NTENT="IR" />
کلارآباد دات کام |
چند روز پیش جمعی از دانشجویان سبز شهرستان بابل و همچنین تعدادی از خانواده های زندانیان سیاسی، به دیدار شیخ صانعی رفتند. اگر چه امروزه ماهیت این شیخ ساده لوح و سخنان بی بن و مایه ی او بر همگان روشن شده است اما با نگاهی به سخنان وی در این دیدار می توان بیشتر به عمق حرف های بیهوده پی برد. یوسف صانعی در ابتدای دیدار خاطرنشان کرد: «استبدادی که امروز شاهد آن هستیم در تاریخ بی سابقه است. این استبداد نه خدا می شناسد، نه پیغمبر نه سیاست نه دانشجو، این استبداد هیچ چیز نمی شناسد.»
و سپس ادامه داد: «امام حسین در شب عاشورا فرمودند که خدایا تو را سپاس می گویم که قرآن را به ما یاد دادی و ما را ریشه یاب کردی در دین. و امروز گستره آگاهی ها انسان ها را ریشه یاب در دین می کند. امروز که زندان ها و شکنجه ها و فشارها همه بلندگوهایی هستند برای آگاهی مردم . »
نکته جالب این است که صانعی سپس یا اشاره به شناختی که از موسوی دارد گفت: «بنده بعد از حضرت امام انسانی را پاک تر از آقای مهندس موسوی نمی شناسم.»صانعی در ادامه این دیدار نسبت به روند برخورد با زندانیان سیاسی انتقاد کرد و اظهار داشت که البته باید به دردها توجه کرد: «آیا خانواده های زندانی ها دردمند نیستند؟ آیا دل خانواده هائی که فرزندان آنها را شکنجه می کنند به درد نیامده است؟ آیا دل مهندس موسوی که خواهرزاده او را به شهادت رساندند درد ندارد؟ آیا دل خانواده های شهدای پس از انتخابات درد ندارد؟» قبل از این که جواب این مهملات داده شود بهتر است با هم مروری به نظریات این شیخ در سال هایی نه چندان دور داشته باشیم: صانعی و مسأله ولایت فقیه بر خلاف ادعاهایی که امروز صانعی دارد و در دهه 60 از طرفداران دو آتشه ولایت فقیه بود و آن را ادامه ولایت رسول خدا (ص) و ائمه اطهار می دانست. صانعی در دوران تصدی دادستانی کل کشور (61 تا 64) در مصاحبه با روزنامه اطلاعات میگوید: «تا نبض مسلمین در دست ولی فقیه نباشد، فشار و بدبختی ادامه خواهد داشت.» و ادامه می دهد: «امروز ائمه معصومین و حضرت ولی امر(عج) در این مملکت حاکم ند و همه قدرتها بدست اسلام و قران است و ما اگر بخواهیم رستگاری دنیا و آخرت را پیدا کنیم، باید حاکمیت امام را حفظ و به گفتههای ایشان عمل نمائیم. کسی که طرفدار قانون را دوست بدارد خود عمل کننده به قانون است و کسی که قانون شکن را دوست دارد خود قانون شکن است.» آیت الله صانعی همچنین با اشاره به توطئه ابرقدرتها علیه نظام جمهوری اسلامی و تحمیل جنگ علیه این نظام توسط آنان و مشکلات موجود در جامعه گفت: «امروز صحبت کردن علیه جمهوری اسلامی صحبت کردن علیه اسلام، رسول الله و لی امر(عج) است و اگر به این نظام و حاکمیت ضربه بخورد به اسلام ضربه خورده است و این تنها نظامی است که مسئولین آن با همه مشکلات برای رضای خدا و رضایت امت انجام وظیفه می کنند.»
وی در پایان از امت همیشه در صحنه و انقلابیمان خواست دربرابر قانون و مقررات و خط امام سرتسلیم فرود آورند و به نظام نق نزنند و این نظام را تضعیف ننمایند که فردا در برابر خدا و محکمه عدل الهی جوابگو خواهند بود. شیخ یوسف صانعی در سال 66 (دو سال قبل از رحلت امام خمینی) هم در کتاب ولایت فقیه خودش نظرش را اینگونه عنوان می کند: «ولایت فقیه سایه ای از ولایت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) است و به یک معنی خود ولایت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) می باشد. من نمی دانم که چگونه باید تعبیر کرد، امّا این همان ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) در قالب ولایت فقیه جلوه می کند و در قالب ولایت فقیه متبلور و روشن می شود ...اساس قانون اساسی ولایت فقیه است ...تمام ارزش این قانون اساسی به آن است که ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) یعنی نماینده او، آن را پذیرفته است و چون نماینده ولی عصر (عجلالله تعالی فرجه) آن را پذیرفته، ما نیز آن را می پذیریم.»(کتاب ولایت فقیه، یوسف صانعی، 1366، ص 151و 246 و 247)
هم چنین او اعتقاد داشت: « ولایت فقیه در همه چیز حاکم است و می تواند خلاف هر مقرری و آئین نامهای را بگوید.حتی می تواند خلاف قانون و مصوبات مجلس را هم بگوید اما ولیامر معمولا این کار را نمیکند.اما براساس اساسنامهها ، آئین نامهها ، قانون و حتی قانون مصوب مجلس هم حاکم است و بالاتر از آن ارزش قانون اساسی ما به امضاء مقام رهبری است و الا اگر روزی امضای مقام رهبری از روی قانون اساسی برداشته شود آن قانون اساسی ارزش ندارد. میزان ما میزان الهی است چون در رابطه با مقام رهبری است و اگر یک روز رابطهاش با مقام رهبری و ولیامر قطع بشود میشود نظام طاغوتی. حاکمیت ولیامر همه جا است و بر همه چیز مقدم است و هیچ چیز نمی تواند مقام ولی امر را تهدید کند و هر جور حکم کند همان معتبر است و تخلف از او گناه و معصیتی کبیره است و هنگامی که ولیامر حکمی داد نهتنها هیچ احتیاجی به نظر دیگران نیست بلکه مراجعه به دیگران معصیت و خلاف شرع است. مراجعه به دیگران ایستادن در مقابل مقام رهبری و تضعیف آن مقام است. مراجعه به دیگران یعنی قبول نکردن حرف مقام رهبری است و قبول نکردن حرف مقام رهبر برمی گردد به قبول نکردن حرف مقام ولی عصر(عج).پس نه تنها مراجعه به دیگران احتیاج نیست بلکه معصیت و خلاف شرع است…. انقلاب ما را تمرکز قدرت مرجعیت به نتیجه رسانده است.»
بعد از رحلت امام، صانعی در سخنرانی خود در حرم حضرت معصومه (س) و به مناسبت شب هفتم رحلت امام (ره) این گونه گفت: «من به عنوان یک مسئله شرعی می گویم که تخلف از فرمان آیت الله خامنه ای گناه و معصیتی است بزرگ و رد براو، رد برامام صادق(ع) و رد بر امام صادق(ع) رد بر رسول الله (ص) و رد بر رسول الله (ص)، رد بر الله و موجب خروج از ولایت الله و و ورود به ولایت شیطان است و طبق روایت عمر ابن حنظله در باب ولایت فقیه رد بر او در حد شرک به الله است و... تایید ایشان یک واجب الهی است نه یک مستحب... مسئله یک امر جزئی نیست و عدم تایید ترک واجب است و ترک واجب موجب معصیت و خروج از عدالت است.» (روزنامه جمهوری اسلامی 2906 - 22/03/1368 - ص 3) شیخ یوسف صانعی همچنین در مورد رهبر انقلاب اینگونه نظرش را اعلام می کند: « آیه الله خامنه ای نه تنها مجتهد مسلم می باشد بلکه فقیه جامع الشرایط واجب الاتباع می باشد.» صانعی و شیخ ساده لوح هنگامی که مسأله شیخ ساده لوح، منتظری پیش آمد صانعی به دفاع تمام قد از او پرداخت. وی در جلسهای که در تاریخ 29 مردادماه 88 در دفترش و با حضور جمعی از عناصر شاخص اصلاح طلب برگزار شد، گفت: «قضیه آقای منتظری که اتفاق افتاد، روحانیت یا سکوت کردند و یا تأیید و تنها من بودم که در این وسط ایستادم. خیلی خوشحال هستم که تنها آخوندی بودم که مردم گفتند ضد دستگاه وضد نظام است. کسی که به رادیو و تلویزیون ایران توجه کند، هیچ چیزی از مسائل خبر ندارد. رسانههای غربی را نگاه کنید، ببینید اینها چه می کنند. ببینید آقای سازگارا (ضد انقلاب فراری) چه می گوید؟ من ایشان را آدم متدینی می دانم!» او حتی پا را از این هم فراتر گذاشت به انتقاد از آیت الله نوری همدانی پرداخت که چرا از نظام و به طور خاص احمدی نژاد حمایت کرده است: «من باور ندارم. او دست خودش نیست. می گویند شک بین یک و دو باطل است. هر چه حکومت می گوید، هر چه به او می گویند، او هم همان را می گوید. شنیده ام که مساجد الحمد لله خلوت شده است. شما هم در خانه نماز بخوانید، (یک) مرد مسلم عدالتش بیشتر از کسانی است که اضلال می کنند. یا زن اگر بایستد و مرد به او اقتدا کند، بهتر است. به مردم بگویید که مسجد نروند و در خانه عبادت کنند.»
صانعی و پروژه آیت الله سازی در جریان انتخابات سال 88 و ماجرای فتنه پس از آن، جریان معاند سبز برای آنکه اعمال غیر قانونی و شرعی خود را توجیه کرده و چنین نشان بدهندن که جنبش آنان یک جنبش با ماهیت دینی است سعی کردند از برخی روحانیون ساده لوح و ساده باور استفاده کنند و با تحریک احساسات دینی و عاطفی، از آنها در جهت پیشبرد اهداف شوم خود استفاده کنند. در صدر این روحانیون ساده باور، شیخ منتظری قرار داشت. اما عمر او به اندازه کافی کفاف نداد و اجل به سر وقتش آمد و از دنیا رفت. بنابراین جریان فتنه رو به سمت اشخاصی چون صانعی و موسوی اردبیلی و بیات زنجانی و... بردند. در این هنگام شیخ صانعی که انگار همگی سخنان قبلی خود را یا فراموش کرده و یا از آنها عدول کرده بود به دفاع از جریان برانداز سبزها برخاست و به تمام اعتقادات قبل خود پشت پا زد. که نمونه این نوع سخنان را در همین جلسه فوق الذکر ملاحظه کردید. وی در حالی در این دیدار سخن از استبداد می کنند که می توان گفت یکی از دموکراتیک ترین و مردمی ترین کشورها در عصر کنونی، جکهوری اسلامی است. گواه این مطلب تعداد انتخاباتی است که تا به حال جمهوری اسلامی برگزار کرده است. در طول این سال از عمر انقلاب اسلامی، بیش از 30 انتخابات برگزار شده است. نکته حائز اهمیت نیز این است که نه تنها بعد از گذشت سی سال، درصد مشارکت سیاسی مردم پائین آمده که به نحو چشم گیری افزایش هم یافته است.
ادعای مضحک و ساده لوحانه دیگر شیخ در این دیدار این است که گفته بعد از امام انسانی به پاکی موسوی نمی شناسد. البته از جنبه ای شاید حق با او هم باشد. چرا که معلوم نیست مابقی اشخاصی که گرداگرد او حلقه زده اند از چه نوع اراذل و اوباشی هستند که خوب و پاک شان می شود «موسوی»! اما از طرف دیگر ادعای پاک بودن موسوی حداقل از طرف هفتاد میلیون ایرانی مطرود است. آخر چگونه می شود انسانی را پاک بدانیم در حالی که او بزرگ ترین جنایت ها را در حق ملت مظلوم ایران انجام داده است. هم کاسه شدن موسوی وجریان فتنه سبز با مافقین که دست شان به خون هزاران نفر از مردم ایران آغشته است و با مارکسیست ها و سلطنت طلب ها و دولت های استعمارگر غربی چون آمریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان و نمونه هایی از این دست آیا نشانه ای از پاکی یک فرد می تواند باشد؟ آیا کسی که هواداران او در روز عاشورا حرمت شکنی کردند با سوت و کف و پاره کردن علم و بیرق عزای حضرت سید الشهداء، حرمت اهل بیت را نگه نداشتند و او به جای آنکه از آنها انتقاد کرده و تبری جوید، آنها را «مردم خداجوی سبز» نامید می تواند انسان پاکی لقب گیرد؟ و همین طور باید از این شیخ ساده لوح پرسید که قوه محرتم قضاییه چه کسانی را بازداشت کرده است؟ آیا آنهایی که بازداشت شده اند بی دلیل و بهانه بازداشت شده اند؟ آیا همین زندانیان و در صدر آنان اشخاصی چون تاج زاده و امین زاده و عرب سرخی و... نبودند که نقشه برای براندازی جمهوری اسلامی کشیده و با اقدامات خود موجبات خشنودی سران پلید غرب را فراهم کردند؟ چرا باید برای این زندانیانی که چنین عملکردی از خود نشان دادند دل سوزان د؟البته اصلا نباید از موضع گیری امثال شیخ صانعی تعجب کرد. که دوران آخرالزمان، دوران فتنه ها و آزمایش ها است. تا عیار هر کس مشخص شود و «سیه روی شود هر که در او غش باشد.»
[ چهارشنبه 89/11/27 ] [ 10:26 صبح ] [ م.ص ]
[ نظر ]
|
|