NTENT="IR" />
کلارآباد دات کام |
با توجه به سابقه دوستی و مراوده با ملکحسین تصمیم سفر به اردن و دیدار با ایشان گرفتم و از پاریس یکسر راهی امان شدم. در پایتخت اردن ملکحسین کمال استقبال و محبت را کرد و تا مرا دید در آغوش گرفت و بوسید یکی از منسوبان خاندان پهلوی با نام احمدعلی مسعودانصاری در خاطرات خود پیرامون شاه ایران و خانواده اش ، به نکات بسیار ظریفی اشاره کرده است که در این مجال به یکی از آن ها اشاره می کنیم. آقای انصاری این چنین روایا می کند:
محمدرضا پهلوی روز 26 دی 1357 از ایران گریخت و به ترتیب به کشورهای مصر، مغرب، باهاما، مکزیک، آمریکا، پاناما و مجدداً مصر رفت و در این کشور در 5 مرداد 1359 درگذشت. مطلب زیر مربوط به رویدادهای مکزیک به بعد است. ... مهمترین کار برای تشکیل چنین شورایی اقدام برای تأمین بودجهای بود که بتواند برای برنامههای آتی پشتوانه مالی لازم را تأمین کند. راستش در آن موقع کشورهای ثروتمند عرب و مشخصاً عربستان سعودی این آمادگی را داشتند که نیاز مالی ما را برآورده سازند. من با توجه به سابقه دوستی و مراوده با ملکحسین تصمیم سفر به اردن و دیدار با ایشان گرفتم و از پاریس یکسر راهی امان شدم. در پایتخت اردن ملکحسین کمال استقبال و محبت را کرد و تا مرا دید در آغوش گرفت و بوسید و بدون مقدمه گفت: قبل از انقلاب به ایران آمدم و به شاه گفتم بیا برویم میان مردم و حرفهایشان را گوش بدهیم، حتی گفتم من حاضرم خودم هم با شما بیایم اما ایشان جوابی ندادند، چند روز در تهران ماندم اما چون به من بیاعتنایی شد بهتر دیدم آنجا را ترک کنم. من جریان گروه را با او در میان گذاشتم. ایشان گفتند من حتی حاضرم کت خودم را بفروشم و برای شما پول تهیه کنم، و گفت: هفته آینده به سعودی میروم و مسئله تو را مطرح میکنم. خلاصه قول مساعد داد. بعد هم برای این که در پذیرایی سنگ تمام بگذارد به افتخار من یک مجلس میهمانی ترتیب داد.
[ دوشنبه 89/11/18 ] [ 10:29 صبح ] [ م.ص ]
[ نظر ]
|
|