NTENT="IR" />
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کلارآباد دات کام
قالب وبلاگ

برنا: از دهه هفتاد در فضای اجتماعی و سیاسی جامعه ایران واژه ای به نام آقازادگی پا به عرصه ظهور گذاشت. اولین چیزی که با شنیدن این کلمه به ذهن افراد به خصوص جوانان می رسد این است که فرزندان تمام مسوولین در نظام به نوعی با این واژه ارتباط دارند و در واقع آقازادگان کسانی هستند که از قدرت و منصب پدر خود استفاده نموده و اکنون دارای کانون قدرتی هستند و به عنوان مثال در دانشگاه اساتید به آنها به راحتی نمره می دهند یا مسائلی از این دست.
سعی مان براین بود که برای اولین مصاحبه به سراغ پسران دکتر احمدی نژاد رییس جمهوری برویم که به دلیل محدودیت ها امکان پذیر نشد. بنابراین از صادق الهام، فرزند دکتر غلامحسین الهام سخنگوی دولت نهم و نزدیک ترین فرد به رئیس جمهور رفتیم. صادق فرزند دوم و آخر دکتر الهام و متولد سال 1364 است. برادر بزرگتر و متاهلی هم دارد که تقریبا دو سال از خودش است.


فوق لیسانس دانشگاه امام صادق (ع) است و می گوید:"هنوز دفاع پایان نامه ام انجام نشده و الحمدا... در مقطع دکترا هم پذیرفته شدم، ولی هنوز شروع نشده. لباس و روحانیت را هم از دانشگاه امام صادق دارم."
* کجا زندگی می کنی؟
در حال حاضر با پدرم زندگی می کنم. منزل ما هم دیگر آدرسش همه جا رفته. کیلومتر 5 جاده کرج است. البته مدتی هم به اجبار در پاستور ساکن بودیم.
* پدرت را چطور توصیف می کنی؟
از جنبه هایی مختلفی می شود او را توصیف کرد. منظورتان کدام جنبه است؟
* از طرف پسری که 25 سال با دکتر الهام زندگی کرده است.
پدری دلسوز. بعضی از خصائص او بسیار پسندیده ست. نمی دانم چقدر گفتنش درست باشد. پدرم از ابتدا دارای فرهنگ ساده زیستی بود ولی هیچوقت به خانواده در امور مالی سخت نمی گیرد و بسیار هم در خانه به فرزندان بسیارراحت می گیرد .ولی چون از ابتدای انقلاب و بعد هم مسائل جنگ همیشه مشاغل زیادی داشت شاید کمتر فرصت کرد که بنشیند و با فرزندانش صحبت کند. ولی از آن طرف هم با مدیریت نامحسوسی توانست در تربیت ما نقش داشته باشد.
در واقع مشغله کاری پدر باعث نشده که خانواده را از دست بدهد. از نظر سیاسی هم خوب خانواده ما خانواده ای سیاسی است. والده هم فردی سیاسی است و بحث سیاسی هم در خانه انجام می شود ولی نه به حالت کشمکش، پدر من در خانه بیشتر وقتش صرف بحث های سیاسی و دنبال کردن اخبار از طریق روزنامه و سایت ها می شود.
از جنبه بیرونی هم که بعنوان سیاستمداری که ویژگی بارزش به عقیده من دو چیز است: داشتن تفکر انقلابی و ساده زیستی. موضوعی که شاید خیلی کم پیدا شود و نکته آخر این که او چهره ای علمی است و تلاش هم بر این بوده که بیشتر کار علمی انجام دهد و سابقه هم نشان داده کارهای علمی هم برای خودشان هم برای جامعه مفید تر بوده تا کارهای اجرایی.
*گفتید که پدر از تربیت شما باز نماندند، خوب پدر و مادر هر دو فرد کاملا سیاسی هستند. این تربیت به چه صورت انجام شده است؟
فکر می کنم عمده ترین کار مدیریتی پدرم انتخاب والده ما بوده است. چون او کسی را برگزید که کاملا توانایی فکری وعملی برای تربیت فرزندان را دارا است. مدیر خوب در یک مجموعه کسی را در سمت های مختلف آن مجموعه قرار می دهد که توانایی اجرای فکر و نظرات او را داشته باشد و قرار نیست که به صورت مستقیم دخالت کند. خوشبختانه کسی توسط پدر انتخاب شد که توانایی اجرای تفکرات پدرو شیوه تربیت اسلامی را دارا بوده است.
* می خواهم این مطلب بیشتر روشن شود. چون بنده به خاطر دارم که روزنامه "یالثارات الحسین" (ع) و "صبح" همیشه مطالبی از مادر شما داشت. منظور این است که مادر هم مشغله هایی از قبیل نویسندگی و تدریس دردانشگاه داشته اند پس چطور به تربیت شما می پرداختند؟
مادر بنده صد درصد در منزل هستند و اصلا شاغل نیستند و بیشتر وقت شان برای زندگی و خانه داری است. آن وقت اضافه ای که خانم ها مشغول تلفن زدن و خریدهای غیرضروری هستند را صرف انجام کارهای سیاسی، نوشتن مقاله و کتاب کرده و تاکید می کنم که او بیشتر عمرش را برای خانواده گذاشته و از خیلی چیزها مانند مدارج علمی محروم شده.
* در چه رشته ای تحصیل می کنی؟
در رشته الهیات گرایش فقه و مبانی حقوق.
* چقدر نظر پدرتان در انتخاب این رشته تاثیر داشت و این رشته چقدر مرتبط با کار پدر است؟
این رشته ارتباط زیادی با رشته پدر ندارد. او معمولا در مشورت های خانوادگی هیچ وقت استبداد رای ندارد. حالا این تا چه اندازه خوب است بماند. البته برای ما که خوب بوده او بیشتر سعی کرده مشورت بدهد و اگر احساس کنند که مخالفت با نظرش زیاد است دیگر اصرار نمی کند. یکی از مطالبی که او رویش اصرار داشت این بود که من رشته حقوق بخوانم و به دانشگاه امام صادق (ع) راه پیدا کنم. چون بنده دانشگاه تهران هم الهیات پذیرفته شدم و با استفاده از امتیاز هیات علمی پدر می توانستم به حقوق تغییر رشته بدهم.
پدر خیلی اصرار داشت که حتی اگر امکان دارد در دانشگاه آزاد حقوق بخوانم، به دلیل موقعیت شغلی. ولی من نه اهل کار حقوقی هستم و نه علاقه ای به این نوع کار دارم. رشته من در دانشگاه امام صادق بیشتر فقه و اصول است. چون در مقطع فوق لیسانس فقط 4 واحد حقوق تدریس می شود. الان هم که ملبس به لباس روحانیت شده ام. در مقطع دکترا هم فقه الاقتصاد را ادامه خواهم داد.
پدر من همیشه افسوسی در زندگی دارند که چرا درس طلبگی را ادامه نداند. چون در حوزه هم بوده و زمانی که دید من وارد همین فضای روحانیت و طلبگی شدم پدر استقبال کرد و از من خواست که این راه را با تمام توان ادامه بدهم. که لااقل از تاسف ادامه ندادن طلبگی توسط خودشان کم شود.
* شما تقریبا 25 سال با پدرتان اختلاف سن دارید. صادق الهام چقدر تفاوت دیدگاه دارد با پدر ؟ منظورم تفکرات اکنون پدرت است.
خوب کم اختلاف وجودندارد. ولی در کلیات با یکدیگر هم عقیده هستیم.
*محل اختلاف شما کجاست؟
چون من جوان هستم شاید گاهی مصلحت اندیشی ها و تسامح به معنای مثبت آن که توسط پدر انجام می شود برای من جای بحث دارد. طبیعتا من یک مقداری داغ تر هستم به دلیل جوانی و نداشتن منصب اجرایی و در واقع شخصیت حقوقی گاهی اصرار می کنم که مثلا شما جواب فلانی را اینطور باید می دادید و یا فلان مطلب را باید بگویید.
ولی پدر مراعات شخصیت و جایگاهی حقوقی ای را که دارد به حق انجام می دهد. عمده بحث های ما در مورد کیفیت بحث هاست ولی در مورد عقاید و نظر درباره اشخاص شاید تا 90 درصد با یکدیگر هم نظر هستیم. مگر در مورد افراد درجه دو یا سه که در راس امور نیستند و این طبیعی است.
*مبحثی هست به نام آقازادگی که در جامعه بسیار گسترش دارد، تعریف شما از آقازادگی چیست؟
یک بزرگی تعریفی از آقازادگی ارائه داده که من تعریف او را نقل قول می کنم. آقازاده امام زاده گان و اهل بیت هستند که مقدس و قابل احترام هستند. در طول این آقازادگی، عالم دین زادگی و فرزندان علمایی که در مسیر پدر حرکت کرده اند این ها هم دارای شرافت هستند و این نوع پسندیده است و من نیز این نوع را قبول دارم. اما مطلبی که الان مطرح است فرزند مسوول بودن و رانت های سیاسی است. این نوع آقازادگی را نه خود ما اجرا کردیم و نه خودمان به معنای استفاده از رانت قبول داریم .
*خودت را آقا زاده می دانی؟
من به حمدا... جنبه ای از آقازادگی که عرض کردم را دارا هستم به واسطه پدربزرگم آیت ا... دوانی و اجدادش که به علامه مجلسی (ره) می رسد. ولی اگر از نظر سیاسی بخواهید نه. در حالی که به موقعیت و جایگاه پدرم افتخار می کنم ولی اگر هم نبود برای بنده فرقی نمی کرد و باز هم تاکید می کنم که جایگاه علمی پدربرای من قابل احترام و دارای ارزش است. البته خیلی مواقع شغل ما و سمت های پدر برای بنده دردسرسازهم شده. در واقع جز حقوقدان بودن او در شورای نگهبان حضور در دولت برای من دردسر ساز بوده چون بالاخره مراجعه از طرف دیگران و دوستان زیاد شد.
*سمت هایی که پدر شما در آن مطرح شدند و به عنوان چهره شناخته شدند سخنگویی در قوه قضاییه ، شورای نگهبان و غیره بوده است، تغییر سمت پدر (چون آقای الهام از سال 60 در کارهای اجرایی بوده اند) که باعث بیشتر مطرح شدن پدر شد، تاثیری در رفتارشان گذاشت؟
در سمت هایی که پدر داشتند تغییر زمانی ای صورت گرفت. وقتی پدر وارد دولت نهم شد، دیگر خانه نمی آمدند و فرصت صحبت کردن نداشتند و در عین حال ما هم انتقادات و حرف هایی داشتیم که پدر به دلیل خستگی توانایی پاسخگویی نداشتند و گاهی باعث دلخوری ما هم می شد. تغییر در همین مطالبی بود که عرض کردم وگر نه در مسائل رفتاری و مالی خیر.
*از رفتار پدر درخانه می گویی؟
همیشه دارای آرامش است و به قولی بهتر بگویم او اصلا بلد نیست داد بزند. گاهی هم اگر اشتباهی از من و برادرم سر می زد با آرامش برخورد می کردند. مثلا یکبار شیشه بزرگی توسط ما شکسته شد و خیلی ترسیده بودیم که پدر چطور برخورد می کند. وقتی پدر آمد و مادر موضوع را مطرح کرد او گفت من فکر کردم ماشین را دزدیده اند. شیشه که حالا مهم نیست. البته یک بار هم ماشین را دزدیدند. در کل با مسائل و خسارات مالی راحت کنار می آیند.
* نام غلامحسین الهام به عنوان پدرچقدر تاثیر داشته برای تحصیل در دانشگاه امام صادق (ع)؟ چون خیلی از اساتید همکار پدرت هستند...
فضای دانشگاه امام صادق بگونه ای نیست که به نصب کسی بها داده شود. حضرت آیت ا... مهدی کنی هم که به قول دوستان آشنا سرشان نمی شود. آنجا درس خواندن اولویت اول است حتی من برای مقطع دکترا مشکلی داشتم، زمانی که به ایشان مراجعه کردم هیچ کمک خارج از عرفی نکردند و فرمودند که خودتان باید حل کنید.
البته مشکلی که در واقع به همان دردسر ساز بودن مناصب پدر مربوط می شود این است که از دربان دانشگاه تا شخص حضرت آقای مهدوی کنی به بنده نامه داده اند برای رساندن به پدر و یا پیگیری مشکلی و از این جهت در رودربایستی با دوستان و اساتید بودم. بعضا هم کار انجام نمی شد و موجبات ناراحتی آنها را فراهم می کرد. در ضمن کار گروه فقه و اصول دانشگاه امام صادق (ع) گروهی کاملا علمی است. به دلیل حضور آقای باقری کنی برای آقای مهدوی کنی از این جهت نام پدر برای بنده در دانشگاه منفعتی نداشته است.
*اگر طی چند ماه آینده پدر سمتی در جایگاهی دولتی بگیرد و به شما هم پیشنهاد کار بدهد به خاطر مدرک تحصیلی تان وارد آن کار می شوید؟
موضوعی که صورت مساله را پاک خواهد کرد این است که بنده اصلا علاقه ای به کارهای اجرایی که پدر انجام می دهند ندارم. بنابراین کار اجرایی پدر کاملا دور از زندگی شخصی من است و در مورد شغل هم بیشتر دوست دار تدریس هستم، ولی قطعا کاری را که در حوزه اجرایی است نمی پذیرم.
*وقتی کتاب "احمدی نژاد معجزه هزاره سوم" نوشته مادرت را خواندی چه نظری داشتی ؟

خوب. نظر بنده که خیلی مثبت بود و اگرچه شاید اکنون نظرات یک مقدار تغییر کرده باشد، ولی من کتاب را خواندم و نویسنده آن را تحسین کردم و نظر پدر هم کاملا مثبت بود. این کتاب در شرایطی نوشته شد که تمام مومنان و حزب اللهی ها زیر یک پرچم بودند.
*نوشتن این کتاب موج انتقادهایی را به همراه داشت. نظر غلامحسین الهام در این باره چه بوده؟
بله درست است. پدر من مشخصا هیچ وقت به دنبال جلب نظر دشمنان و معاندان نبوده، ولی معمولا انتقادات را به دوستان در گوشی می گویند، برای اینکه دشمنان سوء استفاده نکنند. ولی همیشه فریادشان در مقابل معاندین انقلاب و نظام بلند است.
*خاطره ای از آیت ا... دوانی در ذهن داری .اصلا کمی در مورد ایشان توضیح می دهی؟
مادر تعبیر جالبی در مورد پدر خود دارند که می گویند: نمی دانم علاقه به روحانیت باعث علاقه به پدرم شد یا علاقه به پدر باعث علاقه به روحانیت. همچنین ارتباطی بین من و پدربزرگ نیز بود و هنوز برای خود من هم حل نشده است. کسانی که آیت ا... دوانی را دیده بودند از نزدیک خصوصیات برجسته اخلاقی و رفتاری ایشان را درک کرده اند. هرکس یک بار با او ملاقات می کرد این را متوجه می شد و حالا چه برسد به بنده که نوه اش بودم و از نظر چهره هم شباهتی به پدربزرگ داشتم که این علاقه را بین ما بیشتر کرده بود.
مطلبی را عرض می کنم و نمی دانم انتشار آن تا چه حد تاثیرگذار است. خودم نامه ای را نوشتم در مورد مسائلی که در سال 85 پیش آمده بود. خیلی پیش ایشان رفتند که پدربزرگ را در مقابل نوه قرار دهند، چون از علاقه ما بین ما با خبر بودند ولی حضرت آیت ا.. دوانی هیچ مطلبی را به روی من نیاورد. خیلی هم تاسف خوردند که چرا این رابطه خراب نشد.
*غلامحسین الهام همیشه در کار اجرایی بوده و کمتر در منزل بوده . این در تفریح و نشاط شما تاثیر داشته؟ بالاخره پدر در این طور مسائل یکی از رکن ها هستند.
مسلما این مطلب درست است. ولی عرض کردم مدیریت مادر باعث شد احساس کمبودی در این زمینه نکردیم. شاید اینطور تفریحات کم بود ولی برای ما حل شده بود که نیازی نیست.
*الان چه تفریحی داری؟ آیا با پدر هم تفریح مشترکی داری؟
از وقتی که وارد دانشگاه امام صادق (ع) شدم آقای مهدوی کنی این را به من القا کردند که تفریح برای من کتاب خواندن است و این خیلی از فشار درس برای من کم کرد. پدر هم کلا زیاد اهل ورزش نیست. بر خلاف من که دو سوم عمرم را در ورزش گذراندم. شاید به شکلی به ورزش علاقه ای نداشتند. ولی همیشه در زمینه امور ورزشی فرزندان را یاری کرده. از نظر تامین مالی برای ثبت نام در باشگاه و مسائل مرتبط با آن الان هم گاهی اوقات به اجبار با پدر راهی استخر می شوم . تاکید می کنم که به اجبار آن هم 10 دقیقه (با خنده).
*مردم نسبت به فرزندان مسوولین دیدی دارند که هر شخصی که فرزند یکی از مسوولین است منفعت هایی کسب کرده. حالا در هر زمینه مثل اقتصادی ، فرهنگی ، اجتماعی تا چه حد این را قبول دارید؟
خوب مطمئنا دید مردم تفاوت پیدا می کند نسبت به فرزند یک مسوول. یعنی نمی شود گفت که دید مردم به من مثل یک آدم عادی است. نظر بنده این است که فرد نباید دنبال استفاده از این مرتبه و جایگاهی که پیدا شده است برود، ولی مسائلی که به طور غیرارادی پیش می آید مثل احترام گذاشتن به جامعه چیز بدی نیست. به طور کلی سو استفاده در هر زمینه ای چه اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی به هیچ وجه قابل قبول نیست. مگر آن هایی که عرض کردم خود به خود به وجود می آید به دلیل جایگاه پدر.
* کمی از کودکی ات می گویی؟
دو سال و نیمه بودم که به خاطر کار پدر در جنگ به اهواز رفتیم و خاطرات مبهمی از آن زمان دارم. فکر می کنم سال 67 بود و وضعیت موشک باران هم شدید شده بود. مادر من را به تهران برگرداند و خودش در اهواز ماند. خاطرم هست که در آخر جنگ اهواز هم مورد حمله قرار گرفته بود. من پیش پدربزرگم زندگی کردم. آن مدت باعث نزدیکی من و پدربزرگ شد.
*وظیفه خودت را به عنوان یک جوان دانشجو ، طلبه و فرزند الهام بودن چه می دانی؟
 اولین و مهمترین مسئله را قوی کردن اعتقادات دینی و مذهبی می دانم. چون اگر فرد دراین جهت کارکرد دیگر پست ها و مناصب پدر، فرد را دچار تغییر نمی کند . این باعث تاثیر در جامعه می شود که مثلا فرزند فلان مسوول مسائل مذهبی را رعایت می کند .وظیفه خودم می دانم که به عنوان فرزند یک فرد شناخته شده بدون مسامحه کاری اعتقادات مذهبی ، باورهای دینی - عقیدتی و ولایی خودم را ابراز کنم.
چون این باعث تاثیرگذاری در جامعه می شود – و این را هم تاکید می کنم که ما در تمام پست های پدر سعی کردیم هیات مذهبی ای که داریم و پدر در آن حضور دارند را تعطیل نکنیم. چون به عقیده بنده جنبه مذهبی که قوی شد موضع گیری سیاسی هم قوی می شود. کسی که جنبه اهل بیتی او قوی شد ولایت پذیری او هم بالا می رود و مشکل جامعه حل می شود. وظیفه ما هم این است که بعنوان کسی که دارای موقعیتی است بدون ترس و احساس شرم عقیده ولایی و اسلامی خود را ارائه کنیم . چون بعضا افراد مذهبی هم وجود دارند که فکر می کنند این طور ابرازعقاید برای کسانی که جایگاه و وجهه ای دارند نیست در حالی که این اشتباه است.


[ یکشنبه 89/5/17 ] [ 11:41 صبح ] [ م.ص ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک های مفید
لینک دوستان
لینک های مفید
امکانات وب
عمارنامه : نجوای دیجیتال بصیرت با دیدگان شما 		AmmarName.ir

بازدید امروز: 478
بازدید دیروز: 6477
کل بازدیدها: 5424819