NTENT="IR" />
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کلارآباد دات کام
قالب وبلاگ
رهبر معظم انقلاب 5 سال پیش در این ایام و همزمان با بازگشت تیم‌های کوهنوری مردان و زنان ایران از صعود به قله اورست، در دیداری به کوهنوردان قهرمان زن و مرد مطالب مهمی را پیرامون ورزش قهرمان و ورزش قهرمانی زنان مطرح کردند. ایشان در این دیدار با تجلیل ویژه از زنان کوهنور و صعود کننده به اورست این اقدام آنها را که همراه با ترویج فرهنگ اسلامی و برافراشتن پرچم «یا فاطمةالزهراء» بر فراز قله اورست بوده است افتخارآمپز و نمایشی از مکنونات ملت ایران برشمرده بودند.

به گزارش بی باک به نقل از رجانیوز، تب و تاب مسابقات آسیایی گوانگجو و درخشش تیم اعزامی کشورمان در این مسباقات این روزها موضوع بحث بسیاری خانواده ها و محافل مردمی است. اما در این میان درخشش دختران و زنان ورزشکار ایرانی این تیم و این دوره از مسابقات را نسبت به دوره‌های گذشته متفاوت کرده است. به همین مناسبت و با توجه به داغ شدن بحث‌های مختلف پیرامون ورزش قهرمانی زنان و ترویج ورزش قهرمانی در جامعه اسلامی، رجانیوز اقدام به بازخوانی نظرات رهبر معظم انقلاب اسلامی پیرامون ترویج ورزش قهرمانی از یک سو و ورزش قهرمانی زنان از سوی دیگر کرده است.

رهبر معظم انقلاب در ادامه نیز با اشاره به اهمیت دادن به ورزش قهرمانی و قهرمانان ورزشی، این امر را متفاوت با شخص پرستی دانسته و آنرا نمایش قله ها برای تشویق افراد متوسط به حضور در دامنه‌های این قله‌ها قلمداد کرده بودند.

به نظر می رسد بازخوانی این سخنان مهم و روشن بینانه که در تاریخ 30/8/1384 و در دیدار با فاتحان قله اورست بیان شده است، مبنای مناسبی برای بسیاری تصمیم گیری مدیران فرهنگی و ورزشی جامعه باشد.


بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحیم‏


خیلى خوشحالم که یک بار دیگر با شما کوهنوردان عزیز ملاقات مى‏کنم. اهمیت فوق‏العاده‏یى که دیدار این دفعه دارد، این است که در جمع شما ورزشکاران سرافراز، خانم‏هاى فاتح قله اورست هم حضور دارند. واقعاً انسان احساس افتخار مى‏کند از این‏که زنان جوانِ باایمان ما یک چنین حرکت عظیم و ارزشمندى را مى‏توانند به وجود بیاورند و مایه‏ى افتخار براى جامعه‏ى ایرانى بشوند.

من خبر را که شنیدم، لذت بردم؛ وقتى هم که عکس‏هاى صعود خانم‏ها را دیدم که در ارتفاع ظاهراً هشت هزار و هشتصد و خرده‏یى ایستاده بودند و پرچم «یا فاطمةالزهراء» را دست‏شان گرفته بودند، واقعاً بیشتر احساس افتخار کردم. حقاً عظمت این کار خیلى زیاد است. مطمئناً بسیارى از مستمعان و بینندگان این برنامه‏ها نمى‏توانند حس کنند که چقدر اراده و نشاط جسمى و روحى لازم است تا یک انسان را در آن هواى نامساعد، در آن فشار شدید، با آن همه موانع و بدون هیچ تماشاچى، به آن‏جا برساند. در میدان فوتبال یا والیبال یا بسکتبال یا ورزش‏هایى که جلوى چشم مردم انجام مى‏گیرد، این همه تماشاچى ایستاده‏اند، کف مى‏زنند، تشویق مى‏کنند، نگاه مى‏کنند؛ اما در غربت کوهستان، آن هم در آن نقطه‏ى دور از دسترس، آن هم بین این دره‏ها و برج‏هاى یخ و آن هواى نامساعد، زن شجاع و بااراده‏یى حرکت مى‏کند و قصدش این است که این قدرت و نیروى پنهان در جسم و وجود و روح خودش را استخراج کند و به معرض بروز و ظهور برساند؛ خیلى عظمت دارد؛ خیلى کار بزرگى است. من تجلیل از شماها را وظیفه‏ى خودم مى‏دانم و حقاً و انصافاً باید عظمت این کار به مردم نشان داده بشود. این کار از دو، سه نظر اهمیت دارد:

یکى، همین بُعدى است که فرمودند؛ بُعد تبلیغى و نمایشى عظیم این کار در سطح جهان. این، یک نمایش عظیمى است. نمایش فقط به معناى بازى کردن نیست؛ نمایش یعنى مکنونات یک ملت را، انسان جلوى چشم مردم دنیا قرار بدهد تا آن را به چشم ببینند. با حرف، با زبان، خیلى ادعاها مى‏شود کرد. اگر یک ملتى بتواند آنچه را که مى‏گوید - اگر مى‏گوید شجاعم، اگر مى‏گوید به فرهنگ خود مطمئن و دلگرمم، اگر مى‏گوید قدرت تربیت انسان‏هاى بزرگ را دارم، اگر مى‏گوید در من عزم و اراده موج مى‏زند؛ اینها را همه‏ى ملت‏ها مى‏توانند بگویند - در یک میدانى نشان بدهد و جلوى چشم مردم دنیا بگیرد، ارزش این کار از ده‏ها کتابى که در فضیلت این ملت نوشته بشود، بیشتر است.

الا اینکه ما بگوییم بانوى مسلمان ایرانى چنین و چنان است؛ این حرف است؛ مى‏تواند مخاطب ما را قانع بکند، مى‏تواند قانع نکند؛ اما وقتى بانوى مسلمان ما در یک چنین میدانى یا در میدان‏هاى بزرگ مشابه‏اش - همان‏طور که ذکر کردند، در میدان نبرد، در میدان حماسه و ایثار، در میدان سیاست، در میدان مدیریت‏هاى کلان کشور یا در میدان علم - خودش را نشان داد، این کار از ده‏ها کتاب، از صدها ورق، از هزارها سطر نوشته ارزشش بیشتر است. این، تجسم واقعیت است؛ این، تبلور آن چیزى است که وجود دارد؛ چشم‏شان را که نمى‏توانند منکر بشوند. کارى که مى‏توانند بکنند، این است که در تبلیغات آن را منعکس نکنند؛ کما این‏که نمى‏کنند و نکرده‏اند؛ اما ما خودمان باید در تبلیغات‏مان این را منعکس کنیم. شما آقایان مسؤولان این فدراسیون و مسؤولان سازمان تربیت بدنى تلاش کنید که صدا و سیما حق این قضیه را بدرستى ادا کند؛ همچنانى که در مورد برخى از ورزش‏هاى دیگر حق آن ورزش بدرستى ادا مى‏شود.

یک بُعد دیگر این کار، جنبه‏ى معنوى و روانى قضیه است. همچنان که عروج و صعود به قله‏هاى بزرگ از سوى نخبگان، افراد متوسط را به دامنه‏ها مى‏کشاند - من بارها این را گفته‏ام - و لذا احترام به قهرمان، شخص‏پرستى نیست، تشویق انسان‏هاست براى حرکت به این سمت - که فوایدى براى کشور دارد - در زمینه‏هاى معنوى هم همین‏طور است؛ یعنى وقتى ما اراده و عزم یک جوان مسلمان یا یک بانوى مسلمان را تجسم مى‏دهیم و نشان مى‏دهیم که چه عزم راسخى او را به این عرصه کشانده، این، تقویت اراده را در سطوح متوسط جامعه زمینه‏سازى مى‏کند. البته در این کار، فضایل اخلاقى دیگرى هم وجود دارد: کار دسته‏جمعى، توکل، اعتماد به نفس؛ همه‏ى اینها خصوصیاتى است که آمیخته‏یى از همه‏ى این خصوصیات در وجود یک ورزشکار که چنین کارهاى بزرگى را انجام مى‏دهد، نشان داده مى‏شود؛ یعنى در واقع یک مجموعه‏ى در هم تنیده‏یى از احساسات درست، از خُلقیات والا در یک ورزشکارى که به یک چنین ورزش بزرگى و کار بزرگى دست مى‏زند، هست.

بُعد سوم قضیه، جنبه‏ى ورزشى است. کوهنوردى یعنى عروج به قله‏هایى که در کشور ما به طور فراوان وجود دارد. کوهنوردى ورزشى است در اختیار همه؛ باید مردم بروند ورزش کنند؛ باید مردم به این ارتفاعات شمال تهران یا به ارتفاعات فراوانى که در اغلب نقاط کشور وجود دارد، بروند و از این هواى پاک، از این کوهستانِ خداداده، استفاده کنند. بنابراین، براى تشویق مردم، بهترین کار نشان دادن همین کارى است که این خانم‏ها و این آقایان انجام دادند. این بُعد سوم، در واقع تشویق به ورزش عمومى است. یک کشور و یک ملت، باید سلامت جسمانى خودش را تأمین کند و ورزش در تحقق این مسأله خیلى مهم است.

اشاره کردند به جنبه‏ى فرهنگى ورزش. البته جنبه‏ى فرهنگى حتماً در ورزش هست و لازم است و باید دنبال شود؛ اما آن هسته‏ى اصلى در ورزش، تربیت و پیشرفت جسمانى است. آدم‏هاى مریض، آدم‏هاى بى‏حوصله، آدم‏هایى که توانایى‏ها و قدرت‏هایى را که خدا در جسم یک انسان گذاشته، اصلاً نمى‏شناسند؛ چه برسد به این‏که بخواهند آن را در میدان‏هاى عمل بروز بدهند، خیلى ازشان امید کارى نمى‏شود داشت. این جسم کوچک - همین جسمِ با این حجم و با این عرض و طول مختصرى که بنده و شما داریم - توانایى‏هایش خیلى بیش از اینهایى است که ما داریم از آن استفاده مى‏کنیم؛ این را در آینده بشر کشف خواهد کرد. در همه‏ى رشته‏هاى ورزشى این مسأله وجود دارد که گوشه‏هایى از توانایى‏هاى جسمانى بشر بروز مى‏کند.

ما در حال عادى، این پا را براى این مى‏خواهیم که از این‏جا بلند شویم و به محل کارمان در یک کیلومترى یا دو کیلومترى، یا کمتر یا بیشتر، برویم یا همین‏قدر را برگردیم؛ یا خم شویم و چیزى را از این‏جا برداریم و در آن‏جا بگذاریم - استفاده‏ى ما از این جسم، همین اندازه است - اما توانایى‏هاى جسم همین است؟! نه. وقتى شما مى‏بینید که یک انسان مثلاً صد و بیست، سى کیلوگرمى، وزنه‏یى سه برابرِ وزن خودش را بالاى سرش مى‏برد؛ یا یک خانم جوانى، هشت هزار و هشتصد و چهل و چند متر از کوه بالا مى‏رود، معلوم مى‏شود که حد توانایى ما، فقط بالا رفتن از این پله‏ها نیست. ببینید چقدر فاصله است بین بالا رفتن از طبقه‏ى اول به طبقه‏ى دوم، تا رفتن به ارتفاع پنج هزار و چند صد مترى و شصت و چند روز در آن‏جا زندگى کردن! این، به زبان آسان مى‏آید؛ ولى خیلى چیز فوق‏العاده‏یى است. این، گوشه‏یى از توانایى‏هاى جسمى انسان را نشان مى‏دهد؛ این است توانایى جسمى بشر.

انسان از همه‏ى موجودات عالم، قوى‏تر است و خداى متعال ذره ذره‏ى بافت‏هاى در هم تنیده‏ى این جسم را از مغز بگیرید - آن‏طور که صاحبان این فن براى ما مى‏گویند، هنوز علم بشر عمده‏ترین کارکرد حجم مغز را نشناخته و اصلاً نمى‏شناسد که این بخش مغز براى چیست - تا بقیه‏ى اعضاى بدن انسان، طورى خلق کرده که ما هنوز بدن خودمان را نمى‏شناسیم. یکى از مهمترین کارهاى ورزش این است که دایم میدان‏هاى تازه و افق‏هاى تازه‏یى را باز مى‏کند و قابلیت‏هاى جسم انسان و قدرت پروردگار را در به وجود آوردن این جسم، در خلق این شیى‏ء بدیع که نامش انسان است، نشان مى‏دهد. این جسمِ با این همه داراى تحرک، با یک عامل معنوى همراه است و آن عامل، خرد و اراده‏ى انسان است، که انسان مى‏تواند این دو را به کار بگیرد و جسم را هدایت کند و در جهت‏هاى گوناگون آن را حرکت بدهد. آن اراده هم خودش یک چیز فوق‏العاده‏یى است.

گاهى انسان مى‏خواهد - همان‏طور که گفتم - از طبقه‏ى اول به طبقه‏ى دوم برود؛ حوصله ندارد، حال ندارد؛ اراده‏ى او این‏قدر نیست که یک چیز سنگینى را از این‏جا بردارد و آن‏جا بگذارد؛ اما همین اراده این‏قدر توانایى دارد که برود روى بام دنیا؛ روى قله‏ى اورست. ببینید چقدر فاصله است! دکترها به ده دقیقه ورزش صبحگاهى قانعند و مى‏گویند صبح‏ها فقط براى ده دقیقه دست‏ها و پا و سر را تکان بدهید؛ اما اراده‏ى انسان کم مى‏آورد و مى‏گوید نمى‏توانم. هر چه هم مى‏گوییم چرا ورزش نمى‏کنى، مى‏گوید نمى‏توانم. «نمى‏توانم»؛ یعنى ظرف من خالى است و در این حد، اصلاً این ظرف توانایى ندارد؛ اما وقتى با همین ظرف بنا مى‏کنیم کار کردن، مى‏بینیم رفت تا قله‏ى اورست! چطور این ظرف خالى بود؟ براى این‏که آن را به کار نگرفته بودیم.

شما خانم‏ها خیلى کار بزرگى کردید؛ دست‏تان درد نکند، پاتان درد نکند؛ همچنین شما جوان‏هاى عزیز که رفتید؛ همچنین مسؤولان محترمى که این کارها را برنامه‏ریزى کردند. از این‏که بحمداللَّه این توفیق را به دست آوردید، خیلى خوشحال شدیم.

شما با فرهنگ خودتان به قله اورست رفتید. «یا فاطمةالزهراء»؛ این فرهنگ شماست؛ این مال شماست؛ و نشان‏دهنده‏ى همین کشور سرافراز امروز است که در ورزش این کار را مى‏کند؛ در بخش علمى آن‏طور پیشرفت مى‏کند؛ در بخش‏هاى تجربى و عملى و فنى هم آن‏طور پیشرفت مى‏کند؛ آن انرژى هسته‏یى‏اش است، آن بخش سلول‏هاى بنیادى‏اش است و در بخش‏هاى سیاسى و کارهاى فراوان گوناگون دیگر هم همین‏طور است. این ملت مثل جسمى که نبض آن مى‏زند و از همه طرف در حال رشد است، دارد کار مى‏کند. این، نشان‏دهنده‏ى یک ملت زنده است. این ملت زنده، شعارش همین چیزهایى است که شما در آن‏جا مطرح کردید: نام خدا را آوردید، نام اولیاى خدا را آوردید، نام مقدس فاطمه‏ى زهرا (سلام‏اللَّه) را آوردید.

ما از همه‏تان متشکر هستیم و امیدواریم که همین اشکالاتى هم که گفتند، همت کنید تا برطرف شود و کارى کنید که این رشته‏ى ورزشىِ کاربرددار هر چه بیشتر رشد کند. بعضى از رشته‏هاى ورزشى اصلاً کاربرد ندارند؛ مثلاً شمشیربازى. وقتى یک نفر قهرمان شمشیر بازى مى‏شود، کاربردش چیست؟ یا از این قبیل چیزها، که حالا اگر من از رشته‏هاى ورزشى بى‏فایده اسم نیاورم، بهتر است؛ اما این ورزش مثل خیلى از ورزش‏هاى دیگر، کاربرد دارد؛ این ورزش، مستقیم با زندگى مردم تماس دارد و از تولید به مصرف است و همه مى‏توانند آن را مصرف کنند. این ورزش را رشد بدهید و آن را تشویق کنید.

بنده گاهى اوقات که بر همان تنبلىِ مورد بحث و بر ضعف‏هاى مربوط به سن و پیرى فایق مى‏آیم، چند قدمى از کوهستان‏هاى اطراف تهران مى‏روم بالا و مى‏بینم هیچ‏کس نیست! غصه مى‏خورم. در کوهستان، جاهایى هست که ساختمان‏ها در زیر پا پیداست؛ این همه آدم در اتاق‏ها خوابیده‏اند که در بین آنها جوان هست، در بین آنها کسانى هستند که ظاهر جسم‏شان اقلاً ده برابر ما توان و قدرت دارد؛ اما از این اتاق‏ها بیرون نمى‏آیند، ولى ما از این گوشه‏ى شهر با سنِ نزدیک به هفتاد سال، مى‏رویم آن‏جا. دل انسان خیلى غصه‏دار مى‏شود که چرا آنها در آن‏جا چهار قدم بالا نمى‏آیند و از این امکان استفاده نمى‏کنند. شما امکانات و اتوبوس بگذارید که اگر کسى خواست از پایین شهر و از راه‏هاى دور به این ارتفاعات بیاید، بتواند. ارتفاعات بعضى از شهرها یک خرده با شهر فاصله دارد، بنابراین، وسایلى فراهم کنید که اگر کسى خواست، بتواند بیاید - حالا اگر کسى همت نکرد و اراده نکرد، آن، بحث دیگرى است - و تشویق بشوند؛ نگویند وسیله نداشتیم و نیامدیم.

ان‏شاءاللَّه موفق باشید

 

 


[ دوشنبه 89/9/1 ] [ 7:39 صبح ] [ م.ص ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک های مفید
لینک دوستان
لینک های مفید
امکانات وب
عمارنامه : نجوای دیجیتال بصیرت با دیدگان شما 		AmmarName.ir

بازدید امروز: 5879
بازدید دیروز: 67529
کل بازدیدها: 5225546