NTENT="IR" />
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کلارآباد دات کام
قالب وبلاگ
سخن روز مطبوعات صبح کشور؛
اگر قرار باشد مدیریت مجلس با همان شیوه‌های گذشته تداوم یابد، حوزه‌های مورد انتقاد دوره‌های گذشته هم ترمیم نخواهد شد. رئیس مجالس هشتم و نهم حتما محاسنی دارد؛ بااین‌حال او هشت‌سال ریاست مجلس را برعهده داشته و هرچه نبوغ و خلاقیت داشته به خرج داده است.
گروه سیاسی مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌‌

********
سوریه پنج سال تاوان 33 روز 

 سعدا... زارعی در روزنامه کیهان نوشت:

درباره علت یا علل وقوع جنگ سوریه و زمانی که تصمیم به این جنگ گرفته شد، در ماه‌های اخیر مطالب جالبی مطرح شده است و همه آن‌ها از سوی اشخاص و منابعی است که در دنیا «معتبر» شناخته می‌شوند در این میان «رابرت فیسک» تحلیلگر صاحب نفوذ روزنامه انگلیسی «ایندپندنت» از اسنادی صحبت می‌کند که نشان می‌دهد رژیم سعودی پس از ترور رفیق حریری- در 23 بهمن 1383 - تصمیم گرفت که به هر قیمتی بشار اسد رئیس‌جمهور سوریه که او را عامل اصلی‌ ترور حریری معرفی می‌کرد، از میان بردارد. براساس اسناد فیسک جنگ علیه دولت سوریه 7 سال پیش از شروع برنامه‌ریزی شده و با آماده‌سازی نیروهای سوری و تجهیز نظامی مخالفان بشار اسد در سال 1391‍ آغاز شده است.

در ماجرای ترور حریری، هنوز هم بشاراسد و چند تن از نظامیان دولت سوریه به عنوان متهم مطرح هستند. رابرت فیسک در این یادداشت می‌گوید من در وقتی که خبر ترور حریری به بشار اسد داده شد، نزد رئیس‌جمهور سوریه بودم و او از این خبر بسیار متعجب شد. اما وقوع حادثه‌ای در این ابعاد کفایت می‌کرد تا رژیم عربستان حلقوم دولت سوریه را بفشارد. دولت عربستان ابتدا تلاش گسترده‌ای کرد تا برخلاف متن پیمان طائف، ارتش سوریه خاک لبنان را ترک گوید. سوریه در آن زمان با پذیرش خروج از لبنان در واقع نشان داد که در برابر فشار ضربه‌پذیر است و لذا از آن زمان به بعد اعمال فشارها علیه سوریه روبه فزونی گذاشت. دادگاه حریری که اعمال فشار علیه اسد را هیچگاه رها نکرد، از آغاز زمانی که جنگ تروریست‌ها علیه دولت اسد شروع گردید، پیگیری پرونده حریری از سوی سعودی و دادگاه رها شد!

چند وقت پیش نخست وزیر سابق قطر در مصاحبه با یک رسانه اروپایی فاش کرد سعودی حتی پنج سال پیش از زمان کشته شدن حریری، تصمیم گرفت به سوریه حمله کند. جاسم‌بن‌حمد در آن مصاحبه به جزئیات این موضوع هم اشاره کرده بود. آنچه رابرت فیسک گفت و آنچه شیخ جاسم و دیگران درباره علل وقوع جنگ سوریه گفتند می‌تواند ترکیبی از واقعیت و تحلیل ذهنی باشد اما به هر حال در همه آنها یک نکته قابل اغماض نیست: «تحولات امنیتی سوریه یک ابتکار داخلی و برخاسته از آنچه تحت عنوان مناسبات ظالمانه دولت با شهروندان مطرح می‌کنند نبوده است.

ممکن است گفته شود رژیم سعودی جنگ در سوریه را براساس تمایلات خود شروع کرده است و در واقع از آنجا که سران این رژیم بسیار لجباز و انتقام‌گیر هستند، جنگ را پدید آورده‌اند. کما اینکه درباره تحولات لیبی بعضی‌ها معتقدند «معمر قذافی» قربانی بی‌احترامی به پادشاه وقت عربستان - ملک عبدالله - در جریان کنفرانس اتحادیه عرب شد.

اما وقتی ما ابعاد جنگ و کشورهایی که در آن شرکت دارند را بررسی می‌کنیم به نتایج جالب‌تری برخورد می‌نمائیم. شاید شنیده باشید که در جریان جنگ 33 روزه که به شکست رژیم تل‌آویو منجر شد، پس از مدت کوتاهی یک کمیته بررسی تشکیل شد و در نهایت به رهبران اسرائیل گفت: «عامل اصلی پیروزی حزب‌الله در این جنگ کمک‌های بی‌دریغ تسلیحاتی دولت سوریه و پشتیبانی موثر آن بوده است. رژیم صهیونیستی پس از این جمعبندی تصمیم گرفت که به سوریه حمله کرده و آن را متلاشی نماید. بعضی از تحلیلگران ایرانی در اوائل شروع بحران سوریه مدعی بودند که اسرائیل بقاء حکومت اسد در سوریه را بهتر از فروپاشی آن می‌داند!

خبرهای زیادی وجود دارند که نشان می‌دهند، اسرائیلی‌ها آموزش مخالفان را از اواخر سال 2007 شروع کرده‌اند. همین روزها، روزنامه‌های صهیونیستی با صراحت در برابر مذاکرات سیاسی و راه افتادن میز مذاکره موضع گرفتند و یک شخصیت اسرائیلی گفت سوریه مرده و صحبت کردن از بلندی‌های جولان مشکلی از مرده را حل نمی‌کند.

نباید تصور کرد که عربستان و اسرائیل هر کدام با انگیزه‌ای جداگانه و بدون هم‌پوشانی جنگ در سوریه را آغاز کرده‌اند. اگر به آرشیو سالهای 2004 و 2005 و 2006 سری بزنیم درمی‌یابیم که فرماندهان ارتش رژیم صهیونیستی بطور مرتب از مراودات تل‌آویو - ریاض صحبت کرده‌اند و در آرشیو 2006 صراحتا گفته‌اند، هزینه جنگ 33 روزه پیش از آنکه واقع شود، از سوی ریاض پرداخت شده است! کما اینکه جنگ 22 روزه و جنگ 8 روزه نیز با پولهای عربستان و موشک و بمب اسرائیل شروع شد. با این وصف چه دلیلی وجود دارد که رژیم‌های اسرائیل و عربستان که برای جنگ با حزب‌الله هماهنگ عمل کرده‌اند در جنگ با سوریه به طور جداگانه عمل کرده باشند؟

جنگ سوریه کثیف‌ترین جنگی است که تاکنون منطقه به خود دیده است چرا که در این جنگ مردمی در معرض انواع آسیب‌ها قرار دارند که از نظر سطح اقتصادی و اجتماعی به سختی قادر به دفاع از خود می‌باشند. ریختن بمب علیه چنین مردمی جز «جنایت» در خور چه نامی است؟

جنگ در سوریه اما برخلاف تصور اولیه سعودی‌ها، اسرائیلی‌ها و نیروهای وابسته به آنها سوریه را به بن‌بست نرساند. کمک موثر ایران که در زمانی در سطح مستشاری بود و کمک حزب‌الله لبنان و کمک مردم افغانستان و عراق در قالب فاطمیون و زینبیون، سوریه را از خطر حتمی سقوط نجات داد اما این کار با هزینه قابل توجهی انجام شد که سهم نیروی انسانی در آن اهمیت بیشتری داشته است. همه می‌دانند که ایران، پول سعودی را ندارد و نیز همه می‌دانند که برخلاف ایران، عربستان در خطوط انتقال سلاح به سوریه مشکلی ندارد. اما اگر امروز شرایط حاکم بر جنگ سوریه را بررسی کنیم می‌توانیم درباره برنده جنگ سوریه نظر دهیم. ملت سوریه در این جنگ با بیش از نیمی از جهان و نیمی از منطقه درگیر است. ایستادگی مردم و تداوم آن برای مردم دنیا جذاب است و سبب می‌شود که این سؤال به ذهن مخاطب برسد: «اگر این ضربات را به جای آنکه به مردم در سوریه وارد شود به مردم و دولت سعودی وارد می‌شد، چه می‌شد»؟

در این جنگ نیروهای وفادار به دولت سوریه می‌جنگند، صبر می‌کنند و می‌خواهند که آینده کشورشان را خود بسازند. در نقطه مقابل آن -لااقل- دو دولت وجود دارند که فقط می‌خواهند از سوریه انتقام بگیرند. با این وصف چگونه می‌توان درباره این دو متقاعد شد که انتقامجو برنده است؟

جنگ در سوریه یک جنگ فراگیر است و اداره جنگ زمانی که طرف‌های مختلف بین‌المللی پیدا می‌کند، دشوار می‌شود. در همین ایام شاهد بودیم در حالی که جبهه مقاومت صحنه جنگ را با پیروزی‌های پی در پی مدیریت می‌کرد، یک‌باره با توافق آمریکا و روسیه مواجه شد.

در عین حال برای ایران، «جنگ سوریه»، جنگ با کسانی است که هر روزه ایران را تهدید به برخورد نظامی می‌نمایند. آمریکا، عربستان، داعش و گروه‌هایی از این قبیل که در دشمنی با ایران شهره می‌باشند، طرف اصلی این جنگ می‌باشند، کاملا پیداست که جنگ برای کوچک کردن ایران و اقتدار آن راه افتاده، و اگر دشمن بتواند چنین نتیجه‌ای را از این جنگ بدست آورد در واقع موقعیت سرزمینی ایران تهدید شده است. بعضی از دستگاههای مسئول در کشور گمان می‌کنند تعامل با دولت‌هایی که ادامه حکومت اسد را نمی‌پذیرند، به تقویت موقعیت منطقه‌ای ایران منجر می‌شود. جدای از اینکه تجربه چنین موضوعی در دنیا وجود دارد و - هیچ ملتی با بستن دست خود به حقوقش نرسیده است، وقتی نفوذ یک کشور از بین برود، دلیلی ندارد که مورد اعتنای قدرتمندان قرار گیرد.

سیاستی شبیه فوتبال‌ ایرانی

در سرمقاله روزنامه اعتماد آمده است:

برای توصیف سیاست واقعی و عملی می‌توان گذاره‌های متفاوتی را بسته‌به شرایط در نظر گرفت اما اگر امروز بخواهیم سیاست عملی در ایران را توصیف کنیم چاره‌ای نداریم جز اینکه حداقل بخشی از سیاست‌‌مان را با فوتبال‌مان مشابه بدانیم.

ابتدا ببینیم دیگران چگونه فوتبال بازی می‌کنند و ما چگونه؟ بهترین جامعه فوتبالی در اروپاست. بیشترین هزینه‌ها و درآمدهای فوتبال نیز آنجا صرف شده یا به دست می‌آید. حساسیت بازیکنان و مربیان نسبت به نتایج تیم‌های خودشان بسیار بالاست و این حساسیت در درآمدهای آنان تاثیرگذاری شدیدی دارد و هرگونه باختی برای آنان پرهزینه است. با وجود این وقتی که بازی را واگذار می‌کنند، به ندرت پیش می‌آید که توجیهات عجیب و غریبی از جمله داوری را به عنوان باخت ذکر کنند، هرچند همه افراد دیده‌اند که داوری‌ها نیز با اشتباه همراه بوده و از آنجا که نتایج بازی‌های مهم به طور معمول نیز با یک گل اختلاف تعیین می‌شود، اشتباهات داوری بسیار تعیین کننده می‌شود؛ نمونه‌اش بازی‌های اخیر نیمه‌نهایی لیگ قهرمانان اروپا که فقط با اختلاف یک گل یا گل زده در خانه حریف پیروز شدند.

ضمن اینکه قضاوت‌ها در هر چهار بازی به نسبت مشکل‌آفرین بود، ولی هیچ‌کدام از مربیان این مساله را عمده نکردند و بعضی که اصلا به آن نپرداختند، و از همه مهم‌تر اینکه هیچ‌کدام اشتباهات را نتیجه سوگیری نهاد داوری ندانستند؛ و در پایان هم به تیم مقابل خود تبریک گفتند. جالب‌تر اینکه در مواردی که گل‌های آنان پذیرفته نشد یا پنالتی‌هایی گرفته شد که محل تامل بود، نه مربیان آنان فحش و فحش‌کاری کردند و نه بازیکنان و بازی به مدت یک دقیقه نیز متوقف نشد؛ و در نهایت هم مربیان مسوولیت‌پذیری نشان دادند و مسوولیت شکست را برعهده گرفتند.

ولی وقتی به فوتبال خودمان نگاه می‌کنیم، ظاهرا هیچ عاملی جز داوری نقش مهمی در نتیجه بازی ندارد. البته نمی‌خواهیم بگوییم که داوری‌ها بدون اشکال یا بدون سوگیری هستند، ولی در هر شرایطی این مساله مطرح می‌شود و همیشه هم به وفور و در اولویت اول دلایل شکست عنوان می‌شود. نکته مهم اینکه برخی مربیان هم که به عنوان افراد با دانش و اخلاق شناخته می‌شوند، وقتی مدتی در مقام مربیگری یک تیم می‌مانند، مثل دیگران می‌شوند و حتی چند گام از آنان بیشتر برمی‌دارند. جالب اینکه وقتی داوری را هم کنار بگذارند، حتی رنگ پیراهن تیم یا خاموش شدن برق و. . . را عامل باخت خود می‌دانند.

در این فوتبال اگر کسی فوت کند، همه‌چیز مکتوم می‌ماند، کسی حاضر نمی‌شود اصل شفافیت را در مورد ورزشکاران رعایت کند. دلیلش روشن است، چون همه از شفافیت در عذاب و نگران هستند. مدیران بیش از دیگران از این شفافیت می‌ترسند و فساد و ناکارآمدی خود را پشت حریم خصوصی بازیکن پنهان می‌کنند. ورزشکاران و فوتبالیست‌های ما از نوعی رانت اجتماعی و قانونی بهره‌مند هستند. اگر در بیمارستان نگهبان را بزنند، سروته قضیه را به هم می‌آورند و اجازه نمی‌دهند که او دچار مشکل شود. اگر در هواپیما، به احمقانه‌ترین شکل مردم را بترسانند که هواپیما در حال سقوط است با یک خنده موضوع را کنار می‌گذارند، معمولا جریمه رانندگی نمی‌شوند، و اگر هم بشوند کسی مطلع نمی‌شود. اگر کارهای خلاف کنند، به جای آنکه به خودشان تذکر دهند یا برخورد قانونی کنند، به وزیر ورزش تذکر می‌دهند. برخی‌ها راننده و هر کی دم دست‌شان باشد را چپ و راست می‌کنند و دریغ از یک برخورد و به عوض آن انواع رانت‌ها را می‌گیرند گویی ارث آبا و اجدادی خود را از مردم می‌خواهند. ولی در اروپا چنین نیست. کوچک‌ترین تعرض و تخلف آنان با شدیدترین مجازات مواجه می‌شود. فوری از تیم اخراج می‌شوند. کارهای‌شان زیر ذره‌بین است. در زمین فوتبال در برخورد با داور احتیاط می‌کنند. اگر متهم به خلاف شوند، حتی اگر بهترین بازیکن باشند، از تیم ملی خط می‌خورند. ولی اینجا متقلبان در جعل پایان خدمت سربازی را شفاعت می‌کنیم تا در تیم ملی بازی کنند.

وقتی به سیاست در ایران نگاه می‌کنیم، اوضاع کمابیش مثل فوتبال‌مان است. با 70 درصد تفاوت رای در تهران شکست می‌خوریم آن را ناچیز می‌دانیم! شکست را تقصیر دخالت دولت می‌اندازیم، بدون اینکه حتی یک نمونه و مصداق و مدارک ارایه کنیم. همه می‌گویند باخته‌ایم، حتی دوستان‌مان همچنین برداشتی دارند، باز هم به آمار و ارقام استناد می‌کنیم که هنوز برنده‌ایم!! برخی هر کاری بخواهند می‌کنند و کسی کاری به کارشان ندارد، ولی خدا نکند دیگران مرتکب کوچک‌ترین خلافی شوند، یک بام و دو هوا قاعده رفتاری و تحلیلی در اینجاست.

نوبت تغییر

سیدابراهیم امینی در یادداشت روزنامه شرق نوشت:

انتخابات مجلس دهم و جنس آرای مردم به نامزدهای لیست امید در شرایطی که بسیاری از نیروهای شناخته‌شده اصلاح‌طلب یا خودخواسته یا در مرحله بررسی صلاحیت‌ها از حضور در انتخابات بازماندند، پیام دوباره اعتماد به جریان سیاسی اصلاح‌طلب را مخابره کرد. آنان درعین‌حال بر مطالباتی تأکید داشتند که از دوران اصلاحات تاکنون، بارها بر آنها پای فشردند و البته موفقیت‌هایی نیز به دست آوردند.

این خواسته‌ها در انتخابات سال 92 نیز فرجام انتخابات را رقم زد و البته از آن روز، برخی موانع در مجلس نهم، عملا مقابل این خواسته‌های ملی قرار گرفت. مردم در اسفند 94 و اردیبهشت 95 اعلام کردند خواهان استفاده از ظرفیت‌های قانونی برای چرخش نخبگان و فرصت‌دادن به دیدگاه‌های جدید برای اداره کشور هستند. قانون اساسی نیز این روند را به رسمیت شناخته و تصریح دارد اداره کشور باید بر مبنای آرای عمومی باشد. وقتی یک جریان سیاسی با ارائه برنامه‌ها و شعارهای مشخص، از مردم رأی می‌گیرد، خود را متعهد به اجرای آن مطالبات کرده و باید به آنها جامه ‌عمل بپوشاند. هرگونه عملکردی غیر از این، حق‌الناس‌بودن رأی را به چالش می‌کشد چراکه صرفا در مرحله شمارش آرا نیست که این حق عمومی باید با وسواس حفظ شود. مردم به برنامه‌هایی رأی داده‌‌اند و خواهان اجرای آن هستند و اگر این اتفاق رخ ندهد، انتخابات از معنای خود نزول می‌کند.

در دنیا هم که جمهوریت و دموکراسی به‌عنوان روش اداره کشور به رسمیت شناخته شده است، جریانی که اکثریت کرسی‌های پارلمانی را کسب می‌کند، مدیریت پارلمان و حتی دولت را با نفرات اصلی خود در دست می‌گیرد و این موضوعی کاملا طبیعی است. در ایران هم که نظام نیمه‌ریاستی، نیمه‌پارلمانی حاکم است و انتخابات به صورت کاملا حزبی برگزار نمی‌شود، نماد انتخاباتی جریان سیاسی که معمولا به‌عنوان سرلیست تهران وارد انتخابات می‌شود، بالاترین رأی را در سراسر کشور کسب می‌کند و قرارگرفتن او در رأس مجلس، امری کاملا بدیهی و از لوازم دموکراسی است.

اگر قرار باشد مدیریت مجلس با همان شیوه‌های گذشته تداوم یابد، حوزه‌های مورد انتقاد دوره‌های گذشته هم ترمیم نخواهد شد. رئیس مجالس هشتم و نهم حتما محاسنی دارد و در موضوع بررسی برجام در مجلس، مدیریت قابل‌قبولی داشت. اصلاح‌طلبان نیز به احترام مواضع جدید لاریجانی او را در فهرست انتخاباتی خود در قم قرار داده و از او بااحترام یاد می‌کنند. بااین‌حال او هشت‌سال ریاست مجلس را برعهده داشته و هرچه نبوغ و خلاقیت داشته به خرج داده است.

سرلیست اصلاح‌طلبان هم چهره‌ای ملی است که از ریاست دانشگاه تهران و وزارت پست و تلگراف و تلفن و سازمان ‌برنامه‌و‌بودجه تا معاون‌اولی دولت اصلاحات را تجربه کرده است و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای‌عالی انقلاب فرهنگی است. عارف، انسانی معتدل، پاک‌دست و منضبط است و حتی جریان مقابل هم در این ویژگی‌ها و خصوصیات فردی او شک و تردید ندارد. مطالبات جامعه، در سفرهای دکتر عارف به سراسر کشور مقابل دیدگان او بیان شد و او از مردم خواست برای تحقق این خواسته‌ها، تحت هیچ شرایطی با صندوق رأی قهر نکنند. می‌دانیم این آخرین انتخابات نبوده و نیست. سال 96 انتخابات ریاست‌جمهوری دوازدهم و شوراهای پنجم برگزار خواهد شد.

انسجام جریان هوادار اصلاحات دارای اهمیت بسیاری است و آنان باید بدانند وقتی به صحنه می‌آیند تغییر مدنظر آنان هم رخ می‌دهد و چرخش نخبگان به شکل طبیعی انجام خواهد شد. تشتت آرا در سال 84 و تعدد نامزد، توفیق را از آنان گرفت و حالا باید ثابت شود که انسجام با وجود محدودیت‌های بررسی صلاحیت‌ها و نبود چهره‌های شاخص، باز هم نتیجه لازم را خواهد داشت؟ مجالس هشتم و نهم در حوزه‌های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی با خواسته‌های مردم فاصله بسیاری داشتند و بسیاری از کاستی‌های دوران احمدی‌نژاد به‌ویژه همین مسئله یارانه‌ها، محصول مماشات اصولگرایان با دولت اصولگراست.

اکنون نوبت به ایجاد تغییر در این رویه‌هاست. آنانی که در فهرست امید به مجلس راه پیدا کرده‌‌اند حتما می‌دانند همراهی‌نکردن آنها برای ایجاد تغییر، نوعی خودزنی سیاسی به‌شمار می‌رود. این دوره چهارساله تمام می‌شود و آنان باید بدانند اعتماد عمومی اگر از دست برود دیگر به‌سوی آنان بازنخواهد گشت. حتی لایه‌های قدرت و جناح رقیب هم روی افرادی که مدام رنگ عوض می‌کنند، حسابی باز نخواهد کرد. آنانی هم که با عنوان مستقل وارد شده‌‌اند معمولا در فضای سیاسی و شرایط این انتخابات به دلیل نگرانی از عنوان اصلاح‌طلب و تأثیر آن در بررسی صلاحیت‌ها بوده است. آنها حتما مطالبات مردم حوزه‌های انتخابیه خود را دیده‌‌اند و می‌دانند برای تحقق آن باید با فراکسیون امید در مجلس همراه شوند.

با ارتباطات منطقی درون‌پارلمانی بخش قابل‌توجهی از این آرا به‌سوی این فراکسیون سوق پیدا می‌کند. اگر فراکسیون انسجام، همسویی و شفافیت داشته باشند نباید نگران بود. درعین‌حال اگر برخی نامزدهای فهرست امید، دیدگاهی غیر از این دارند مناسب است که آن را در گفت‌وگوهای درونی حل کنند. پس از سال 76، جریان اصلاحات از برخی تک‌روی‌ها و خودبزرگ‌بینی‌ها لطمه بسیاری خورد.

رئیس‌جمهور دوران اصلاحات، آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی و رئیس‌جمهور فعلی که با پیام خود، مردم را به صحنه انتخابات دعوت کردند امروز هم می‌توانند نقش مشورتی خود را برای گذر از وضع موجود، ایفا کنند.

مکانیزمی از جنس تفاهم و همگرایی

غلامعباس توسلی در یادداشت روزنامه آرمان نوشت:

در جلسه اخیر فراکسیون امید، اعضای این فراکسیون نخستین انتخابات درون ‌گروهی خود را تجربه کردند، انتخاباتی که در آن برای رئیس فراکسیون به صورت علنی و سایر اعضا به صورت مخفی رای‌گیری شد و در نهایت با قیام هر 105 نفر عارف رئیس یکی از مهم‌ترین فراکسیون‌ها شد.

در حالی که ابهاماتی از تعداد حاضران در جلسه مذکور وجود دارد که می‌تواند علائم ناخوشایندی را هشدار دهد و باید زنگ خطری برای آینده دو جریان باشد و باید این زنگ خطر را جدی گرفت و در جهت رفع آن برآمد. اصولگراهای منتسب به لیست امید در این جلسه حاضرنشده و تعداد حضار در این جلسه 105 تن نیز اعلام شد؛ همچنین اصولگراها در جلسه اعتدالیون با لاریجانی شرکت کردند. مساله اینجاست چرا همان انسجام و همگرایی زمان انتخابات در این دو جریان دیده نمی‌شود و هر کدام‌سازخود را برای ریاست هر یک از دو شخصیت مطرح اصولگرایی و اصلاح‌طلبی یعنی عارف و لاریجانی می‌زنند. از این رو باید عنوان کرد در جلساتی که تصمیمات مهم سیاسی درباره جناحی گرفته می‌شود معمولا هر فرد و جریانی سخنی به میان می‌آورد و هیچ یک از جریان‌ها در یک مسیر روشن حرکت نمی‌کنند. البته ریاست عارف بر فراکسیون امید در مجلس امری غیر طبیعی نیست؛

زیرا دکتر عارف در زمان انتخابات جریان‌های اصلاح‌طلب را راهبری ‌کرد و آنها را دور هم نشانده و میان آنها انسجام ایجاد کرد به همین علت اکنون هم می‌خواهد در راس امور باشد. ممکن است در صورت ریاست لاریجانی یا عارف میان دو جریان اعتدالگرا و اصلاحات اختلاف به وجودآید که قطعا به اهداف مجلس دهم و آینده هر یک از جناح‌ها آسیب وارد می‌کند. از سویی دولت اقداماتش بیشتر جنبه اصلاحی دارد و از سویی دیگر اصلاح‌طلبان باید با دولت همراهی کرده و از یک طرفه شدن مجلس جلوگیری کنند، چراکه شرایط جامعه به تدریج به سمت و سویی می‌رود که اعتماد میان افراد و جریان‌ها بسیار کم است و در صورتی که ما شاهد تفرقه و چند‌دستگی میان دو جناح اعتدالگرا و اصلاح‌طلب و حتی در خود جریان اصلاح‌طلب باشیم این بدبینی در جامعه دو چندان خواهد شد، زیرا اختلاف و تفرقه میان جریان‌ها در میزان عملکرد مجلس و بیلان کاری دولت تاثیر خواهد گذاشت و در نتیجه به کاهش اعتماد و رضایت مردم منتهی می‌شود.

بنابراین هر یک از جناح‌ها برای ریاست مجلس استدلال و دلایل خود را دارند این استدلال وجود دارد که اگر دکترلاریجانی بر کرسی ریاست مجلس دهم بنشیند شرایط برای اصلاح‌طلبان و دولت دشوار خواهد شد، در مقابل برخی‌ها نیز معتقدند که اصلاح‌طلبان باید در مسیر خودشان حرکت کنند و استقلال و تئوری‌های شان درباره اداره جامعه تحت تاثیر جریان‌های دیگر و شرایط قرار نگیرد. بنابراین هر یک از جریان‌ها به این مساله به شکلی متفاوت نگاه می‌کنند. متاسفانه در تقسیم قدرت همواره شاهد چنین مسائلی هستیم.

البته شرایط می‌تواند به سمت و سویی حرکت کند که فرمول و مکانیزمی میان دو جریان و دولت به وجود‌آید و میان آنها رابطه منطقی برقرار شود تا بتوانند با یکدیگر کنار آیند. با توجه به اینکه دولت و مجلس در شرایط کنونی یک هدف مشترک و آن هم رفع مشکلات معیشتی و اقتصادی را با‌سازو کارهای موجود دنبال می‌کنند و باید تفاهم داشته باشند، ضرورت ایجاد این مکانیزم به تدریج شدت می‌گیرد. این مکانیزم در عمل به وجود خواهد آمد، همان طور که لاریجانی و مطهری در عمل به اصلاحات و معتدلین گرایش دارند.

 


[ پنج شنبه 95/2/30 ] [ 6:26 عصر ] [ م.ص ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک های مفید
لینک دوستان
لینک های مفید
امکانات وب
عمارنامه : نجوای دیجیتال بصیرت با دیدگان شما 		AmmarName.ir

بازدید امروز: 532
بازدید دیروز: 1809
کل بازدیدها: 4935198