ماهنامه مدیریت ارتباطات در شماره آذرماه خود در مورد وصیتنامه امام خمینی(ره) با فاطمه طباطبایی، عروس امام و همسر حاج احمد خمینی گفتوگویی انجام داده است.
فاطمه طباطبایی که خود نیز در دانشگاههای کشور، وصیتنامه امام را تدریس میکند، در این گفتوگو اشاره کرده است که این وصیتنامه الگویی اجرایی برای استقرار کامل نظام سیاسی اسلامی در کشورهای مسلمان و بالاخص ایران است.
اهم اظهارات عروس امام در ادامه می آید:
روند تاریخی نگارش وصیتنامه توسط امام(ره)
* ایشان وصیتنامه خودشان را در تاریخ 26 بهمن سال 1361 نگاشتند و بعد یادداشتی خطاب به اعضای اولین مجلس خبرگان رهبری فرستادند و آنجا مطرح کردند که من این مجموعه را در 33 صفحه بهعنوان وصیتنامه سیاسی خودم نوشتم. بعد ایشان نسخهای از وصیتنامه خود را به امانت نزد اعضای مجلس خبرگان گذاشتند و سفارش کردند که این مجموعه بعد از مرگ اینجانب منتشر شود. امام غیر از این، نسخهای را هم به مشهد فرستادند.
طباطبایی در ادامه به شرح ماجرای بردن نسخهای از وصیتنامه امام(ره) به مشهد توسط خودش اشاره می کند.
* البته امام پنج سال بعد آن نسخههای وصیتنامه را پس گرفتند و بنا به تغییر و تحولاتی که اتفاق افتاده بود، تغییراتی جزئی در آن به وجود آوردند.
*
* دقیقاً نمیدانم چه تغییراتی در آن به وجود آوردند. از این جهت میگویم تغییرات جزئی بود که امام زمان زیادی صرف این تغییرات نکردند.
مبانی کلی وصیتنامه امام(ره)
* امام در وصیتنامهشان ابتدا مباحث نظری و اعتقادی خودشان را مطرح کردند، اقرار و اعتراف به دین اسلام کرده و از حقانیت اسلام سخن گفتهاند. بعد هم راجع به حدیث ثقلین بحث کردند و نکته جالبی که امام هشدار میدهند این که مراقب باشید تا جریان پس از رحلت پیامبر(ص) تکرار نشود.
چرا امام در ابتدای وصیتنامه خود به حدیث ثقلین اشاره کردهاند
* اینکه امام چرا این حدیث را آوردند، جای بحث و تحقیق دارد. امام همچنین در وصیتنامه خود خیلی روشن و واضح به توأم بودن دین و سیاست تأکید کردند. به نظر ایشان این دو حوزه از هم تفکیک نمیشوند و از هم جدا نیستند. ایشان در وصیتنامهشان تأکید دارند که دیانت از سیاست جدا نیست، یعنی آدم دیندار، سیاسی هم هست و نمیتواند ادعا کند که سیاست ارتباطی به من ندارد. وصیتنامه امام(ره) یک پارادایم فکری برای حکومت اسلامی بوده است.
*
* حضرت امام همواره نظر خود را اعلام میکردند. تنها فرق وصیتنامه ایشان با بقیه دستورالعملهایشان در زمان رهبری این بود که وصیتنامه سربسته بود و بعدها باز شد. محتوای وصیتنامه ایشان چندان فرقی با دستورالعملها و بیانات ایشان در زمان حیاتشان ندارد. ایشان از یافتهها و تجربیات خودشان در وصیتنامه، دستورالعملهایی برای زمان نبودنشان ارائه کردهاند که تا حدودی جامعه و نظام را از خطر انحراف دور میکند؛ ایشان رهنمودهایی به ارگانهای مختلف داشتند.
* خاصیت مهم وصیتنامه امام این است که میتواند جاودان باقی بماند و اگر بهصورت مقطعی اموری تغییر کند، خطوط کلی آن همیشه ثابت است و زمان محدودی ندارد.
*
* برای فهم بعضی از موارد وصیتنامه، باید مطالعات تاریخی داشته باشیم.
*
* مثلاً ایشان در برخی مواقع از گروههایی صحبت میکنند که ما برای فهم این بیان باید ابتدا آن گروهها را بشناسیم و درکی از شرایط آن زمان داشته باشیم تا به عمق بیان امام واقف شویم.
فهم وصیتنامه و تطبیق تاریخی آن
* در قدم اول، محتوای وصیتنامه باید به درستی فهمیده شود اما انطباق آن با شاخههای مختلف به عهده متخصصان آن شاخههاست؛ مثلاً در بعد فقهی وصیتنامه، مسلماً باید کارشناسان فقهی نظر خود را ارائه دهند و شرایط و مقتضیات بیانات امام را در زمینه فقهی مطالعه کنند و آن را با حال و شرایط کنونی تطبیق دهند. برای نمونه یکی از بندهایی که امام بسیار بر آن تأکید داشتند این بود که نظامیها نباید وارد سیاست بشوند و بسیار تأکید داشتند که فرماندهان، افراد تحت فرمان خود را از ورود در احزاب منع کنند و به صراحت میگویند ورود اینان در احزاب سیاسی موجب تباهی آنان میشود و از دولت و مردم و مجلس و رهبر یا شورای رهبری میخواهند که نگذارند چنین اتفاقی بیفتد. همانطور که میبینید، این یک اصل کلی است که امام مصرانه از همه میخواهند و نیازی نیست که برای فهم این مسأله به شرایط آن زمان برگردیم و ببینیم که نظامیان در آن زمان چگونه بودهاند، بلکه اصلی کلی است که در همه زمانها صدق میکند اما درباره دانشگاه، توصیههای ایشان برای مبارزه با گروهکهایی که دانشگاه را بهصورت پادگان نظامی در آورده بودند، قطعاً مقطعی است و در شرایطی حکم تغییر میکند.
*
*
طباطبایی در برابر این سؤال که «عدهای معتقدند اگر جامعه تغییر کرده، این جامعه است که باید خودش را با وصیتنامه امام(ره) وفق دهد اما عدهای هم درمقابل معتقدند که این وصیتنامه امام(ره) است که باید با توجه شرایط روز بازخوانی شود. به نظر شما کدامیک از این دو دیدگاه درست است؟» نیز چنین گفت.
*
* به نظر من هر دوی این دیدگاهها درست است، چرا که بعضی چیزها در جامعه تغییر کرده و طبعاً احکام آنها هم تغییر میکند. برخی موارد هم شامل اصول کلی میشود که ثابت هستند و خطوط کلی جامعه را ترسیم میکنند و جامعه باید خودش را با وصیتنامه وفق دهد. یعنی وصیتنامه این دو بخش را داراست.
*
* مثلاً همین اصول کلی راجع به دین و سیاست؛ این یک قانون کلی است و امام همیشه بر آن تأکید داشتند یا همان عدم ورود نظامیان به سیاست که امام اعتقاد داشتند همیشه و در هر زمانی باید از این قانون پیروی کرد.
میزان اجرای وصایای امام
* فکر میکنم هنوز در اجرا به معنا و مفهوم واقعی دستورالعملهای امام نرسیدهایم و هنوز با خواسته امام فاصله زیادی داریم.
*
* سلیقههای افراد و مسؤولان با هم فرق میکند. مثلاً در خصوص اهمیتی که امام به مسأله زنان میدادند، حتی در همان زمان هم جامعه نتوانست با امام همگام شود. همانطور که میدانید، امام سه نفر را برای یک دعوت بسیار عظیم دینی نزد گورباچف، آخرین دبیرکل حزب کمونیست شوروی سابق فرستادند که یکی از آنها خانم دباغ بودند. وقتی این خانم به ایران برگشت، حتی صداوسیمای ما هنگام مصاحبه این موضوع رابر نمیتابید، در حالی که اگر آن افراد خودشان را مقداری با اندیشه امام وفق میدادند، چقدر میتوانستند در آن زمان روی حضور و انتخاب یک زن از سوی امام که از شأنیت مرجعیت فقهی نیز بر خوردار بود، تبلیغ کنند و در پاسخ به اعتراضات دشمنان اسلام به عدم رعایت حق زن، قد علم کنند. یادم میآید زمان مصاحبه با آیتالله جوادی آملی و خانم دباغ در بازگشت از سفر به شوروی، دوربین صداوسیما بهگونهای حرکت میکرد که اصلاً خانم دباغ دیده نشود، چه برسد به سؤال و پرسشی از ایشان.
*
* مثلاً در مورد پیوند دانشگاه و حوزه، منظور امام این نبود که عدهای استاد بهصورت صوری و ظاهری بین دانشگاه و حوزه رد و بدل شوند، بلکه منظور ایشان این بود که دانشگاهیان با اشرافشان روی علوم روز، پیشرفتهای علمی را در اختیار علمای حوزه قرار دهند و فقهای حوزه هم احکام و استنباطهای جدید دینی خود را در اختیار دانشگاهها قرار دهند تا ثمره این همکاری، بهوجود آمدن علمی نو باشد اما متأسفانه این اتفاق نیفتاده است. من یادم میآید زمانی که آیتالله موسوی اردبیلی از قم آمده بودند تا جلسهای راجع به جامعهالزهرای قم در خصوص تحصیل زنان داشته باشند، امام در آن جلسه مکرراً از آنها خواسته بودند که کار مهمی برای خانمها بکنند، گفته بودند به این قشر از جامعه در طول تاریخ بسیار ظلم شده است و زنان استعدادهای زیادی دارند اما هیچگاه فضا برای بروز آن نداشتهاند. امام اعتقاد داشتند زنان هم میتوانند به درجه اجتهاد برسند و با شرایط و خصوصیات زنانگی به فقه نگاه کرده و استنباط کنند و میتوان از درک آنان، مطالبی نو استخراج کرد اما وضع بهگونهای است که از علم و تجربیات خانمهای مجتهد استفاده نمیکنند و آنها عملاً حاشیهنشین شدهاند.
برخورد امام (ه) با منافقین
* من یادم می آید زمانی به امام گفتند آقای رجوی می خواهد ملاقاتی با شما داشته باشد. اما گفتند« اسلحه شان را زمین بگذارند، من خودم به ملاقاتش می روم.» اگر می خواهیم برخورد امام با منافقین را درک کنیم ، باید از شرایط تاریخی آن دوران مطلع باشیم و ببینیم امام آن حرف ها را در چه بستری زده اند، چرا که وقتی زمان زیادی از یک ماجرا می گذرد ، انسان می تواند آن را به شکل دیگری تجزیه و تحلیل کند. بسیار پیش می آید که در برخی شرایط راه دیگری برای افراد وجود نداشته و بعد ها این راه به وجود آمده است ولی ما فکر می کنیم اگر از این راه وارد می شدند و این گونه عمل می کردند،شاید بهتر بود.