افشاگری محدود می شود به انتشار مطالبی که قانونا محرمانه باشد و امور شخصی مسئولان که مرتبط به حکومت نیست و حتی برخی از امور شخصی مرتبط با حکومت و مسئولیت آنها.
احمد توکلی در سایت الف نوشت :
رهبر بزرگوار انقلاب روز یکشنبه 16/5/90 خطاب به مسئولان کشور نکات گران سنگی ارایه کردند که برخی از آنها ناظر بر نقد مسئولان بود. یک جا فرمودند: «درباره اشخاص، نقاط مثبت را، نقاط خوب را افشاء کنیم، منتشر کنیم. از کسی، از مسئولی کار خوبی سراغ دارید، این را بیان کنید و بگویید. نقطه مقابل، اگر نقطهی منفیای سراغ دارید، این را نگویید، افشاء نکیند. افشاء نکردن معنایش این نیست که نهی از منکر نکنید؛ چرا، به خود آن کسی که به کارش اشکالی وارد است و باید ایراد گرفته شود، گفته بشود؛ اما افشاء کردن این چیزها مصلحت نیست».
پرسش اصلی و بسیار مهم این است که آیا برداشت خاصی از منع افشاگری به تعطیلی نقد و انتقاد در جامعه منجر نمیشود؟ آیا اگر قرار باشد به خاطر پرهیز از افشاگری، تنها خصوصی به مسئولان ایرادشان را بگوییم، دیگر رسانهها، اظهار نظر نمایندگان مردم، مصاحبههای رادیویی و تلویزیونی صاحب نظران به چه دردی میخورد، جز آنکه به انتشار تعریف و تمجید از مسئولان مشغول شوند؟
اگر چنین برداشتی درست باشد (که عدهای استعداد چنین تفسیری را دارند و دستهای هم بدشان نمیآید زبانها در کام بماند) پس این جملات رهبری خطاب به فرماندهان سپاه در تاریخ 13/4/90(تقریبا یک ماه پیشتر)، چه جایی دارد: «من با حرکت روشنگرانه از سوی هر کسی، از سوی هر نهادی هیچ مخالفتی ندارم؛ بلکه علاقه مندم و معتقدم به مساله تبیین. یعنی اصلاً جزء راهبردهای اساسی ما از اول، مساله تبیین بوده است. تبیین لازم است، ولی معنایش این نیست که به اختلاف درونی هی دامن بزنیم. حرکت باید متین، مستند و مستدل باشد. اگر کسانی اختلاف نظرهایی دارند با استدلال بیان کنند. عرض کردم من معتقد به تبیین هستم در دوران کار، انقلاب اسلامی از اساس با تبیین، روشنگری و بیان منطقی و مستدل و دور از هو و جنجال[همراه] بود. اگر هو و جنجال وارد شد، حرف منطقی را هم خراب خواهد کرد.»
بنابراین، روشنگری درباره مسائل کشور به شرط تلاش مستند، مستدل، متین و منصفانه، اساس کار انقلاب اسلامی و یک راهبرد اصیل است و طرح اختلاف نظرها با همین شرایط و بدون هو و جنجال و با پرهیز از اختلاف برانگیزی، مصداق روشنگری و وظیفه ای راهبردی است.
پس افشاگری که از آن صریحاً نهی شده است، چیست؟ اگر آنچه را که از یک مسئول سر میزند، یا ممکن است برایش پیش آید بشماریم، حوزه افشاگری روشن میشود. یک مسئول بلند پایه یا میانی و عادی، همه یا برخی از کارهای زیر را انجام میدهد: 1) موضعگیری میکند 2) تصمیم میگیرد 3) سیاستگذاری میکند 4)اجرا میکند. تمامی این امور چهارگانه درباره سیاستمداران نظام یعنی رئیس جمهور، رئیس قوه قضاییه، وزراء، نمایندگان مجلس، معاونان وزراء و استانداران و مشاغل هم طراز، علیالاصول علنی است و مردم از آنها مستقیماً (مانند مذاکرات مجلس یا نطقها و مصاحبههای زنده رئیس جمهور) یا به واسطه آگاه می شوند. به ویژه درباره تمام مسئولان قوه مجریه طبق قانون اساسی، اصل بر اعلام حسن و قبح امورات آنها یا مسائل کشور است و غیر آن استثناء است.
حداقل در موارد زیر مطالب علنی در اختیار مردم است:
1. سوال از وزراء و رئیس جمهور (اصل 88 قانون اساسی)
2. استیضاح رئیس جمهور و هر یک از وزراء یا هیات دولت (اصل 89)
3. "تحقیق و تفحص در تمام امور کشور" (اصل79)
همچنین
4. تذکر به رئیس جمهور و وزراء (ماده 192 قانون آیین نامه داخلی مجلس)
5. گزارش کمیسیون های تخصصی مجلس درباره مسائل مهم کشور که در مجلس قرائت میشود (بند 6 ماده 33)
6. گزارش کمیسیون های تخصصی درباره "عدم رعایت شئونات و نقض یا استنکاف از اجرای قانون توسط رئیس جمهور و یا وزیر و یا مسؤلین دستگاه های زیر مجموعه آن ها" که در مجلس قرائت میشود "(ماده 233)
7. نطق ها و مذاکرات نمایندگان مجلس در جلسات علنی (اصل 69)
8. گزارش کمیسیون اصل نود درباره شکایت مردم از قوای سهگانه که در موارد مربوط به عموم "به اطلاع عامه می رسد"( اصل 90 قانون اساسی)
همگی موارد مذکور در جلسه علنی مجلس صورت میگیرد و مستقیماً از رادیو پخش میشود (اصل 69) و همة آن ها مستلزم نقد علنیِ مواضع، تصمیمات، سیاستها و عملکرد مسئولان است که معمولاً بیشتر حاوی نکات منفی است تا مثبت؛ البته بنابر فرض این اطلاعات با انصاف و دقت کارشناسی تهیه شده و با متنانت، مستند و مستدل ارایه می گردد.
بنابراین نقد علنی مسئولان با همان شرایط درباره همه اموری که مربوط به سمت آنهاست و دادن اطلاعات مثبت و نقاط قوت و یا اطلاعات از نقائص، ضعفها، سوء مدیریتها و حتی سوء استفادهها، با رعایت ضوابط ذیربط مجاز بلکه وظیفه لازمالاجرا است و مصداق روشنگری خواهد بود.
به طور اخص گزارشهای مبتنی بر ماده 233 قانون آیین نامه داخلی مجلس، پس از قرائت در جلسه علنی (که مردم مستقیماً آن را میشنوند) به رای گذاشته میشود و اگر مجلس نظر کمیسیون را مبتنی بر تخلف مسئول یا مسئولانی، تایید کرد تازه پرونده برای رسیدگی قضایی به این قوه ارسال میشود. همین طور است گزارش های کمیسیون اصل 90 قانون اساسی که پس از قرائت در صحن علنی، در صورت لزوم برای رسیدگی قضایی به قوه قضاییه ارسال می شود. یعنی در این روش که مبتنی بر قانون اساسی است، ممکن است مسؤلی قبل از رسیدگی قضایی، به شکل علنی متهم شود.
به همین قیاس امور مربوط به مسؤلان در سه قوه موضوع بحث صاحب نظران، رسانهها و مردم عادی هم هست. البته این کارکرد درباره همه مردم از جمله نمایندگان یک وظیفه عام است. برای نمایندگان به طور خاص نیز چنانکه گفته شد یک وظیفه تلقی میشود. طبیعی است در تمامی حالات، شروط پیش گفته از متنانت، انصاف، استناد و استدلال را، نماینده و غیر نماینده باید رعایت کنند. اینها همه همان روشنگری است که رهبر بزرگوار آن را اساسِ کار انقلاب اسلامی ذکر فرمودند و چنان که ملاحظه شد بر قانون اساسی متکی است.
اگر تمام امورات مسئولان مصداق بررسی و نقد علنی است، پس برای افشاگری چه مصادیقی باقی میماند؟
1. نخستین و مهمترین مصداق افشاگری، موضوعات محرمانه حکومت است. طبیعی است که گاهی برخی تصمیمات، سیاستها و عملکردهای مسئولان باید برای مدت خاصی محرمانه بماند. در اینگونه موارد اگر کسی دست به انتشار آنها بزند این همان افشاگری ممنوع شده است. موارد خاصی از مذاکرات مجلس نیز با شرایط سختی میتواند موقتاً غیر علنی باشد (ماده 103 قانون آیین داخلی مجلس) که در این صورت باید پس از تغییر شرایط منتشر شود.
2. مصداق دیگر، انتشار امور شخصی مسئولان است که میتواند افشاگری ممنوع باشد. امور شخصی مسئولان یا غیر مرتبط به سمت آنان است (مانند یک اختلاف خانوادگی) یا با مسؤلیت آنان گره خورده است. در حالت اول، حتماً انتشار آن، یک مصداق افشاگری ممنوع است. اگر مساله شخصی به حکومت مرتبط باشد مانند آنکه رئیس یک کمیسیون مجلس با یک عضو دعوت شده از دولت تندی غیر اخلاقی نشان دهد، یا وزیری از سر عصبانیت ناروایی نسبت به معاون خویش بگوید، انتشار اینها هم علیالاصول افشاگری ممنوع است، چرا که اختلاف را دامن میزند. در حالیکه معمولاً نهی آن رئیس کمیسیون یا آن وزیر از آن نوع رفتار به طور خصوصی بسیار موثرتر است.
3. از همین سنخ است برخی مواضعی که مسئولان در حکومت اتخاذ میکنند و بنا ندارند انتشار یابد. انتشار این ها نیز علی الاصول مصداق افشاگری ممنوع است. احتمالاً ناظر بر همین موارد است که رهبری در خطاب خویش به فرماندهان سپاه فرمودند : «یک وقت هست که حالا یک کسی حرف غلطی زد، ما بیاییم صد جا این حرف غلط را تابلو کنیم شعار کنیم که آقا فلانی این حرف غلط را زد، تا همه بدانند؟ این است که اشتباه است، خطا است». ولی در همین زمینه گاهی اطلاع مردم از آن موضع (با فرض اطمینان از صحت خبر آن) به خاطر امر مهمی ضروری می شود، مانند آنکه رهبری با جدیت از جریانی انحرافی و مبارزه با آن یاد می کنند، تا جایی که می فرماید تا زنده هستم نمیگذارم مسیر این ملت را منحرف کنند. شاید تبیین این پدیده شوم به انتشار آن موضعگیری نیاز داشته باشد. اینجا تامین مصلحت اهمّ وظیفه می شود. طبیعی است آنکه اهل پیروی از اسلام و هدایت رهبری است، دنبال بهانه برای انتشار هر مطلبی نمیگردد. و جانب احتیاط را نگه می دارد.
4. مشابه این است، وقتی که مسئولی از موقعیت خویش برای کسب امتیاز و ویژه خواری شخصی، تباری، قومی یا حزبی و گروهی استفاده کند، یا تصمیمی خلاف منافع مردم یا حتی مصالح ملی اتخاذ کند و برای آنکه حتیالمقدور از نقد مصون بماند، آن را محرمانه میشمارد. آیا انتشار این اطلاعات افشاگری است یا روشنگری؟ این موارد نیز به شدت به شرایط گره خوردهاند. خیلی از اوقات ممکن است وظیفه ما خودداری از انتشار باشد و نهی شخصی یا اطلاع به مقامات مافوق یا مسئولان ذیربط مانند مقامات امنیتی و قوه قضاییه، وظیفه باشد. در برخی مواقع به طور قانونی کار به انتشار می کشد شبیه آنچه درباره وظایف نظارتی مجلس بیان شد که حتی در مواردی قبل از رسیدگی قضایی مردم به طور رسمی از آن مطلع میشوند و جای دفاع در مجلس یا قوه قضاییه برای آنانی که متهم می شوند باقی میماند.
بنابرآنچه تقدیم شد (که تحلیل نویسنده است از اوامر و ارشادات رهبری در این زمینه و طبعاً قابل نقد و خدشه)، بحث از همه مواضع، تصمیمات ، سیاست ها و کارکردهای مسئولان در سه قوه یک وظیفه است مشروط به همان شرایط پیش گفته و همه این ها روشنگری است.
افشاگری محدود می شود به انتشار مطالبی که قانونا محرمانه باشد و امور شخصی مسئولان که مرتبط به حکومت نیست و حتی برخی از امور شخصی مرتبط با حکومت و مسئولیت آنها. بالاخره، افشاء با غیر علنی بودن کاملاًٌ به هم مرتبط است باید امری پنهان باشد تا انتشار آن مصداق افشاگری باشد، وگرنه تمامی مواضع ، تصمیمات، سیاستگذاری ها و عملکردهای همه مسئولان موضوع ارزیابی و نقد است و بحث متین، منصفانه، مستند و مستدل از آنها روشنگری است. البته قبیله گری سیاسی، تمایلات نفسانی یا یکسونگریِ یاس آور یا خود شیفته ساز (که در هدایتگری رهبری در همان سخنان خطاب به مسئولان بر آنها تاکید شده است) آفتهای انجام وظیفه روشنگری است که پرهیز از آنها ضروری است.
فهم درست اوامر و هدایتهای رهبری در این زمینه و وفاداری به آنها ثمرات زیر را در بردارد و در مقابل کج فهمی ناشی از غفلت، تنگ نظری و یا روحیه استبدادی به ضد این ثمرات منجر می شود. ثمرات می تواند از این قرار باشد:
1) اختلاف غیر موجه و کاهنده کم میشود.
2) با رشد انصاف، پیوندها محکم تر میگردد
3) آموزش سیاسی درست به مردم داده میشود
4) یاس مردم را در پی ندارد
5) به کارکرد درست قوای سه گانه مدد میرساند
6) کار عقلانی را به زیان عصبیت و اقدامات سلیقه ای، تقویت میکند
7) مجموعه این نتایج سرمایه اجتماعی را افزون و ثبات سیاسی را ارتقاء میبخشد
8) حرمت آزادی افراد با حرمت آبروی اشخاص توام میشود.
نویسنده این سطور افتخار دارد که از سال 1359 تا کنون در کنار یا در پی حضرت آیه الله خامنه ای، رهبر معظم انقلاب اسلامی بوده است. مشی عملی ایشان گواه خوبی بر ممکن بودنِِِ جمعِ بین آزادی سیاسی، مصالح ملی و حرمت اشخاص است. اختلاف نظر در مصادیق هم، امری طبیعی است.
در این زمینه گفتنی بسیار است که امید است در تضارب آراء و در نقد صاحب نظران نسبت به این نوشتار، ارائه گردد.