NTENT="IR" />
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کلارآباد دات کام
قالب وبلاگ
غیبت از گناهان کبیره ای که جنبه «حقّ الناس» داشتن آن کاملًا روشن است.
به گزارش جهان، مهدی شبان مسک در وبلاگ "حضوری برای ظهور" نوشت: 
غیبت از گناهان کبیره ای که جنبه «حقّ الناس» داشتن آن کاملًا روشن است، زیرا: 
اولًا: با این عمل احترام و شخصیت و آبروى شخص مورد بحث کاسته خواهد شد و مسلماً ارزش اینها از نظر عقل و شرع کمتر از ارزش اموال نیست. 
ثانیاً: از تشبیه غیبت به خوردن گوشت برادر مؤمن در سوره حجرات نیز روشن مى‏شود که غیبت مصداق «ظلم» است و ایجاد حق مى‏ کند. 
ثالثاً: از احادیث فراوانى نیز این حقیقت استفاده مى‏ شود که غیبت نوعى ظلم و ستم است که باید جبران گردد از جمله: 
 
1- در خطبه حجة الوداع آمده است که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: 
«ایُّهَا النَّاسُ انَّ دِمائَکُمْ وَ امْوالَکُمْ وَ اعْراضَکُمْ عَلَیْکُمْ حَرامٌ کَحُرْمَةِ یَوْمِکُمْ هذَا فى شَهْرِکُمْ هذا فى بَلَدِکُمْ هذا انَّ اللَّهَ حَرَّمَ الْغَیْبَةَ کَما حَرَّمَ الْمالَ وَ الدَّمَ؛ اى مردم! خون‏ها و اموال و آبروى شما بر یکدیگر محترم است مانند احترام امروز و این ماه (ذى الحجه) و این شهر (مکه) خداوند حرام کرده است غیبت را همان گونه که حرام کرده است (تعرّض به) مال و خون را»1. 
بى‏ شک هر خون بى ‏گناهى ریخته شود باید جبران گردد، و هر مال مشروعى از هر کس تضییع شود، باید عوض آن را پرداخت، غیبت نیز باید به هر نحوى که ممکن است جبران شود. 
اصولًا قرار گرفتن آبروى مؤمن در کنار مال و خون او دلیل روشنى است بر این که تضییع آبرو جنبه حق الناس دارد. 
 
2- در حدیث دیگرى از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله بعد از آن که غیبت با مقایسه با زنا، شدیدتر از آن شمرده شده مى ‏فرماید: 
«زانى بعد از توبه (خالصانه) مشمول عفو الهى‏ مى‏ شود؛ انَّ صاحِبَ الْغِیْبَةِ لا یُغْفَرُ لَهُ حَتَّى یَغْفِرَ لَهُ صاحِبُهُ؛ اما غیبت کننده بخشوده نخواهد شد تا غیبت شونده او را عفو کند»2. 
 
3- در کتاب مجموعه ورّام از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نقل شده است که فرمود: «کُلُّ الْمُسْلِمِ عَلَى الْمُسْلِمِ حَرامٌ دَمُهُ وَ مالُهُ وَ عِرْضُهُ، وَالْغِیْبَةُ تَناوُلِ الْعِرْضِ؛ تعرض به همه چیز مسلمان بر مسلمان حرام است، خون او و مال او، آبروى او، و غیبت تعرّض نسبت به آبرو است»3. 
جمله اخیر که غیبت را مصداق تعرض به آبرو ذکر مى‏ کند خواه از کلام پیامبر صلى الله علیه و آله باشد خواه از کلمات راویان حدیث، در هر حال مى‏ تواند شاهد و گواهى براى مقصود ما باشد. 
4- روایاتى که مى‏ گوید غیبت سبب نقل حسنات از نامه اعمال غیبت کننده به غیبت شونده، و نقل سیئات از نامه اعمال غیبت شونده به غیبت کننده مى‏ شود، دلیل روشن دیگرى بر حق الناس بودن غیبت است، چرا که نقل حسنات و سیئات براى جبران آبروى ضایع شده غیبت شونده است. 
 
در حدیثى از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى ‏خوانیم که فرمود: 
«یُؤْتى‏ بِاحَدٍ یَوْمَ الْقِیامَةِ یُوقَفُ بَیْنَ یَدَىِ اللَّهُ یُدْفَعُ الَیْهِ کِتابُهُ فَلا یَرَى‏ حَسَناتِهِ فَیَقُولُ الهِى لَیْسَ هذا کِتابِى فَانِّى لا ارَى‏ فیها طاعَتى‏ فَقالَ انَّ رَبَّکَ لا یَضِلُّ وَ لا یَنْسى، ذَهَبَ عَمَلُکَ بِاغْتیاب النَّاسِ ثُمَّ یُؤْتى بِآخَرَ وَ یُدْفَعُ الَیْهِ کِتابُهُ فَیَرى‏ فیها طاعاتٍ کَثیرةٍ، فَیَقُولُ الهى ما هذا کِتابى فَانِّى ما عَمِلْتُ هَذِهِ الطَّاعاتِ، فَیَقُولُ: انَّ فُلاناً اغْتابَکَ فَدُفعَتْ حَسَناتُهُ الَیْکَ؛ روز قیامت کسى را در دادگاه عدل الهى حاضر مى‏ کنند، و نامه اعمالش را به دست او مى‏ دهند، نگاه مى‏ کند حسنات خود را در آن نمى‏بیند، عرضه مى‏دارد خدایا این نامه عمل من نیست زیرا طاعات خود را در آن نمى‏بینم، خداوند به او مى‏ گوید پروردگار تو نه گمراه مى‏ شود و نه چیزى را فراموش مى‏ کند، طاعات تو به سبب غیبت مردم از بین رفت، سپس دیگرى را مى‏ آورند و نامه عملش را به دستش مى ‏سپارند، در آن طاعات زیادى مى ‏بیند که انجام نداده بود عرض مى‏ کند خداوندا این نامه عمل من نیست، چرا که من این طاعات را انجام نداده ‏ام، خداوند مى‏ فرماید: فلان کس تو را غیبت کرد، بدین سبب حسناتش به تو داده شد»4. 
حال که روشن شد غیبت حق الناس است، و حق الناس باید جبران گردد، این سؤال پیش مى ‏آید که غیبت کننده چگونه مى ‏تواند خطاى خود را جبران کند. 
فروض مختلفی متصور است که ما به اختصار به آن اشاره کرده و بر اساس روایات و نظر علماء اخلاق حکم و وظیفه فرد را در هر فرض بیان خواهیم نمود. 
 
1- غیبت شونده در قید حالت نباشد و یا در قید حیات باشد ولی دسترسی به او برای غیبت کننده امکان پذیر نباشد در این صورت باید: 
الف: بین خود و خداوند توبه کند 
ب: به نیابت از غیبت شونده اعمال خیر انجام دهد 
ج: نزد کسانى که غیبت در حضور آنها انجام گرفته برود، و عمل برادر مؤمن خود را به گونه ‏اى توجیه و حمل بر صحّت کند، و با ذکر خیر و تکریم از فرد غیبت شده، تحقیر گذشته را جبران نماید تا آثار غیبت از اذهان آنها به کلى برچیده شود.
 
2- غیبت شونده در قید حیات بوده و دسترسی به او نیز امکان پذیر است: 
از بعضى از روایات استفاده مى‏ شود که: 
اگر غیبت به گوش غیبت شونده رسیده است باید برود و از او حلیّت بطلبد 
و اگر نرسیده باید براى او در پیشگاه خدا طلب آمرزش کرد (تا حق او جبران شود) 
این مضمون در حدیثى از امام صادق علیه السلام چنین نقل شده است: «فَانْ اغْتِیْبَ فَبَلَغَ الْمُغْتابَ فَلَمْ یَبْقَ الّا انْ تَسْتَحِلَّ مِنْهُ وَ انْ لَمْ یَبْلُغْهُ وَ لَمْ یَلْحَقْهُ عِلْمَ ذلِکَ فَاسْتَغْفِرِ اللَّهَ لَهُ»5. 
این تفسیر و توضیح شاید به خاطر این است که اگر غیبت به شخص غیبت‏ شونده نرسیده است نقل آن براى او اى بسا سبب اذیت و آزار بیشترى مى‏ شود، و مسئولیت سنگین ‏ترى به بار مى ‏آورد، به همین دلیل تنها دستور استغفار براى او داده شده است. بنابراین اگر موردى باشد که غیبت شونده ناراحت نمى‏ شود، وجوب حلیّت طلبیدن بعید نیست. 
و از اینجا تفسیر روایات متعددى که مى‏ گوید: «کَفَّارَةُ الْاغْتِیابِ انْ تَسْتَغْفِرَ لِمَنْ اغْتَبْتَهُ؛ کفاره غیبت آن است که براى کسى که غیبتش را کرده ‏اى استغفار کنى»6.  روشن مى ‏شود. 
شاهد گویاى دیگرى بر تحلیل فوق حدیثى است که از پیامبر صلى الله علیه و آله نقل شده است: 
«مَنْ کانَتْ لَاخِیْهِ عِنْدَهُ مَظْلَمَةٌ فى عِرْضٍ اوْ مالٍ فَلْیَتَحَلَّلْها مِنْهُ مِنْ قبلِ انُ یَأْتِى یَوْمَ لَیْسَ هُناکَ دِینارٌ وَ لادِرْهَمٌ انَّما یُؤْخَذُ مِنْ حَسَناتِه فَانْ لَمْ تَکُنْ لَهُ حَسَناتٌ اخِذَ مِنْ سَیِّئاتِ صاحِبِهِ فَزِیْدَتْ عَلى‏ سَیِّئاتِهِ؛ هر کس نسبت به برادر مسلمان خود ستمى در مورد آبرو یا مال او کرده باشد باید از او حلیّت بطلبد پیش از آن که فرا رسد روزى که در آن روز درهم و دینارى نیست بلکه از حسنات او بر مى ‏دارند (بر حسنات برادرى که مال یا آبروى او تضییع شده است مى‏ نهند) و اگر حسناتى نداشته باشد از گناهان رفیقش برمى‏ دارند و بر گناهان او مى‏ گذارند»7. 
در دعاهاى معروف ایّام هفته که از امام زین العابدین على بن الحسین علیه السلام در ملحقات صحیفه سجّادیه نقل شده در دعاى روز دوشنبه نیز تعبیرات روشنى در این باره دیده مى‏ شود که امام از خداوند (به عنوان سرمشق براى دیگران) چنین مى‏ خواهد: اگر مظالمى از عباد نزد من است، و من بر کسى از بندگان تو ظلم و ستمى کرده ‏ام در عرض و آبروى، یا در مورد اموال و خانواده و فرزندانش، یا غیبتى از او کرده ‏ام، و یا تحمیلى بر او روا داشته ‏ام، یا تکبر و تعصّب یا ریاکارى و خودنمایى در برابر او داشته‏ ام، و اکنون دستم نمى ‏رسد که حق او را به او باز گردانم یا حلیّت بطلبم از درگاه تو مى‏ طلبم که او را به هر گونه مصلحت مى‏ دانى از من راضى فرمایى»8. 
به هر حال احتمال حق الناس بودن غیبت بسیار قوى است لذا اگر جبران کردن یا حلیّت طلبیدن مشکلى نداشته باشد، باید اقدام کرد. 
یاد آوری این نکته نیز حائز اهمیت است که یکى از طرق جبران غیبت آن است که انسان‏ نزد کسانى که غیبت در حضور آنها انجام گرفته برود، و عمل برادر مؤمن خود را به گونه ‏اى توجیه و حمل بر صحّت کند، که آثار غیبت از اذهان آنها به کلى برچیده شود، و به اصطلاح آب بسته به جوى خود باز گردد9. 
___________________________________________ 
 
1.    شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 9، صفحه 62. 
2.    المحجة البیضاء، جلد 5، صفحه 251. 
3.    مجموعه ورّام، جلد 1، صفحه 123. 
4.    مستدرک الوسائل، جلد 9، صفحه 121، حدیث 30. 
5.    بحارالانوار، جلد 72، صفحه 242. 
6.    میزان الحکمة، جلد 3، صفحه 2339، احادیث 15543 تا 15548. 
7.    جامع السّعادات، جلد 2، صفحه 306. 
8.    ملحقات صحیفه سجادیه، دعاى روز دوشنبه( با تلخیص). 
9.    آیت الله مکارم، اخلاق در قرآن، ج 3، ص 121 - 124 (با تلخیص و اضافات)

[ جمعه 93/11/17 ] [ 12:1 عصر ] [ م.ص ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک های مفید
لینک دوستان
لینک های مفید
امکانات وب
عمارنامه : نجوای دیجیتال بصیرت با دیدگان شما 		AmmarName.ir

بازدید امروز: 32
بازدید دیروز: 512
کل بازدیدها: 4448484