به گزارش پایگاه 598 ، خبرنگار پرسنا لاتینا اینگونه بیان داشت: در سال 2007 فرصتی پدید آمد تا با استراتژیست ایرانی حسن عباسی دیدار و گفت و گویی صورت گرفت. در همین سال با تصویب قطعنامهی تحریم اقتصادی علیه ایران، امکان درگیری نظامی میان آمریکا و ایران جدی بود، به ویژه با پافشاری ایران بر پروژهی هستهای خود.
اکنون پس از سه سال، مجددا فرصت مصاحبهای پیش آمده است. او که امکان بمباران نقطهای تأسیسات را در سالهای اخیر، با توجه به استیصال آمریکا در برابر ایران، محتمل و عادی برآورده کرده است، اما همچنان معتقد است که جنگ تمام-عیار میان آمریکا و ایران با شرایط موجود بعید است.
شما چند بار حداقل 6 استراتژی آمریکا علیه ایران را مطرح کردهاید. به نظر شما کدام یک بر ضد ایران مخربتر است؟
حافظهی خوبی دارید، اما باید بگویم تاکنون یازده استراتژی: از سال 2001، به ترتیب «هویج و چماق» (2002)- پلیس خوب، پلیس بد (2003)- مکانیسم ماشه (2004)- شوک و بهت (2005)- چیکن استراتژی (2005)- استراتژی قورباغه (2006)- آنفولانزای نیویورکی (2007)- اسناک استراتژی در دایم پارادایم (2008)- هویج سمی (2008)- آژاکس 2 (2009)- مده آ (2010).
در مورد این که کدام یک برای ایران خطرناکتر بوده یا هست، پاسخ روشن است. وقتی آمریکا مدام مجبور به دکترین شیفت و پارادایمشیفت علیه ایران میشود، مشخص میگردد که استراتژیها، دکترینها و تنتهای او بر ضد ایران ناکارآمد است.
در بازی شطرنج مناسبات 30 سال گذشتهی آمریکا با ایران، کل مجموعهی این دکترینها، نتوانستهاند تأثیر قابل توجهی بگذارند. واقعیت این است که نظام تصمیمسازی استراتژیک آمریکا، که در عصر جنگ سرد از خود چهرهای افسانهای نشان داده بود، اکنون فرسوده شده است. عصر شیلینگها، کیسینجرها، مک ناماراها، مکسول تیلورها، و هانتینگتونها سرآمده است، و افق آینده نیز روشن نیست. ابرقدرت آمریکا، یک مشکل عادی همچون نشت نفت در خلیج مکزیک را در طول سه ماه نتوانست مهار کند. این بیانگر ضعف مدیریت بحران توسط آمریکاست و آن ضعف نیز حکایت از فرسودگی و کهنگی توان تصمیمسازی استراتژیک در آمریکا دارد.
با استراتژیهای آمریکا و غرب علیه ایران مانند چیکن، آیا هنوز صحیح است که بگوییم احتمال یک برخورد مستقیم میان آمریکا و ایران کم است؟
در چیکن استراتژی، امکان برخورد همواره بسیار زیاد است. در واقع آن استراتژی که بیشترین احتمال برخورد را در ذات خود دارد، همان چیکن استراتژی است. زیرا در این دکترین، هر دو طرف، مانند دو اتومبیل برای بیرون کردن حریف از جاده-ی باریک، به سرعت به سمت هم میآیند. اگر حریف نپذیرد که از جاده منحرف بشود، باید آمادهی پذیرش هزینهی برخورد با اتومبیل روبرو باشد. به این دلیل نام آن چیکن استراتژی نهاده شده است که حاکی از شجاعت یا ترس رانندهی آن اتومبیل، در آمادگی برای برخورد است. آغاز دورهی چیکن استراتژی از سوی ایران و آمریکا در سال 2005 به این معنا بود که هر دو طرف آمادهی پرداختن هزینهی تقابل هستند، حتی اگر این هزینه، در حد یک جنگ تمامعیار باشد. ویژگی استراتژی چیکن، در بالا بردن مستمر هزینهی برخورد و تصادف از سوی طرفین است.
پس در پاسخ به سؤال شما باید بگویم که با مطرح شدن چیکن استراتژی در پنج سال گذشته، همواره امکان برخورد نظامی وجود داشته است، اما چون هزینهی برخورد روز به روز بالا میرود، این امکان، دچار نوسان میشود. دورهی چیکن استراتژی آمریکا و شوروی در بحران موشکی 1962 کوبا دو ماه طول کشید تا هر دو طرف عقب نشستند. سالها بعد رابرت مک نامارا گفت اگر در آن بحران جنگ شروع میشد، برآورد این بود که بیش از دویست میلیون نفر کشته میشدند. اکنون دورهی چیکن استراتژی آمریکا و ایران در پروندهی هستهای، به مرز پنج سالگی نزدیک میشود، یعنی طولانیترین دورهی رویارویی در تاریخ استراتژی چیکن.
جورج دبلیو بوش در سالهای آخر حکومت خود اعلام کرد: «با این وصف برخورد میان آمریکا و ایران، جنگ جهانی سوم خواهد بود.»
هر نوع درگیری نظامی میان آمریکا و ایران، به سرعت به بیش از 18 کشور تسری پیدا میکند. زیرا وقتی دو غول در اتاق کوچکی کشتی میگیرند، موجودات کوچک اطراف آنها، زیر دست و پا قرار میگیرند.