NTENT="IR" />
کلارآباد دات کام |
کیست نصرالله؟ موسایی که در میدان عشق / گاو اسرائیل را انداخت بر گردن رسن/ کیست نصرالله؟ بازوی بلند انقلاب /آن که سیلی از صلابت زد به گوش اهرمن /راست قامت، چون بهشتی سبز چون خامنهای / در نبرد حق و باطل چون خمینی بتشکنبر مشامم میرسد از صور بوی نسترن بوی سیب سرخ لبنان، یوسف گل پیرهن بوی رحمان بر مشام مست مشتاقان دوست اینک از بیروت میآید نه از سمت یمن کیست نصرالله؟ تنها بوذری در ربذه یا که روح پاک و مشتاق اویسی در قرن کیست نصرالله؟ شیر شرزهای در بعلبک یا چریک چابک و هشیار، در دشت و دمن کیست نصرالله؟ آن سردار سبز سرفراز چشم بیروت و چراغ صور و شمع انجمن کیست نصرالله؟ سر بر سجدهای شب زندهدار یا که آن سردار فاتح درنبرد تن به تن این ابوهادی است یاران آن که با نصرالله نخل اسرائیل خواهد شد به دستش ریشهکن آن که اسماعیل خود را خود به قربانگاه برد آن که خود پیچید بر بالای فرزندش کفن یاسر و ناصر* زخاطر رفت تا از ره رسید یوسف لبنان، عزیز مصر و موسای زمن کیست نصرالله؟ موسایی که در میدان عشق گاو اسرائیل را انداخت بر گردن رسن کیست نصرالله؟ بازوی بلند انقلاب آن که سیلی از صلابت زد به گوش اهرمن میبرد اندوه را از دل تبسمهای او تا نظر میافکنی یک دم بر آن وجه حسن قلب پاک و مهربانش پر ز مهر اهل بیت سینه بیکینهاش آکنده از حبالوطن راست قامت، چون بهشتی سبز چون خامنهای در نبرد حق و باطل چون خمینی بتشکن کیست نصرالله؟ مردی که ربوده خواب را از نگاه خصم بدکیش و سپاه اهرمن گیج کرده ارتش غدار اسرائیل را با تدابیری که آگاهند از آن اهل فن میکند تحقیر دشمن را تبسمهای تو پس تبسم کن، بخند، ای خندهات دشمنشکن با تبسمهای تو کوچید یاس از سینهها از تبسمهای تو رویید یاس و یاسمن کیست نصرالله؟ نور دیده اهل دمشق شمع شبعا، غازی غزه، شهاب شبشکن نور صور، امید صیدا، راحت و روح رفح حامی قدس و هوادار فلسطین کهن قلب عالم را مسخر کرد از آن رو که او در جهاد فی سبیلالله گذشت از خویشتن از شگفتی، دوستان انگشت حیرت میگزند باز مانده از تعجب، دشمنانت را دهن شاهد شورآفرینی های تو، بنت جبیل مرجعیون و بقاع و صور و من فیهم سکن فحل قانا، فر قبله، ماه قم، مهر نجف نور چشم ملت ایران، امید نسل من مرد مردستان شیعه، افتخار اهل بیت آن که از خوف خروشش، بوش را لرزد بدن هیبت نام مهیبش بنگرید انداخته است لرزه بر کاخ سفید و رعشه بر خصم غبن صخره پوی و تیزپای و دوربین و سخت عزم دشتسوز و دره در، دریا شکاف و کوهکن ای عرب را کرده سرافراز، بر دل غم مگیر ژاژ اگر خائید شیخ مکه چون زاغ و زغن یا اگر در لندن و پاریس و روم و نیویورک حرف مفتی زد ز روی غیظ، مشتی پیرزن آفتابت با سر انگشت، پنهان کی شود آتشت کی میشود خاموش با این فوت وفن این همان خشم خداوند است بر قوم یهود یا که دست نصرت حق است سوی قوم من حبس میگردد نفس در سینه دشمن را ز ترس هر زمان با خلق، نصرالله میگوید سخن داد درس عبرت از غیرت به اسرائیلیان تا که بر دارند دست از امتحان ممتحن پاسدار راستی، دست خدا در آستین یوسف لبنان و شمشیر خدا، سید حسن *سروده سید عبدالله حسینی [ پنج شنبه 89/5/14 ] [ 10:57 صبح ] [ م.ص ]
[ نظر ]
|
|