NTENT="IR" />
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کلارآباد دات کام
قالب وبلاگ

یکی از مهم ترین اتفاقات سال 1360 انتخاب مهندس میرحسین موسوی به نخست وزیری جمهوری اسلامی ایران بود. میرحسین موسوی چهارمین نخست وزیری بود که در سال 1360 به خیابان پاستور  می رفت. شهید رجایی، شهید باهنر و آیت الله مهدوی کنی دیگر نخست وزیران سال 1360 بودند.میرحسین موسوی در سال 1320 در خامنه به دنیا آمد. پدر او تاجرچای بود از این رو او توانست تحصیلات خود را به راحتی سپری کند. در سال 1348 در حالی که به تازگی فارغ التحصیل شده بود در نمایشگاه نقاشی زهره کاظمی با نام مستعار(زهرا رهنورد)  آشنا و با وی ازدواج نمود. 

رهنورد خود آن دوران را این گونه توصیف می کند: «در یکی از نمایشگاههای نقاشی ام با همسرم آشنا شدم و بعد از چند روز به خواستگاری ام آمدند و من هم قبول کردم. دانشگاه هم که سرشار از شور و شر مبارزه با رژیم بود سه دسته بودند مذهبی ها، ملی گراها و کمونیست ها... تمام فکرو ذکرم این بود که رژیم شاه را براندازیم و رژیم خوبی بیاوریم که آزادیخواه باشد حالا چه رژیمی باشد اصلا مهم نبود و در هر تظاهراتی هم شرکت می کردیم هم مارکسیستها و هم ملی ها و هم مسلمانها. خود من در یک فاصله کامات بی اعتقاد بودم نه دین سنتی مادر و مادربزرگم را قبول داشتم و نه هیچ چیزی دیگر».

عمده فعالیت سیاسی که از این زوج ثبت شده است شرکت در نشستهایی بود که در شرکت سمرقند برگزار می شد.  شرکت سمرقند شرکتی بود که میرحسین موسوی و دوستانش آن را تاسیس کرده بودند و هدف نشستهای آنان اقدامات سیاسی و ابراز نظرات مخالف علیه رژیم شاه بود. عبدالعلی بازرگان، حسن آلادپوش و محبوبه متحدین از جمله موسسین نشستهای شرکت سمرقند بودند. بعدها آلادپوش و متحدین که از اعضای سازمان مجاهدین خلق و در سال 54 مارکسیست شده بودند در درگیری با ساواک کشته می شوند. همچنین در این دوران آنها به حسینیه اراد نیز رفت و آمد می کنند و به تعبیر زهرا رهنورد بالطبع گذرم به حسینیه ارشاد هم افتاد همه جا می رفتم اینجا هم رفتم. کاملا عادی بود اما به مرور از عقاید دکتر شریعتی متاثر شدند و با دستگیری دکتر شریعتی فعالیتهای آنان روبه کاهش گذاشت.

در سال 1355 رهنورد به همراه دو فرزندش به امریکا مهاجرت کرد. میرحسین نیز گویا در این دوران سفری به امریکا داشته است. میرحسین در سال 56 به عضویت هیات علمی دانشگاه ملی(شهید بهشتی) در می آید. دانشگاهی که در آن زمان هر کسی که به عضویت هیات علمی آن در می آمد می بایست توسط ساواک تایید صلاحیت می شد.

بررسیها در آرشیو اسناد «مرکز اسناد انقلاب اسلامی» و «اسناد تاریخی وزارت اطلاعات» نشان می دهد که موسوی هیچ سندی نزد ساواک نداشته و فقط در سال 56 ساواک حضور موسوی در دانشگاه ملی را تایید می کند. وی همچنین دو کتاب با نام مستعار حسن رهجو منتشر می کند که مورد اعتراض نیروهای اسلامی نهضت قرار می گیرد.

جالب است که مهدی کروبی، یار امروزین موسوی در سال87 اعلام کرد که موسوی پیش از انقلاب هیچگونه سابقه فعالیت سیاسی نداشته و او پیش از انقلاب اصلا موسوی را نمی شناخته است. اطلاعات درباره دوران قبل از انقلاب میرحسین به شدت محدود است. تا آنجاکه دوستان او همچون سرحدی زاده نیز از ان اعلام بی اطلاعی نمودند. هرچند برخی از شواهد از ارتباطات او با حبیب الله پیمان در یک نهاد فرهنگی در سالهای نزدیک به پیروزی انقلاب موجود است که گویا زمینه ساز ورود او به حزب جمهوری اسلامی نیز می گردد پیمان در خصوص حاشیه های تاسیس حزب جمهوری اسلامی و نقش همفکرانش می گوید:«ترکیب اصلی در اختیار جناح موتلفه بود اما از افراد هم عقیده ما با آقای موسوی در حزب حضور پیدا کرد که با ما همکاریهایی داشت ما با آقای موسوی نهادی هم ایجاد کردیم که از روحاینت آقای باهنر حضور داشتند و بنده و خانم طاهره صفارزاده هم حاضر بودیم که فعالیتهای این نهاد فرهنگی تا بعد از انقلاب هم ادامه داشت.

بعد از پیوستن آقای موسوی به دولت و صف بندی های ایجاد شده این همکاری هم قطع شد. بررسی خاطرات هاشمی رفسنجانی نشان می دهد که او از مهمترین حامیان میرحسین برای ارتقا در حزب جمهوری اسلامی بوده است. پس از مخالفت اولیه شهید آیت با وزارت امورخارجه میرحسین، به دلیل این که موسوی در خط «مصدق» و دارای فکر ملی- مذهبی است، هاشمی رفسنجانی به شدت به آیت اعتراض می کند. که  این امر سبب قهر آیت از جلسات شورای مرکزی حزب می شود. بدین ترتیب با حمایت رفسنجانی، موسوی در حزب ارتقا می یابد و سردبیری روزنامه جمهوری اسلامی را برعهده می گیرد. این سابقه سبب گردید که مجلس به او به عنوان وزیر امورخارجه دولت رجایی اعتماد کند.

 


ماجرای طرح نام موسوی به عنوان نخست وزیر به پیش از نخست وزیری شهید باهنر برمی گردد و موسوی که سرپرستی وزارت خارجه را برعهده داشته معاونانش همچون نوری و شاهروردی را به سمت سران نظام همچون هاشمی رفسنجانی روانه می کند تا برای او رایزنی کنند.

در دهم مهرماه 60 آیت الله خامنه ای با کسب اکثریت مطلق آرا به عنوان سومین رئیس جمهور اسلامی ایران برگزیده شد در این زمان آیت الله مهدوی کنی به حکم شورای ریاست جمهوری و به دنبال شهادت دکتر باهنر به عنوان نخست وزیر انجام وظیفه می کرد. مخالفت ریاست جمهور جددی با روحانی بودن دو مسئول ارشد اجرایی کشور استعفای مهدوی کنی را به دنبال داشت و بدین شکل رایزنیها برای انتخاب نخست وزیر جدید آغاز شد. نظر خواهی در مجلس نام چهره های مورد نظر برای این پست را مشخص می کرد. به گفته هاشمی رفسنجانی:«امروز به طور غیر رسمی در مجلس آمارگیری کردیم آقایان پرورش، غرضی، میرحسین موسوی و ولایتی و میرسلیم برای نخست وزیری رای داشتند».

پس از این جلسه مجلس آیت الله خامنه ای ، موسوی اردبیلی و رفسنجانی به نزد امام می روند و امام نظر مساعدشان بر نخست وزیری دکتر ولایتی را اعلام می کند. بعد از مشورت با امام نظر بر معرفی دکتر ولایتی به عنوان نخست وزیر به مجلس متمرکز می شود اما مخالفتها با این انتخاب از ناحیه نمایندگان مجلس اول به خصوص سازمان مجاهدین انقلاب عرصه را بر ولایتی تنگ می کند. معرفی ولایتی به مجلس علی رغم موافقت امام و رئیس جمهور با او ولایتی موفق به کسب رای اعتماد از مجلس نمی شود. از طرفی مخالفت امام با انتخاب نخست وزیری که حزبی باشد راه را برای معرفی دو نامزد عمده یعنی پرورش و میرحسین که عضو حزب جمهوری بوده اند مسدود می کند و قرعه به نام غرضی وزیر نفت نوشته می شود. زمزمه معرفی غرضی اما مخالفت های فراوانی را به دنبال داشت. احتمال عدم رای آوری غرضی سرانجام موجب شد تا روسای قوای سه گانه از مرحوم سید احمد بخواهند تا با امام در خصوص معرفی یک گزینه حزبی یعنی موسوی وزیر خارجه به عنوان نخست وزیر گفتگو کند.

 


در نامه رسمی رئیس جمهور در معرفی موسوی چنین آمده است: «پیرو عدم موافقت اکثریت نمایندگان محترم با نخست وزیری برادر گرامی و ارجمند آقای ولایتی اینک مجددا برابر با اصل 124 قانون اساسی برادر عزیر و گرانمایه آقای میرحسین موسوی با اکثریت ضعیف115 رای از 202 نماینده حاضر در مجلس پنجمین نخست وزیر جمهوری اسلامی می شود.»

پنجشنبه 7آبان فردای روز رای اعتماد مجلس به موسوی جلسه ای در دفتر ریاست جمهوری میان سران قوا و نخست وزیر برگزار و مقرر می گردد همان کابینه شهید باهنر با حداقل تغییر معرفی گردد . میرحسین که با آرای پایین 115 رای از 202 رای به نخست وزیری رسیده بود به این پیشنهاد روی خوش نشان می دهد. اما اولین اختلاف خیلی زود و قبل از معرفی کابینه آشکار شد.

 9آبان و در حالی که یک هفته تا عاشورا حسینی که مصرف برخی کالاها همچون برنج افزایش می یابد باقی است جلسه­ای در دفتر ریاست جمهوری با حضور رئیس جمهور، نخست وزیر، بهزاد نبوی و عسکر اولادی برای بحث درباره اختلافاتی که بین آقایان عسکر اولادی و نبوی درباره انحصاری کردن خرید و فروش برنج و سایر موارد تجارت پیش آمده بود برگزار می شود. بهزاد نبوی که نبض ستاد بسیج اقتصادی را در دست داشت تصمیم گرفته بود دولت خریدار انحصاری برنج از کشاورزان باشد. رفسنجانی در این باره می گوید: «...آقای عسکراولادی وزیر بازرگانی مخالف است اقای نبوی به هیمن دلیل نمی خواهد در کابینه شرکت کند ناراحت است. فکر می کند این بینش مانع تحول در امر اصلاح تجارت و خلع ید از سرمایه داری است.»

رفسنجانی درخاطرات روز 6تیر 61 خود می نویسد: «عصر شورای مرکز یحزب در دفتر من تشکیل شد قسمت عمده وقت ما درباره وضع اقتصادی و لزوم توجه به بخش خصوصی و رونق کار و بازار گذشت امام هم نگران دولتی شدن امور و فشار بر بخش خصوصی اند آقای معادیخواه گفت که در دولت روحیه دولتی کردن امور اقتصادی رواج دارد و آقای موسوی مقاومت نشان داد جو جلسه با ایشان موافق نبود».

این نگاه تا پایان دوره همراه او ماند. و حتی سبب گردید برخی از عوامل بخش خصوصی همچون شرکت فرش را با چنین جوی بازداشت گردند. این عملکرد البته بارها با هشدار امام مواجه شد.

 

 


[ دوشنبه 89/12/16 ] [ 7:31 صبح ] [ م.ص ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک های مفید
لینک دوستان
لینک های مفید
امکانات وب
عمارنامه : نجوای دیجیتال بصیرت با دیدگان شما 		AmmarName.ir

بازدید امروز: 341
بازدید دیروز: 588
کل بازدیدها: 4450416