NTENT="IR" />
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کلارآباد دات کام
قالب وبلاگ

با توجه به سابقه دوستی و مراوده با ملک‌حسین تصمیم سفر به اردن و دیدار با ایشان گرفتم و از پاریس یکسر راهی امان شدم. در پایتخت اردن ملک‌حسین کمال استقبال و محبت را کرد و تا مرا دید در آغوش گرفت و بوسید

  یکی از منسوبان خاندان پهلوی با نام احمدعلی مسعودانصاری در خاطرات خود پیرامون شاه ایران و خانواده اش ، به نکات بسیار ظریفی اشاره کرده است که در این مجال به یکی از آن ها اشاره می کنیم. آقای انصاری این چنین روایا می کند:

محمدرضا پهلوی روز 26 دی 1357 از ایران گریخت و به ترتیب به کشورهای مصر، مغرب، باهاما، مکزیک، آمریکا، پاناما و مجدداً مصر رفت و در این کشور در 5 مرداد 1359 درگذشت. مطلب زیر مربوط به رویدادهای مکزیک به بعد است.
* * *
شاه پس از اقامت کوتاهی در باهاما به مکزیک رفت. قبل از سفر مکزیک، رفته رفته محیط به صورتی درآمده بود که ما درباره حوادث سال 57 و اتفاقاتی که موجب سقوط سلطنت شد صحبت می‌کردیم. در این گفتگوها مسئله رها کردن ایران از سوی شاه مطرح می‌شد و من مخصوصاً نظرم را می‌گفتم که اگر شاه کشور را ترک نکرده بود شاید مسیر حوادث به گونه‌ای دیگر درمی‌آمد. در چند مورد و در گفتگوهای دونفری من این موضوع را به صراحت به شاه یادآور شدم و ایشان طبق عادت همیشگی صورتشان سرخ می‌شد و جوابی نمی‌دادند سرانجام در مکزیک به ایشان گفتم: من نجات کشور را هنوز به دست شما می‌دانم. با وجودی که می‌دانم شما مملکت را به باد دادید و رفت حالا من می‌خواهم علیه جمهوری اسلامی مبارزه کنم اگر شما هم حاضرید که خوب، والا خداحافظ. شاه گفت: هستم و همراه تو هستم و با تو می‌ایستم و به تو کمک می‌کنم. بعد مسئله تشکیل یک شورا را مطرح کرد و گفت: خود شما بروید دنبال کار تا شورایی برای برنامه‌ریزی و اقدام تشکیل شود و بعد اضافه کردند که بروید و با هوشنگ انصاری، شاهپور بختیار، تیمسار اویسی، تیمسار پالیزبان، دکتر حسین نصر و دکتر هوشنگ نهاوندی تماس بگیرید و با آنها درباره تشکیل شورای موردنظر گفتگو کنید و نتیجه آن را به من اطلاع دهید و اضافه کردند که تا شکل‌گیری این شورا نباید هیچ کس دیگر غیر از افراد یادشده از ماجرا مطلع گردد، اگر دیگران مطلع شوند، این کار دیگر به درد نمی‌خورد.
موافقت و تصمیم شاه برای تشکیل یک شورای مبارزه و مقاومت، حقیقتاً مرا خوشحال کرد و تصمیم گرفتم تا سرحد توان و قدرت برای عملی شدن این فکر کوشش کنم و بلافاصله نیز کار را شروع کردم.

... مهم‌ترین کار برای تشکیل چنین شورایی  اقدام برای تأمین بودجه‌ای بود که بتواند برای برنامه‌های آتی پشتوانه مالی لازم را تأمین کند. راستش در آن موقع کشورهای ثروتمند عرب و مشخصاً عربستان سعودی این آمادگی را داشتند که نیاز مالی ما را برآورده سازند. من با توجه به سابقه دوستی و مراوده با ملک‌حسین تصمیم سفر به اردن و دیدار با ایشان گرفتم و از پاریس یکسر راهی امان شدم. در پایتخت اردن ملک‌حسین کمال استقبال و محبت را کرد و تا مرا دید در آغوش گرفت و بوسید و بدون مقدمه گفت: قبل از انقلاب به ایران آمدم و به شاه گفتم بیا برویم میان مردم و حرف‌هایشان را گوش بدهیم، حتی گفتم من حاضرم خودم هم با شما بیایم اما ایشان جوابی ندادند، چند روز در تهران ماندم اما چون به من بی‌اعتنایی شد بهتر دیدم آنجا را ترک کنم. من جریان گروه را با او در میان گذاشتم. ایشان گفتند من حتی حاضرم کت خودم را بفروشم و برای شما پول تهیه کنم، و گفت: هفته آینده به سعودی می‌روم و مسئله تو را مطرح می‌کنم. خلاصه قول مساعد داد. بعد هم برای این که در پذیرایی سنگ تمام بگذارد به افتخار من یک مجلس میهمانی ترتیب داد.

 


[ دوشنبه 89/11/18 ] [ 10:29 صبح ] [ م.ص ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک های مفید
لینک دوستان
لینک های مفید
امکانات وب
عمارنامه : نجوای دیجیتال بصیرت با دیدگان شما 		AmmarName.ir

بازدید امروز: 92080
بازدید دیروز: 1639
کل بازدیدها: 5071034