NTENT="IR" />
کلارآباد دات کام |
وقتی قرار است از معنای مادر آن هم در روز مادر بنویسی تردید میکنی که نکند چیزی بنویسی که تکرار مکررات باشد ولی با کمی تعمق به این نتیجه میرسی که شاید این تنها واژهای است که به تعداد تمام مادران دنیا معنا پیدا میکند و اگر اغراق نباشد تا بینهایت میتوان از او نوشت.
آن وقت با خیال راحت قلم در دست میگیری و شروع میکنی به نوشتن درباره عزیزی که آمد تا آرامشبخش موجودی مکمل خود باشد و به عطش دانستن و شاید هم عشق، میوه عقل و دانایی را خورد و رانده شد از بهشت؛ تا در زمین این گناه بزرگ را تاوانی بخشد. و این گونه شد که 9 ماه جنین انسان را در وجودش حمل کرد و تمام مشقتها و سختیها را به جان خرید تا بخشوده شود، اما این عقوبت چنان شیرین بود که جزئی از وجودش شد و دیگر آن را جفایی بر خود ندید چرا که همراه این موجود کوچک، ودیعه عشق در وجودش چنان ریشه دواند که واژه «مادر» مترادف با واژه عشق شد و از آن زمان یاد گرفت که به خاطر عشق از خودگذشتگی کند. آن سال های دوروقتی دختری کوچک بود از بازی و شادی کودکانه محروم شد تا یاد بگیرد که چگونه همسر باشد، وقتی آمد تا از یکی شدن و برابر شدن با همسرش لذت ببرد، مادر شد و تا آمد از دوست داشتن فرزند، سرمست شود دید که در عشق غرق شده و وقتی به ساحل زندگی رسید، دید هیچ چیز از دریای زندگی در دستانش باقی نمانده جز عشق؛ اینگونه واژه مادر مترادف عشق شد. حالا که من دختر کوچک او، مادر شدهام بیشتر درکش میکنم چرا که پس از سالها مادری باز هم تنها چیزی که درزندگی امیدبخش است، وجود اوست.آن هنگام که دستهایش را در دست میگیرم و چشمهایم را در چشمان خستهاش میدوزم و سر بر پاهایش میگذارم، چنان آرامشی وجودم را فرا میگیرد که دلم میخواهد زمان در همین نقطه متوقف شود چرا که اضطراب از آینده را فقط دستان نوازشگر او، از وجودم دور میسازد و چه باک که دنیا به چه سمت و سویی میرود، چون تا مادر وجود دارد، این دنیا از عشق تهی نخواهد شد و وقتی سایه عشق بر زمین پهن باشد، بالاخره روزی دنیای عاری از خشونت و عصبانیت انسانی روی خودش را به ما نشان خواهد داد.
[ سه شنبه 90/3/3 ] [ 10:35 صبح ] [ م.ص ]
[ نظر ]
|
|