در آخرین دیدار با شما در سال 2007، نظریهی جهان سایبرنتیک را توضیح دادید و در ترسیم موقعیت ژئواستراتژیک جهان دو قطب قلب و مغز را در نظام جهانی معرفی کردید. آیا صحیح است که هنوز تصور کنیم سایه-ی جنگ پشت دروازههای ایران نیست؟
اگر به خاطر داشته باشید، سه سال قبل در ترسیم موقعیت ژئواستراتژیک و ژئودکترینال جهان، گفتم که ایران به هارتلند جهان و آمریکا به بِرِینلند جهان تبدیل شدهاند. آمریکا، برینلند جهان را در کنار جادهی بالتیمور، در شمال واشنگتندیسی در سازمان NSA پدید آورده است. اکنون NSA روزانه با رصد میلیاردها پیام تلفنی و اینترنتی و ماهوارهای در 9 هکتار سوپرکامپیوتر چینششدهی خود، نقش مغز جهان را در کنترل پیامها ایفا میکند.
شبکهی مخابراتی جهان و شبکهی اینترنت و ماهوارههای KH11 و اشلون، حکم سیستم عصبی این بدن را برای مغز جهان دارند. هر چه زمان میگذرد، جهان بیوسایبورگ بیشتر نمایان میشود: جهان یکپارچهای که توسط NSA در آمریکا کنترل اطلاعات میشود، و آن جهان باید از این مغز دستور بگیرد. اما فراموش نکنید که مغز شما نمیتواند به قلب شما دستور بدهد که از تپش بهایستد. لذا آمریکا به عنوان مغز جهان نمیتواند ایران یعنی هارتلند جهان را تحت انقیاد و هژمونی خود درآورد. پس مجبور است به جنگ نظامی روی آورد. در حوزهی تئوری سیستمهای بیولوژیکی تأکید میشود که در بدن، مغز بدون قلب میمیرد. اما قلب بدون مغز زنده میماند. مشکل آمریکا این است، که همواره ایران را دست کم گرفته است.
در پاسخ به سؤال شما که آیا صحیح است تصور کنیم سایهی جنگ در پشت دروازههای ایران وجود ندارد، یادآور میشوم که آمریکا در سی سال گذشته با ایران در جنگ بوده است. در حوزهی جنگ سخت، آمریکا صدام را در عراق تشویق کرد به ایران حمله کند و در آن جنگ هشت ساله از او پشتیبانی کرد. چند کودتا، مانند کودتای نوژه علیه ایران اجرا کرد. در چند دوره مانند واقعهی صحرای طبس و یا جنگ نفتکشها در خلیج فارس و شلیک به هواپیمای ایرباس، به ایران حملهی نظامی نمود. در حوزهی جنگ نیمهسخت، آمریکا سی سال است که ایران را محاصرهی اقتصادی نموده و مدام جنگ اقتصادی با ایران را تشدید میکند. در حوزهی جنگ نرم، آمریکا در ژوئن 2009 از طریق قدرت سایبر خود در فیس بوک، توئیتر و یوتیوپ، و از طریق شبکههای ماهوارهای با استفاده از گروه بورژوا و غربگرای ایرانی ساکن غرب، یک کودتای مخملی را در طول جریان انتخابات ریاست جمهوری ایران دنبال کرد.
پس آمریکا با ایران در 30 سال گذشته درگیر جنگ سرد و گرم بوده است. اما اگر منظور شما، یک جنگ تمامعیار نظامی مانند اشغال عراق است، باید بگویم، ارتش آمریکا، توان چنین جنگی علیه ایران را ندارد. آنچه برای آمریکا مشخص شد، در جنگ نیابتی اسراییل و حزبالله که اسراییل از سوی غرب، و حزبالله از سوی جهان اسلام، رو در روی هم قرار گرفتند، در نبردی 34 روزه مشخص شد آمریکا بر علیه ایران در یک جنگ تمامعیار نمیتواند پیروز شود. زیرا آمریکا و ایران هر دو از دکترین جنگ نامتقارن بهره میبرند و البته هر یک، به شیوهی خود این دکترین را اجرا میکنند. این مساله، کار را برای آمریکا دشوار میکند.
در فردای هر جنگ تمامعیار آمریکا علیه ایران، آمریکا حتی موقعیت امروزی خود در منطقه را نیز نخواهد داشت. با وجود تحرکات آمریکا، ناتو و اسراییل در منطقه، امنیت جنوب غرب آسیا، مرهون امنیت و ثبات ایران است. اگر ثبات و امنیت جمهوری اسلامی ایران مخدوش شود، ثبات و امنیت منطقهی جنوب غرب آسیا به هم میخورد. و بیثباتی و ناامنی گستردهی این منطقه، به سرعت جهان را بیثبات و ناامن میکند. بیثباتی جهانی موجب خلاء قدرت در مناطق گوناگون جهان شده و موجب شکلگیری بحرانهای منطقهای متعددی میشود. در این شرایط، جنگ جهانی و هرج و مرج جهانی رخ می-دهد. یک جنگ جهانی بدون جبهه! آمریکا و غرب، اکنون از مهار همزمان وقایع نظامی در عراق و افغانستان، و وقایع اقتصادی در یونان و سایر بخشهای اقتصادی غرب، و مهار لکهی نفتی خلیج مکزیک، در حوزه زیستمحیطی، عاجزند. چگونه می-توانند با برهمزدن نظم منطقهی جنوب غرب آسیا، هم نظم جهان را حفظ و کنترل کنند، و هم با قدرت عظیمی چون ایران، درگیر یک جنگ تمامعیار شوند. در واقع جنگ تمامعیار با ایران به مثابه گشودن دهها جبهه متقاطع، مانند گرداب افغانستان و عراق، روبروی غرب است. ضمن این که آمریکا در جنگ کوچکی چون اشغال عراق، تاکنون بیش از هزار میلیارد دلار هزینه کرده است. به نظر شما آیا اقتصاد ورشکستهی آمریکا، قادر است هزینه جنگ با ایران که قطعاً هزاران بار بیش از جنگ عراق خواهد بود را تأمین کند؟!
جنگ تمامعیار نه! اما بمباران نقطهای مثلا تأسیسات اتمی چه؟
موضوع بمباران نقطهای را نمیتوان جنگ نامید، بلکه حتی نبرد و رزم هم نیست، و نظامیها به آن پیکار میگویند. من تنها از جنگ تمامعیار سخن گفتم.
به نظر شما اگر جنگ بشود قیمت آینده نفت در بازار جهانی چه میشود؟ آیا غرب میتواند تحمل کند؟
در یک جنگ تمامعیار میان آمریکا و ایران، آسیبپذیرترین عناصر، چهار موردند که بیشترین صدمه را خواهند خورد:
الف- خطوط لوله و چاههای نفت و گاز کل منطقه، از آسیای میانه و قفقاز تا جنوب شبه جزیرهی عربستان. این یعنی حدود دو- سوم انرژی فسیلی جهان.
ب- وابستگی روز افزون جوامع به اینترنت در جهان بیوسایبورگ، آنها را در مورد یک جنگ تمامعیار که به حوزهی زیرساختهای مخابراتی و اینترنتی کشیده شود، آسیبپذیر ساخته است. اختلال سختافزاری در اینترنت، فلج سایبرنتیک را برای جهان در پی خواهد داشت.
ج- دولتهای کشورهای وابسته به غرب در منطقه که به دلیل وابستگی به بیگانه، پایگاه مردمی ندارند و متزلزل هستند، در اثر پسلرزههای جنگ تمامعیار آمریکا و ایران، فرو ریخته و جوامع آنها دچار انقلاب یا هرج و مرج میشود. هزینهی مادی این مسأله برای غرب بیش از 50 تریلیون دلار است.
د- در یک جنگ تمامعیار میان آمریکا و ایران، آسیبپذیری نیروهای آمریکایی مستقر در منطقه، بسیار حائز اهمیت است.
در میان این هزینهها، طبیعتاً رکود اقتصاد جهانی که حاصل برهمخوردن نظم موجود در جهان است، مضاف بر سایر موارد است.
قبلاً در سال 2005 مبتنی بر تئوری بازیها اعلام کردم که در اثر درگیری تمامعیار آمریکا و ایران، قیمت نفت به بشکهای 400 دلار میرسد. در آن زمان قیمت نفت زیر بشکهای 60 دلار بود، که در دو سال بعد به 130دلار رسید، و مجدداً به 70 دلار تنزل یافت. این وضعیت شکننده، همچنان ادامه دارد، و اگر درگیری نظامی تمامعیار میان آمریکا و ایران پدید آید، طبیعتاً قیمت نفت، از مرز 400 دلار نیز فراتر خواهد رفت و این از توان اقتصادی جهان خارج است، که شوک آن را تحمل کند.