفانه کمتر به آن پرداخته شده است...
 
313 یار پیامبر(ص) در بدر و 313 پاسدار جان برکف گردان 9 سپاه تهران در کنار محسن وزوائی و فرماندهان شجاعش، وجود دشمن تا بن دندان مسلح در دو جنگ، وجود ابزار نظامی فراوان در دست دشمن در دو جنگ، خالی بودن دستان رزمندگان از نظر تجهیزات نظامی، غیر قابل باور بودن توان جنگی بین دو سپاه اسلام و کفر در هر دو جنگ و در عین حال پیروزی برق آسا همراه با امدادهای غیبی و غنیمت بی شمار و اسرای بسیار در دو جنگ صدر اسلام و عملیات بازی دراز.
 
آنچه در سال دوم هجرت در اطراف مدینه اتفاق افتاد و امین وحی آن را پیروزی و نصرت الهی برای پیامبر(ص) نامید، در بازی دراز از زبان اسرای دشمن تکرار شد. سربازان اسیر دشمن پس از تسلیم علت ناتوانی در مقاومت را ناشی از بی اثر بودن سلاح و ابزارهای جنگی بر مرد نقاب پوشی که سوار براسب سفید بود ذکر کردند.
 
این خبر به سرعت در همه جا پیچید و محسن وزوائی در سخنرانی در مساجد تهران و توضیح درباره این نبرد بی نظیر به بازگوئی این نقل قول می پرداخت. بنی صدر که هیچ حرکت و حمایتی از این عملیات نکرده بود و تنها پس از انتشار خبر پیروزی رزمندگان اسلام طی پیامی به شهید فلاحی رئیس وقت ستاد ارتش پیروزی رزمندگان را تبریک گفته بود؛ یکباره به خود آمد و دید پیروزی در سرپل ذهاب نه به نام نیروهای مسلح به فرماندهی او بلکه به اسب سوار سفید پوش نسبت داده شده و نقش او و تدابیر عالیه اش در اداره جنگ به زیر سئوال رفته است! دست به قلم برد و در ستون " کارنامه رئیس جمهور" روزنامه انقلاب اسلامی، ضمن رد این مطلب و خرافی دانستن آن اعلام کرد چرا این اسب سوار در جنوب به یاری رزمندگان اسلام
آنانکه عملیات تنگه قاسم آباد را طراحی و اجرا کردند نه چریک های قوی هیکل و درشت اندام بودند؛ نه از ابزار های پیشرفته استفاده بردند. افرادی چون شهید نظری که ریز نقش و سبک وزن بود. شهید سید احمد حاج سید اولیا که او نیز به زور 48 کیلو را پر می کرد! اما آنقدر متوکل و مؤید به نصرت خدا بودند که ذکر کردنی نیست.
نمی آید.
 
بنی صدر ناخواسته به نکته دقیقی اشاره کرد. نکته ای که در آن روزها هرگز مورد توجه قرار نگرفت و با گذشت 28 سال از شهادت وزوائی مغفول واقع شد و آن کشف راز و رمز پیروزی های محسن وزوائی بود. چه حال و هوایی و چه روابطی در میان محسن وزوائی و پاسدارانش وجود داشت که آنها برای عملیات سر از پا نمی شناختند و قله های بلند را با تجهیزات انفرادی سنگین و سختی راه و تسلط کامل دشمن بر منطقه از روی ارتفاعات می پیمودند و در حالی به آنها نزدیک می شدند که دشمن گیج و منگ و مات و مبهوت دستها را بالای سر برده و تسلیم می شد.
 
شاید این نوع تحلیل این تصور را بوجود آورد که ما دشمن را احمق، بی انگیزه، ترسو و زبون فرض کرده ایم. در حالی که هرگز چنین فرضی مطرح نبوده و نیست. دشمن تمام ابزارهای دفاعی را به کار می گرفت. موانع متعدد، مین ها و سنگرهای مستحکم و استفاده از منورهای متعدد و رادارهای پیشرفته و هرچه که یک نیروی کلاسیک نیاز داشت را به کار می برد اما در برابر او یک نیروی نظامی کلاسیک قرار نداشت. نیروهای محسن وزوائی هیچ شباهتی به نیروهای نظامی کلاسیک نداشتند. برخی از آنان همچون خود محسن از کلاسهای درس و مراکز علمی آمده بودند و برخی از میان جامعه انقلابی آن روز. آنها دشمن را ترسو و زبون و احمق فرض نمی کردند و برای توانمند شدن خود در برابر دشمن چه روزها و شبهای متناوب را که در ارتفاعات مشرف بر روستای شیشه راه به کوه نوردی و تمرین بالا رفتن از کوه صرف نمی کردند. آنان قبل از اعزام به منطقه یک هفته در بیابان های لشکرک تهران اردو زده و در کوههای پر از برف که گاهی ارتفاع برف آن بیش از یک متر می رسید در گروه های چند نفری با مقداری نان و پنیر و خرما و یک نقشه و یک قطب نما رها می شدند تا خود ساعتها در طبیعت سخت منطقه با برف و سرما و بوران و گم شدن های احتمالی بجنگند و مصداق اتم « واعدوا لهم مااستطعتم من قوة » شوند.
                              
 این تصور هرگز در بین پاسداران جان برکف گردان 9 نبود و تا آخر آنها با تدبیر و شناسائی های کامل و دقیق و طراحی های بی نظیر در نبرد های خود حاضر می شدند ولی آنچه بیشتر به دردشان می خورد و الان دیگر کسی حاضر نیست آنرا به حساب آورد نیروی غیبی بود که در نماز شب های بخشی از یاران امام در گردان 9 و دعاهای نیمه شب امام خمینی(ره) و مردم غیور و نیز دعاهای توسل و ذکر ائمه(ع) و کمک خواستن از بانوی دو عالم حضرت زهرا (س) بود . این بود که آنان را قادر می ساخت تا با کمترین شهید و مجروح دشمن را از پای درآورند.
 
اگر نگاهی به عملیات 6 فروردین 60 در تنگه قاسم آباد داشته باشیم می بینیم در آن عملیات که با هدف ضربه زدن به ادوات زرهی و شکستن روحیه
بعد از عملیات، حاج احمد متوسلیان محسن را در آغوش کشید و گفت «گردان حبیب همان گردانی است که من می خواستم.»
دشمن قبل از عملیات بازی دراز انجام شد و در آنجا نیز نیروهای محسن وزوائی در کنار دو بسیجی شجاع شهیدان «محمد نظری و حسین چنگیزی» (طراحان اصلی این عملیات ) نقش آفرین بودند، آنجا نیز یک گروه کمتر از 30 نفره بر دشمنی تاختند که در سنگرهای به ظاهر مستحکم در عمق جبهه در آسودگی تمام خوابیده بودند و هرگز گمان نمی بردند نیروهای اسلام بتوانند به آنان نزدیک شوند، چه رسد به اینکه بیایند و از صد متری و از سه جهت تانک ها، نفربرها و سنگرهای آنان را با موشک انداز «دراگون» تاریخ مصرف گذشته و موشک های آرپی جی 7 به آتش بکشند. 

آنان گمان نمی بردند پاسداران بتوانند ساعتها در دل سیاه شب با تجهیزات سنگین درون رودخانه کم آب و پر از سنگلاخ راه پیمایی کنند و بی محابا از مرگ برق آسا، چون عقاب بر سرشان نازل شوند و جهنمی سوزان برایشان به وجود آورند. اما این امر انجام شد بدون آنکه خونی از بینی یک رزمنده بریزد. 

آنانکه عملیات تنگه قاسم آباد را طراحی و اجرا کردند نه چریک های قوی هیکل و درشت اندام بودند؛ نه از ابزار های پیشرفته استفاده بردند. افرادی چون شهید نظری که ریز نقش و سبک وزن بود. شهید سید احمد حاج سید اولیا که او نیز به زور 48 کیلو را پر می کرد! اما آنقدر متوکل و مؤید به نصرت خدا بودند که ذکر کردنی نیست. شهید سید احمد حاج سید اولیا پس از وارد کردن ضربه به دشمن و در زمانی که باید هرچه داری بگذاری و جانت را حسب دستور فرماندهی به سلامت از معرکه بیرون ببری، حاضر نشد گلوله های آرپی جی اضافه ای که برای تأمین نیروهای ضربه زننده در اختیار داشت رها کند و سبکبال باز گردد. او در حالی که فرصت گذاشتن گلوله ها را در کوله مخصوص نداشت چند گلوله را در دستانش گرفته و برای جلوگیری از اصابت گلوله های ضد هوایی که در سپیده دم با چشم قابل مشاهده بود خمیده می دوید.
 
کشف این روحیه است که می تواند سخن رهبری معظم را جامه عمل بپوشاند که فرمود: "جنگ ما یک گنج بود." امروز نیروهای مسلمان در سراسر جهان برای رهایی از ظلم نیازمند شناخت وزوائی ها و پیچک ها و حاج بابا ها و احمد بابایی ها و سید علیا ها و علی موحد دانش ها و تقوا منش ها و عباس شعف ها و بیشمار یاران شهیدشان هستند.
 
حماسه آفرینی های وزوائی تمام شدنی نبود او در مقام فرماندهی گردان حبیب بن مظاهر تیپ
سلاح محسن وزوائی هرگز زنگ نخواهد زد. این سلاح زمان نمی شناسد. تنها آدم خودش را می طلبد. ما باید تلاش کنیم تا راه را برای تربیت نسل هایی همچون شهید وزوائی باز کنیم. این کار چندان ساده نیست.
حضرت رسول (ص) به فرماندهی جاوید الاثر حاج احمد متوسلیان نیز مأمور تصرف توپخانه دشمن شد. توپخانه ای که بیش از 25 کیلومتر از نقطه عزیمت رزمندگان اسلام فاصله داشت. محسن هنگام عبور از تپه ماهورها و دشتهای وسیع دشت عباس متوجه می شود مسیر را گم کرده است. لذا در زمانی که تمام راههای پیدا کردن موقعیت و بازگشت به مسیر درست نا امید می شود، گردان را زمین گیر کرده و در سیاهی شب از گردان جدا شده و پس از اقامه دو رکعت نماز دست نیاز به آستان بی نیاز بلند کرده و با توسل به دردانه پیامبر و تضرع و انابه به درگاه الهی از خدا مدد می خواهد به احترام زهرای مرضیه(س) راه را بیابند. چرا که خاموش نشدن توپخانه دشمن توسط گردان حبیب همان و قتل عام شدن نیروهای عمل کننده و شکست عملیات همان.
 
سپس به گروه پیوسته راهی را در پیش می گیرند. سپیده دم گردان محسن متوجه می شوند که نه تنها به دشمن رسیده اند بلکه توپخانه را دور زده اند و در تپه های علی گریزه بدون درگیری شدید دشمن را وادار به تسلیم می کنند. توپخانه دشمن را سالم به غنیمت می گیرند و هزاران اسیر از دشمن متجاوز به دست می آید!
 
توپهای غنیمتی این عملیات تا پایان جنگ در خدمت توپخانه سپاه بود و همین ادوات بود که سپاه را به ایجاد گردان و تیپ و لشگرهای زرهی و توپخانه رساند. بعد از عملیات، حاج احمد متوسلیان محسن را در آغوش کشید و گفت «گردان حبیب همان گردانی است که من می خواستم.»
 
آنچه که موجب فتح و ظفر نیروهای محسن وزوائی می شد در موارد مشابه به دست دیگر سرداران دفاع مقدس بارها تکرار شد و امروز رزمندگان بین الملل اسلامی همان راه را در غزه و لبنان دنبال می کنند. سلاح محسن وزوائی هرگز زنگ نخواهد زد. این سلاح زمان نمی شناسد. تنها آدم خودش را می طلبد. ما باید تلاش کنیم تا راه را برای تربیت نسل هایی همچون شهید وزوائی باز کنیم. این کار چندان ساده نیست.



سخن را با کلامی از رهبر معظم انقلاب به پایان می بریم آنجا که فرمود:
« هر یک از این ستارگان درخشان، می‏تواند عالمی را روشن کند. بنابراین، حقیقت شهادت حقیقت عظیمی است. اگر این حقیقت، به وسیله کسانی که امروز در قبال شهیدان مسؤولیت دارند، زنده بماند، حفظ و تقدیس گردد و بزرگ نگاه داشته شود، همیشه تاریخ آینده ما، از این ایثار بزرگی که آنان کردند، بهره خواهد برد. همچنان که تاریخ بشریّت، هنوز از خون به ناحق ریخته سرور شهیدان تاریخ، حضرت ابی‏عبدالله‏الحسین علیه الصّلاه والسّلام بهره می‏برد؛ چون کسانی که وارث آن خون بودند، مدبّرانه‏ترین و شیواترین روشها را برای زنده نگهداشتن این خون به کار بردند... گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. »

[ شنبه 89/7/10 ] [ 7:15 صبح ] [ م.ص ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک های مفید
لینک دوستان
لینک های مفید
امکانات وب
عمارنامه : نجوای دیجیتال بصیرت با دیدگان شما 		AmmarName.ir

بازدید امروز: 379
بازدید دیروز: 588
کل بازدیدها: 4450454