سازنده آثار سینمایی غیراخلاقی، وابسته فرهنگی پنتاگون در افغانستان و مشاور میرحسین موسوی به دیوانه بودن خودش اعتراف کرد!
محسن مخملباف، طی مصاحبه ای با یک شبکه سلطنت طلب، از بیماری روانی اش که در اثر اقتدار جهانی ولی فقیه و آرزوهای بر باد رفته اپوزیسیون، بوجود آمده، گلایه کرد. این کارگردان فیلم های ضداخلاقی، در تماس تلفنی با یک شبکه سلطنت طلب، به بیماری روانی خود که سال ها از آن رنج می برد اشاره کرد و گفت: «سال ها پیش من مریض شده و به دکتر رفتم. دکتر هر چه بررسی کرد، نفهمید که مشکل من چیست».
به گزارش صراط نیوز وی افزود: «عاقبت، دکتر به من گفت که تو چه آرزویی داری؟! و من گفتم آرزویم این است که آقای خامنه ای از قدرت کنار برود و معلوم شد که علت مریضی های من این آرزوی برآورده نشده بوده است!».
وی در ادامه اذعان کرد که اپوزیسیون جمهوری اسلامی پشت سدّ ولایت فقیه، گرفتار شده اند.
مخلباف، ادامه داد: «ولی فقیه عمود خیمه نظام اسلامی است و ما تا این عمود را نیندازیم، قادر به پایین کشیدن خیمهی نظام نخواهیم بود».
یک بحث تخصصی درباره بیمار روانی ای که فیلم می ساخت!
در طبقه بندی اختلالات شخصیت در علم روان شناسی یکی از اختلالات متداول پارانوئید نام دارد. شخصیت پارانویایی در سوء ظن، بی اعتمادی، غلط بودن قضاوت و در سازش نایافتگی اجتماعی خلاصه میشود. در طبقه بندی DSM-IV-TR به عنوان معتبرترین نظام طبقه بندی رفتارهای نابهنجار اولین معیار تشخیصی برای اختلال شخصیت پارانوئید، سوء ظن و شکِ بدون پایه و اساس به دیگران است؛ همان نشانهای که در رفتار مخملباف به کرات دیده میشود.
بررسی نظام شخصیتی مخملباف نشان از اختلال شخصیت پارانوئید با نشانههایی از شخصیت «مرزی» در کنار اختلال روانی «افسردگی» دارد.
کنکاش در پارامتر شخصیتی پارانوئید مخملباف، نشان میدهد حوزه و محل درگیر این سوء ظن طیف وسیعی از عناصر پیرامونی مخملباف شامل اعضای خانواده، بستگان، دوستان و همکاران، نهاد اجتماعی، نهاد دین، نظام اجرائی کشور و... را شامل میشود.
گاهی این سوء ظن آنچنان حالت افراطی به خود گرفته که پیامد آن هزینههای جبران پذیری همچون خودکشی (البته موفق) آنهم از نوع خودسوزی برای همسر مخملباف (فاطمه ) به دلیل سوء ظن شوهر به وی باقی گذاشته است. در این زمینه معیار هفتم تشخیص اختلالات روانی تصریح دارد شخصی پارانویایی شکهای مکرر و بدون دلیل در مورد وفاداری همسر یا شریک جنسی خود دارد.
خانوادههایی که قبلاً روابط دوستانهای با خانواده مخملباف داشتنهاند، بارها مواردی از خودکشی فرزندان مخملباف گزارش کردهاند که نتیجه سوء ظن پدر به فرزندان بوده است.
فرد پارانویائی دچار تنش است و در ناایمنی به سر میبرد. او اضطراب خود را در فعالیتهای افراطی، خشم مزمن و تهاجم منعکس میسازد معیارهایی که نشانههای آن در رفتار و شخصیت مخملباف به کرات دیده میشود. رفتار و نگرش پرنوسان و متناقض او طی 40 سال گذشته گویای این امر است.
محسن در سالهای نخست انقلاب علیرغم برخورداری از روحیه غیرمذهبی وبی قیدی اخلاقی اجتماعی (به دلیل پرورش در محیط و خانوادهای که مسائل تربیتی و رشد در آن جایگاهی نداشت البته خانوادهای که شامل محسن و مادری که شغل آن پرستار بود و پدر هیچ وقت در آن نبود چرا که پدر محسن مدت کوتاهی در حد چند روز با مادر او زندگی کرده و سپس جدا شده بودند) سعی دارد در هیبت یک انقلابی ظاهر شود دوستان نزدیک محسن نقل میکنند او قصد تغییر وضعیت گذشته را داشت و بیشتر از آنکه به اصول نداشته خود متکی باشد، درگیر نقد دیگران بود.
در داستانها و نمایشنامه هایش به نقد نظام سلطنتی پرداخت، بر علیه روشنفکران نوشت (داستان آقای نویسنده)، علیه سرمایه دارها نوشت (حصار در حصار)، بر علیه چپها نوشت (نمایشنامه بایکوت)، بر علیه منافقین نوشت (توجیه)، علیه بنی صدر نوشت، علیه حکومت و مردم آمریکا نوشت. علاوه بر دیدگاههای تند، رفتار افراطی نیز داشت. او سعی داشت به شدت اخلاقی باشد و این امر تا حد افراط شدیدی پیش پیش میرفت تا آن حد که با کسانی که با جنس مخالف مراوده داشتند درگیر میشد و دائما روزه میگرفت همکارانش میگویند که در آن موقع از ترس او در مستراح سیگار میکشیدند.
از دست دادن دوستان و همکاران به دلیل هویتهای شخصیتی متعارض، ساخت فیلمی با مضمون اعتقاد به عالم غیب و جهان آخرت (دو چشم بی سو ، توبه نصوح و استعاذه) تا کارگردانی فیلمهایی با مضامین پوچ گرایی و نیست انگاری (به نام سکس و فلسفه و یا فریاد مورچه ها)، تأیید و مشارکت در تسخیرلانه جاسوسی و عذرخواهی از حکومت آمریکا بابت این تسخیر و دستگیری اعضای سفارت آمریکا از سوی دانشجویان ایران و... نمونههایی از رفتارهای افراطی و نوسان دار مخملباف ارزیابی میشود که معطوف به بعد پارانویائی شخصیت مخملباف است همانطور که اشاره شد شخص پارانویائی اضطراب خود را در فعالیتهای افراطی، خشم مزمن و تهاجم منعکس میسازد.
ترک ایران، اقامت در تاجیکستان و سپس تغییر مکان به افغانستان و در نهایت فرانسه در چارچوب تنش و ناایمنی و اضطراب وی که مشخصههای افراد پارانوئیدی است معنا مییابد به طور حتم مخملباف در فرانسه نیز به آرامش نرسیده و به احتمال فراوان چند صباحی دیگر برای فرونشاندن اضطراب درونی که در ناخودآگاه وی موج میزند باید راهی بیرونی از طریق تعویض مکان و انتخاب کشور دیگری برای اقامت خواهد نمود.
هر چند بر اساس گزارش دوستان و همکاران قبلی مخملباف به نظر میرسد اضطراب مخملباف فراتر از اضطراب شخصیتهای واجد اختلال پارانوئید که توصیف آن گذشت است و اظهار نظر در این زمینه که میتواند کمک بزرگی به مخملباف کند نیازمند بررسی و مطالعه کودکی و نوجوانی مخملباف دارد.
بررسی ارتباطات و مناسبات مخملباف با محیط و افراد پیرامونی خود در حوزه بستگان، دوستان و همکاران نشان از عدم حفظ و تداوم هیچ یک از تعاملات دارد که خواستگاه آن از سویی سوء ظن و از طرفی نتیجه انشعابی است که مخملباف به عنوان یک فرد پارانوئیدی تصور میکند در جهان صورت گرفته و آن چیزی که خوب است درون فکنده شده و آن چیزی که بد است به بیرون فرافکنده شده است این نوع «مانی گری» در کانون شخصیت افراد پارانویائی است.
در مناسبات اجتماعی در حوزه فعالیتهای گروهها، افراد پارانویائی به راحتی مورد سوء استفاده گروهها برای تخریب گرو ههای رقیب قرار میگیرد چرا که اینگونه شخصیتها برای هماهنگی بین نهاد و من و فرامن شخصیت و کاهش اضطراب درونی، به میزان زیادی از مکانیسم دفاعی «فرافکنی» استفاده میکنند نمونه بارز چنین شخصیتهایی شیخ مهدی کروبی و میرحسین موسوی می باشند. در روانشناسی شخصیت اصولاً مکانیسم دفاعی موصوف بیشتر مورد استفاده شخصیتهای پارانویائی قرار میگیرد و این نوع شخصیتها موارد منفی درون خود را به دیگران و محیط نسبت میدهند. یعنی همان سوء استفادهای که گروهها و عناصر مخالف نظام ایران در ماجرای انتخابات، از مخملباف کردند. ادعای تقلب و کودتا در ایران در مراکز سیاسی اروپا، ترجمان نارسائی شخصیت و اضطراب درونی مخملباف بود که هزینه زیادی در بر داشت و حالا احساس شکست سنگینی که ایم بیمار روانی از رهبر معظم انقلاب و مردم بصیر ایران می کند احوال روانی او را وخیم تر نموده است.
گفتنی است، روانشناسان معتقدند زندگی و بسیاری از آثار سینمایی مخملباف بروز ناکامیها و عقدههای فروخورده روانی مخملباف است و نمادها و المانهای آن نیز تبلور زندگی خود او است. نیست انگاری همواره در آثار مخملباف وجود دارد جهان از منظر او کریه و زشت است. روابط انسانی ناعادلانه و ظالمانه و سرنوشت انسان به سوی هیچ و پوچ پیش میرود. آدمهای آثار مخملباف همه ناقصند، زنها بی شوهر یا شوهر مردهاند یا تنها ماندهاند (زندگی مادر وی که سه بار ازدواج ناموفق داشت)، بچهها ناقص الخلقهاند و شخصیتها لکنت زبان دارند (کودکی نحیف و سراسر بیماری مخملباف) و...