آهای آن ورآبی چه می کنی چه خبر؟
چکار می کنی آن سوی آب حظ بصر
برای ملت خود شاخ و شانه یعنی چه؟
کشیدن خط و گاهی نشانه یعنی چه؟
فرار کردی ورفتی چه دور از میهن
نموده گردن خود خم برای اهریمن
برآستانه دشمن سراز چه می سایی؟
و مدعی شده از یک طرف که با مایی
ببین عزیز دلم ! آن طرف گرفتاری
به سوی ملت ایران دروغ می باری
چرا شدی عصبانی؟ چرا شدی جوشی
ورفته ای که وطن را به هیچ بفروشی
مهاجرانی ارشاد ! گمرهی تاچند؟
به جای اخم بیا اندکی بزن لبخند
چگونه دشمن مردم شدی ز اصلاحات؟
و کیش گشته و حالا نشسته ای در مات
چرا به دشمنی ما ، برای اوباما
نوشته ای مکن گفتگو، مزن درجا
نوشته ای که به تحریم خود ادامه بده
تفنگ و تیر به ایران به جای نامه بده
قرار بود که ارشاد باشی و همراه
نه اینکه سوی خسان رفته و شوی گمراه
چرا به عینک دودی نگاهمان کردی؟
چو خاتمی به ریاست سیاهمان کردی؟
تو آبروی خودت برده ای، دریغا مرد
به جای سبز شدی آن طرف اسیر زرد
چو زرد گشته به دامان خویش لکه شدی
بگو که بوده ای و خوبتر ببین چه شدی؟
نوشته ای به اوباما که ضد ایران باش
نوشته ای که بیا دشمن شهیدان باش
چرا به نوکری غرب افتخار کنی
خودت و خاتمی ات راچقدر خوار کنی؟
تو گفته ای که به خردی ات شیر خر خوردی
ولیک آبروی خر ز حرف خود بردی
به خلق ، خلق ولایتمدار طعنه مزن
برو که دیده امت در کنار اهریمن
دلم گرفت زمکر و فریب اصلاحات
که کرده است به نامردمی جهان را مات
به ملتی که شهادت شعار ویکدله است
نمی شود که بیندازی ای جفاجو دست
به روی دامن دشمن بکش دراز و بمیر
زمردگان فراری ببین ودرس بگیر

امیر عاملی.روزنامه رسالت