NTENT="IR" />
کلارآباد دات کام |
* آقای موسوی لاری! شما از جمعه 29 خرداد ساعت یک بعدازظهر تا شنبه 30 خرداد ساعت دو بعدازظهر فرصت داشتید بیانیه خود را پس بگیرید.
بیانیه نداده بودیم، درخواست قانونی برای ابراز اعتراض به مرجع قانونی داده بودیم و آن مرجع شنبه به ما جواب داد.
* من میگویم حدود ساعت یک بعدازظهر جمعه رهبر معظم انقلاب این مساله را مطرح کردند و تاکید ایشان بر این بود که اردوکشی خیابانی نکنید. این را قبول دارم اما اولا در تشکلهای سیاسی و عمومی هر تصمیمی باید با نظر جمع باشد، ساعت یک و نیم بعدازظهر که امکان تشکیل جلسه ای نبود و هیچ فردی هم نمی توانست از طرف جمع تصمیم بگیرد، ثانیا وقتی ما از یک مرجع قانونی تقاضای راهپیمایی قانونی و رسمی کردیم، اگر آن مرجع قانونی به ما مجوز داده بود، ما باید پاسخگو باشیم یا آن مرجع قانونی؟ * شما به عنوان یک تشکل روحانی که می فرمایید معتقد به امام، ولایت و قانون اساسی هستید، وقتی رهبر معظم انقلاب تاکید کردند که اردوکشی خیابانی نکنید، چنددرصد احتمال می دادید که وزارت کشور به شما مجوز بدهد؟ همانطور که گفتم پاسخ فوری برای یک جمع که باید جلسه ای تشکیل و نظراتشان گرفته شود کمی دشوار است و زمان می برد، ثانیا ما باید منتظر می ماندیم تا وزارت کشور پاسخ رسمی بدهد، احتمال می دادیم شاید برداشت وزارت کشور از فرمایشات رهبری این باشد که برگزاری راهپیمایی در چارچوب قوانین و با رعایت مسائل اشکالی ندارد. *من این گفته شما را قبول ندارم؛ به این دلیل که رهبر معظم انقلاب صراحتا فرمودند کسی به خیابانها نیاید و با آمدن به خیابانها مشکلی حل نمی شود، پس شما چطور فکر می کردید که وزارت کشور خلاف نظر ایشان به شما مجوز بدهد؟ اگر وزارت کشور می رفت و به ایشان می گفت که راهپیمایی قانونی مشکلی ایجاد نمی کند و رهبری هم می گفتند که منظور من حرکت های فراقانونی است، ما چه توجیهی داشتیم؟ اگر ایشان می گفتند که منظور من از اینکه اردوکشی نکنید حرکتهای بدون ضابطه است... منظور من حرکتهای در چارچوب قانون نیست. * آقای موسوی لاری! من معتقدم که فرمایشات رهبر معظم انقلاب به قدری صریح و شفاف بود که هم شما و هم ما می دانستیم که در آن شرایط امکان صدور مجوز وجود ندارد. چرا وزارت کشور همان ساعت به درخواست ما پاسخ نداد؟ من چنین چیزی نمی خواهم بگویم. حرف من این است که برداشتی که شما امروز دارید، اگر وزارت کشور هم ساعت یک بعدازظهر جمعه 29 خرداد داشت، حتما همان ساعت جواب ما را می داد. لابد آنها هم فکر می کردند که این سخنرانی رهبری و تاکید ایشان بر پرهیز از اردوکشی خیابانی، غیر از تقاضاهای رسمی و قانونی است. اگر شما برای بیان دیدگاههای خود تقاضای رسمی و قانونی ارائه کنید و یک میتینگ، تجمع یا راهپیمایی داشته باشید و مرجع قانونی به شما مجوز بدهد، معنای این حرف این است که آن مطلبی که رهبری در نماز جمعه گفتند، مصداقش این نیست بلکه مصداقش حرکتهای خارج از چارچوب است. ما که تقاضای قانونی کردیم، اگر وزارت کشور تصوری غیر از این داشت، باید همان ساعت پاسخ ما را می داد. رهبری سخنانی قابل تفسیر داشتند و گفتند که اردوکشی خیابانی نکنید. این برداشت شما بعد از دو سال است. اگر وزارت کشور همین تفسیر را داشت و با فوریت ابلاغ نکرد، آنها باید جوابگو باشند. * اینکه مردم را از میدان امام حسین(ع) تا میدان آزادی به خیابانها بیاوریم، اگر اسمش اردوکشی خیابانی نیست، پس چه چیز دیگری می تواند باشد؟ حتی اگر تصور کنیم که قانونی باشد. اگر مرجع قانونی مجوز داد معنایش این است که این حرکت مصداق آن سخن نیست. شما با همین ذهنیت دارید بحث می کنید. ما یک تقاضای رسمی به وزارت کشور داده بودیم که به ما مجوز بدهد. هیچ اطلاعیه ای هم نداده بودیم که مردم به خیابانها بیایند. * اما حضرت آقا صریحا فرمودند که اردوکشی خیابانی نکنید. چرا شما نگفتید که ما پشیمان شدیم و مردم به خیابان نیایند؟ ما که نگفته بودیم بیایند. *چرا دعوتتان را پس نگرفتید؟
چه چیزی را باید پس می گرفتیم؟
*همان چیزی که خواسته بودید؟ چرا وزارت کشور که درخواست ما نزدش بود به ما جواب نداد؟ *شما درخواست داده بودید و کافی بود بگویید که ما درخواستمان را پس گرفتیم.
نخیر، آنها می توانستند بیایند و بگویند که برداشت ما از سخنان رهبری این است که این کار اردوکشی خیابانی است و به شما اجازه نمی دهیم. چرا ما باید چنین برداشتی می کردیم؟ ما که اصلا برداشتمان این نبود. ما فکر می کردیم رهبری با حرکتهای قانونی موافقند و هنوز هم همینطور فکر می کنیم. ما هنوز هم فکر می کنیم که اگر به حرکت های قانونی اجازه می دادند، خیلی از حرکت های غیرقانونی انجام نمی شد.
* آقای لاری! واضح است که رهبر معظم انقلاب هیچگاه مخالف حرکتهای قانونی نبوده و نیستند، اما به هر حال ایشان به دلیل حساسیت بالای آن مقطع زمانی و اینکه طرفین دو کاندیدای پیروز و شکست خورده بسیار احساسی عمل می کردند نمی خواستند که ماجرا به خیابانها کشیده شود. البته درستی مصلحت سنجی ایشان با تداوم اتفاقات روزهای بعد مشخص شد. حالا سوال من این است که برای شما دستور رهبر معظم انقلاب بالاتر است یا پاسخ وزارت کشور؟ ما دستوری ندیدیم. آیا این دستوری که شما می گویید، همین برداشتی است که امروز دارید؟ یا وقتی ایشان می گویند اردوکشی نکنید، یعنی حرکتهای خلاف قانون نکنید؟ * اما خطاب ایشان به همه جریانات بود. می دانم، اما چه کسی می گوید منظور ایشان همین چیزی بوده است که شما امروز تفسیر می کنید؟ آیا این برداشت در روز 29 خرداد هم همین بوده؟ * اصلا تفسیر شما از اردوکشی خیابانی چیست؟ یعنی بدون قانون کاری نکنید. * یعنی بدون اینکه از وزارت کشور و نهادهای مسئول مجوز بگیرید، کاری نکنید. درست است. ما هم فقط یک تقاضا داده بودیم. هیچ کار دیگری هم نکردیم. * اما می توانستید یک بیانیه بدهید.
بیانیه بدهیم که چی؟ که ما تقاضای خود را از وزارت کشور پس می گیریم؟
* بله.
چرا؟ ما که چنین برداشتی نداشتیم که نظر رهبری این است که کار قانونی نکنید.
* چرا قبل از اینکه وزارت کشور به درخواست شما پاسخی بدهد، آن را رسانه ای کردید؟
طبیعی بود که رسانه ای شود. ما یک جریان سیاسی هستیم که همه کارمان باید رسانه ای باشد. ما شفاف هستیم.
* شما اطلاع رسانی کردید که هوادارانتان به خیابانها بیایند. نکردیم. * کار شما معنایی غیر از این داشت؟ در دوره ای که رسانه ها نمی توانستند این خبر را منعکس کنند، این کار شما نوعی اطلاع رسانی بود و شما می دانستید که اعلام رسانه ای این قضیه چه معنایی دارد. چه معنایی داشت؟ شما هم قول رهبری را بر اساس مذاق خودتان تفسیر می کنید و هم تفسیر کار ما را. * به ما اجازه بدهید که قانع نشویم آقای لاری. بگذریم ... حالا که در آستانه انتخابات هستیم و لازم است همه گروهها درباره مسائل مختلف شفاف سازی کنند، نسبت شما و مجمع روحانیون با آقای موسوی و کروبی چیست؟ تا کجا با این دو نفر همراهید و چه جایی صف خود را از آنها جدا می کنید؟ چرا اینگونه سوال می کنید؟ ما موضوعاتی داریم که این موضوعات برای ملت مشترک است. همه ما بر سر برخی خواسته ها اشتراک نظر داریم. انتخابات سالم و آزاد خواست همه ماست. هیچکس در این مملکت نیست که احساس کند نباید انتخابات باشد. البته من برداشتهای شخصی از برخی گرایشات درون حاکمیت دارم که اگر مطرح کنم ممکن است شما بگویید این تهمت به آنهاست و آنها چنین نگاهی ندارند. اما به طور کلی شما از زن خانه دار، کارگر ساده و کشاورز گرفته تا استاد دانشگاه و روحانی حوزه علمیه اگر بپرسید که انتخابات آزاد و رقابتی خوب است یا نه؟ همه می گویند ما این را می خواهیم. آقای موسوی، آقای کروبی، ما و دیگران همه و همه این را می خواهیم. پس ما در این مساله با همه ملت از جمله آقای موسوی و آقای کروبی همراه هستیم و هیچ اشکالی هم نمی بینیم. * از کجا با آقای موسوی و کروبی افتراق دارید؟ هرجایی که دیدگاههای افراد با خواست عمومی ملت و قانون اساسی در تعارض باشد، قاعدتا ما هم نیستیم. زمانی که ما قانون اساسی و خواست عمومی ملت را مبنا قرار می دهیم، قطعا همین مبنا را دنبال می کنیم. امروز برداشت من این است که خواسته های این آقایان خارج از چارچوب قانون اساسی نبود. خواسته های آنها مبتنی بر قانون اساسی بود؛ یعنی آزادی بیان، آزادی عقیده، آزادی احزاب، آزادی مطبوعات، آزادی انتخابات و... خواسته های عمومی است. بنابر این ما در این زمینه هیچ اشکالی وارد نمی بینیم. * عجیب است. یعنی شما در تمام این دو سال، هیچ جایی ندیدید که این دو نفر از چارچوب های قانونی خارج شوند؟ شخصیتها، چه آنهایی که امروز در خانه تحت مراقبت هستند و چه آنهایی که امروز در مصدر کار هستند و ممکن است رئیس قوای مختلف هم باشند، حتما با یکدیگر اختلاف نظرها و برداشتهایی با یکدیگر داشته باشند و دارند و خواهند داشت. ما امروز در این مقام نیستیم که روی اختلاف نظرها تکیه کنیم. * نخیر، ببینید! بحث بر سر اختلاف نظر نیست.
من میگویم ما دیگران را هم دیدیم که از قانون اساسی عدول کرده و خلاف آن عمل کردند. اما الان درصدد بیان نقاط افتراق با آنها هم نیستیم و شرایط را به گونه ای نمی بینیم که روی نقاط افتراق تاکید کنیم. ما امروز روی نقاط اشتراک تاکید داریم.
* آقای لاری، نسبت مجمع روحانیون با جنبش موسوم به سبز چه بوده و هست؟
مجمع روحانیون یک جریان اصلاح طلبی درون نظام است که تمام اهتمام خود را صرف سرافرازی و بالندگی نظام، حرکت در مدار ارزشهایی که بر اساس آنها پایه ریزی و تا حدود زیادی در قانون اساسی متبلور و در رهنمودهای امام به خصوص در وصیت نامه سیاسی الهی ایشان منعکس شده، می کند. بنابراین ما یک جریان اصلاح طلب درون نظام هستیم و برای حفظ نظام تلاش می کنیم. ما معتقدیم باید جلوی انحرافاتی که در درون نظام رخ می دهد و اتفاقاتی که به تهی شدن نظام از محتوای خود می شود، ایستاد. نظام دو عنصر اصلی دارد که یکی جمهوریت است و دیگری اسلامیت. نمی توان عنصر اسلامیت را فدای جمهوریت کرد و نمی توان جمهوریت را به بهانه حفظ اسلامیت نادیده گرفت. علت اینکه از لفظ بهانه استفاده می کنم این است که معتقدم آنهایی که اسلامیت را برای از بین بردن جمهوریت بهانه می کنند، در حقیقت اسلامیت را هم نابود می کنند. آنها می گویند که ما برای حفظ نظام می خواهیم مردم، مطبوعات، انتخابات و... را محدود کنیم، بهانه است. آنها می خواهند خواسته ها و امیال خود را پیش ببرند که این کار را به نام اسلام انجام می دهند و ما این کار را قبول نداریم. ما معتقدیم باید جلوی هرگونه انحرافی در مسیر انقلاب که به اسلامیت و جمهوریت نظام لطمه وارد کند، ایستاد. مجمع روحانیون با همه جریاناتی که در داخل و خارج نظام هستند، با این تعریفی که از خود می کند، مواجه می شود. حالا جریانات مختلف چه سبز باشد، چه غیر آن، با این محک از سوی ما سنجیده می شود.
* تعریف خوبی کردید. بر این اساس نسبت شما با جنبش موسوم به سبز چیست؟ نسبت ما با جنبش سبز اصلاح طلبی است. * یعنی با آنها وجه اشتراک دارید؟ قطعا داریم. * وجه افتراق هم دارید؟
ممکن است داشته باشیم. اما همانطور که عرض کردم، بنای ما بیان نقاط افتراق با گروهها نیست، چرا که در مقطعی هستیم که نقاط اشتراک برای ما مهم است.
* من می خواهم بگویم که جنبش موسوم به سبز، اصلاح طلبان، میرحسین موسوی، کروبی، مشارکت، مجاهدین و مجمع روحانیون در حوادث پس از انتخابات نقاط اشتراکی با براندازها و سلطنت طلبان پیدا کردند. همان کسانی که روزی آقای موسوی لاری در هیات دولت آنها را برانداز و سلطنت طلب می خواند، با جنبش موسوم به سبز نقاط اشتراک پیدا کردند. من با تشکل های اصلاح طلب دیگر کاری ندارم. اما چرا مجمع روحانیون نقاط افتراق خود را با سلطنت طلبان روشن نکرد؟
ما دقیقا نقاط افتراق خود را هم با آنها و هم با جریان متحجر داخلی روشن کردیم. یعنی از منظر ما، نقطه افتراق ما شکستن سقف نظام و خروج از آن است. ما همیشه گفته ایم که جریانی در داخل این نظام و زیر سقف جمهوری اسلامی هستیم. همین نقطه افتراق اصلی است با همه کسانی که اصل جمهوری اسلامی را نفی می کنند. حرفمان با جریان متحجر داخل نظام هم این بود که شما ناکارآمدی نظام را با بیانی دیگر مشابه سلطنت طلبان بیان می کنید. حرف ما با جریانی که انتخابات را زینتی می دانستند، مردم را نابالغ تلقی می کردند این است که این حرف شما همان حرف سلطنت طلبان است. تعریفی که آنها از جمهوری اسلامی ارائه می دهند، می گویند جمهوری اسلامی برای مردم و رایشان ارزشی قائل نیست. آنها (گروه متحجران داخلی) هم با رفتارشان می گویند جمهوری اسلامی ناکارآمد است و نظام دینی نمی تواند نظامی مبتنی بر آزادی بیان، آزادی اندیشه و آزادی فکر در حوزه عمل سیاسی باشد. اگرچه رسما اعلام نمی کنند اما با محدودیتها و مشکلاتی که بر سر راه آزادی فکر و اندیشه مردم ایجاد می کنند، همان کاری را می کنند که سلطنت طلبان می گویند. آنها می گویند ادعا می کنند و شما عمل می کنید. یعنی من نقطه اشتراک جریان متحجر داخلی که مدعی دخول در نظام است را با سلطنت طلبان به مراتب بیش از نقاط اشتراک جنبش سبز با سلطنت طلبان م یدانم. * این حرف شما چه معنایی دارد؟ یعنی چون رفتارهای فلان رسانه یا فلان جریان سیاسی برخی شبیه به رفتار اپوزیسیون بود، شما با آنها پیوند برقرار کردید که به حاکمیت بگویید اشتباه می کنی؟ اتفاقا عکس این است. ما در تمام بیانیه های مجمع و مواضع اعضای آن، روی یک نکته تردید نکردیم و آن اینکه بگوییم یک جریان اصلاح طلب در درون این نظام هستیم و به رفتار مدیران اعتراض داریم، نه به اصل نظام. همین وجه افتراق ما با براندازهاست. * شما که می گویید به رفتار مدیران اعتراض دارید چرا بیانیه ندادید که حساب ما از کسانی که علیه اصل ولایت فقیه شعار می دادند، جداست؟ ما حتما اطلاعیه دادیم. شما اطلاعیه مجمع را نخواندید. * کجا اطلاعیه دادید؟ تمام بیانیه های مجمع تاکید بر تثبیت اصل حاکمیت نظام، تایید اصل نظام، حرکت در چارچوب نظام و حرکت در چارچوب قانون اساسی است. * آقای موسوی لاری! شما در این مملکت وزیر کشور بودید. اصل نظام بدون ولایت فقیه معنایی ندارد. تمام صحبتهای ما هم همین بوده است. * اما شما می گویید «نظام» و از لفظ ولایت استفاده نمی کنید. ما می گوییم ولایت، نظام، جمهوری اسلامی. * نخیر نگفتید، در بیانیه ها که نبوده است. اشکال شما همین است. متاسفم که اینگونه بحث می کنید. شما هم مثل کیهانی ها دچار خلط مطلب می شوید و فکر می کنید که نظام ولایت فقیه یک فرد است، در حالی که نظام ولایت فقیه یک سیستم است. این سیستم چارچوبی دارد که در راس آن ولی فقیه است و در قاعده این هرم نیز قوای سه گانه، نیروهای مسلح، آحاد مردم، نهادهای مدنی و... وجود دارند. وقتی ما از قانون اساسی حرف می زنیم، مگر می توانیم بگوییم قانون اساسی را قبول داریم اما اصل ولایت فقیه را قبول نداریم؟ ما وقتی بر اجرای قانون اساسی تاکید می کنیم، یعنی حتما از ولایت فقیه دفاع می کنیم. ما وقتی می گوییم که اصلاح طلب درون این نظام هستیم، یعنی اصالت های این نظام را – که ولایت فقیه از جمله آنهاست – قبول داریم. اگر قبول نداشتیم در این چارچوب قرار نمی گرفتیم. * آقای موسوی لاری! اصلاح طلبان تندرو بیانیه می دهند و مردم را به خیابانها می کشانند و آنها هم شعار علیه اصول نظام سر می دهند. چرا اینگونه قضاوت می کنید؟ در یک حرکت عمومی که خواسته مردم برقراری عدالت و آزادی مشروع و قانونی است و حق قانونی خود را مطالبه می کنند، ممکن است تعدادی هم به بیراهه بروند. من با این افراد که سنخیتی ندارم. * خب این را بگویید. چرا نمی گویید و نقاط افتراق خود را اعلام نمی کنید؟ تمام اطلاعیه های ما همین است، اما شما نمی خواهید توجه کنید. اشکال کار همین جاست. حرف تمام اطلاعیه های ما این است که ما در درون نظام با کسانی که انتخابات را فرمایشی می دانند، مشکل داریم؛ با کسانی که ثروت مملکت را به باد دادند مشکل داریم؛ با کسانی که نظام را به مسخره گرفتند، مشکل داریم. شما به کارهایی که در این چند سال انجام شده، نگاه کنید و ببینید چه اتفاقاتی درون این نظام رخ داده است. ما با این کارکرد مشکل داریم و آن را هم صریحا اعلام کرده ایم. اما حرف ما این است که برای اصلاح رفتار غیرقانونی، غیراصولی و چارچوب شکن مدیران اجرایی یا مدیرانی که در حوزه انتخابات یا حوزه امنیت مسئولیت دارند، نباید سقف نظام را سوراخ کرد و آن را از بین برد. باید انحرافی را که بعد از تفسیر اصل 99 قانون اساسی در مسیر انتخابات ایجاد شده است، اصلاح کرد. ما از اینکه نظام جمهوری اسلامی باید برپایه قانون اداره شود دفاع می کنیم و با قانون شکنی هایی که در این چند سال صورت گرفته مخالفیم. چه قانون بودجه، چه قانون برنامه توسعه، چه قانون مرتبط با احزاب، چه قانون مطبوعات، چه قانون مرتبط با آزادیهای مدنی و... زیر سوال رفته است. * مخالفت خود را چگونه ابراز می کنید؟ ما در اطلاعیه هایی که صادر کرده ایم و در مصاحبه ها و اظهارنظرهای خود اینها را اعلام کرده ایم. در هر اظهار نظری هم که بنده و امثال بنده کرده ایم، اول تاکید کردیم که حرف های ما زیر چتر نظام است و سپس انتقادات خود را مطرح کرده ایم. منتها جریان مقابل ما شیوه ای دارد و آن این است که می گویند شما بیایید و تکلیف خود را با فلان گروه روشن کنید. ما هم می گوییم شما چرا نمی آیید تکلیف خود را با فلان گروه روشن کنید؟ چرا بعد از شش سال جریان انحرافی را مطرح کردید؟ این جریان همان کسانی بودند که ما شش سال پیش اعلام کردیم که اینها در مسیر انقلاب اشکال ایجاد می کنند. چرا صف خود را جدا نکردید؟ چرا مملکت را به این روز کشاندید و حالا می گویید کشف کرده ایم که یک جریان خاص به وجود آمده است؟ افرادی که گرینکارت آمریکا را دارند یا حتی سیتیزن (شهروند) آمریکا هستند، به عنوان مشاور حکم دریافت کرده اند و برای آنها بنیاد تعریف شده است. مشخص است که اینها در جریان انقلاب تغییر ایجاد می کنند. چرا آقایان صف خود را از آنها جدا نمی کنند؟ البته فقط اینها منحرف نیستند، چرا آقایان صف خود را از دیگر منحرفان جدا نمی کنند؟ مشخص است که وقتی این حرف را با بنده مطرح می کنید یعنی می پرسید چرا صف خود را جدا نمی کنید؟ پاسخ این است که بنده با ادبیات خودم حرفهایم را می زنم. * در زمان آقای خاتمی هم چنین اتفاقاتی رخ داد؛ یعنی جریانی که شاید اعتقاد چندانی به خط آقای خاتمی نداشته و به نام تندرو در جامعه شناخته می شدند، در کنار رئیس جمهور سابق قرار گرفتند و حتی بحث عبور از آقای خاتمی را هم مطرح کردند. شما چرا آن زمان نسبت به حضور چنین افرادی هشدار نمی دادید؟
همین که می گویید آنها بحث عبور از خاتمی را مطرح کردند یعنی اینکه صف آنها از امثال بنده و آقای خاتمی جدا بود. شما چرا اینگونه سوالها را از آقای جنتی نمی پرسید؟ مگر آقای گنجی در شورای نگهبان زیر نظر آقای جنتی کار نمی کرد؟ همه مردم میگفتند که آقای گنجی در تشکیلات شما مشکل دارد، اما آیا کسی حاضر شد صف خود را از او جدا کند؟ آیا امروز حاضرند صف خود را از عناصر پیرامونی آقای احمدی نژاد و رفتارهایشان به صورت عملی نه صرف رسانه ای جدا کنند؟ چرا فقط زبانی می گویند فلانی و فلانی نباشند اما اقدامی نمی کنند؟
* وقتی شما عمل نمی کنید چطور انتظار دارید که آنها اینگونه رفتار کنند؟ البته آقای لاری! چسباندن آقای گنجی به جناح راست هم از آن حرفهاست. تکلیف گنجی که کاملا معلوم است و ارتباطش با اصلاح طلبان.
همینجا هم حافظه تان خوب کار نکرد. گنجی مدیر داخلی شورای نگهبان بود. شما چرا از آن طرف قضیه نگاه نمی کنید؟ آنها الان حاکم هستند.
* ولی گنجی سابقه و نسبتش با اصلاح طلبان کاملا مشخص است و چسباندنش به شورای نگهبان، اصلاح طلبان را تبرئه نمی کند. ضمن اینکه به فرض آن موقع که در شورا بوده استحاله نشده ولی در زمان استحاله اش همکار اصلاح طلبان بود. بگذریم آقای لاری! بالاخره باید از جایی شروع شود.
ما که الان کارهای نیستیم. آقایان قوه مقننه، قوه قضائیه، قوه مجریه، صداوسیما، پول مملکت، دیپلماسی و ... را در اختیار دارند. از آنها بپرسید شما که امروز وجودتان با سرنوشت جامعه گره خورده است چرا از بعضی روزنامه ها و سایت ها که همه گذشته انقلاب و همه چهره های ریشه دار انقلاب را زیر سوال می برند، تبری نمی جویید؟
* اصلا بحث ما بر سر این روزنامه ها و سایتها نیست. به هر حال آنها هم قطعا دفاعیاتی دارند.
بحث من هم بر سر اینها نیست بلکه نمونه را می گویم. چرا صف خود را از این توهینهایی که در فلان سایت به شخصیت هایی مانند آقای موسوی خوئینی ها می شود، جدا نمی کنند؟ چرا باید بگویند یک روحانی سابقه دار ارزشی که در کنار امام بوده، با موساد همکاری می کند؟ آقایان حرکتی را که امام از آن به عنوان انقلاب دوم نام برد، توطئه ای که آمریکا آن را طراحی کرده بود، معرفی می کنند. چرا موضع صریح نمی گیرند؟
* شما و تشکیلاتتان هم شعار دفاع از قانون اساسی و حرکت در چارچوب قانون اساسی می دهید، اما بحثی که که مطرح کرده اید، عملی نمی کنید.
ما که در بستر قانون اساسی حرکت می کنیم. ما هشت سال مسئولیت اجرایی در این کشور داشتیم. شما یک نمونه بیاورید که از قانون اساسی تخطی کردیم. بنده به عنوان کسی که وزیر کشور بوده، حاضرم نسبت به تمام کارهایی که در حوزه مسئولیت وزارت کشور شخصا درباره آنها تصمیم گیرنده بودم، پاسخگو باشم. امروز آقایانی که در مصدر کار هستند باید پاسخگو باشند که چرا قانون اساسی را زیر پا می گذارند؟ چرا سند چشم انداز بعد از آن همه زحمتهایی که دولتهای پیشین کشیدند، بعد از چند سال فراموش شده است؟ چرا قانون برنامه چهارم توسعه زیر پا گذاشته شد؟ چرا آقایان صف خود را از این قانون شکنان جدا نمی کنند؟ ما امروز کارهای نیستیم که بگوییم در چارچوب حرکت می کنیم یا خارج از آن؛ نه وزیریم، نه وکیلیم و نه حتی یک روزنامه داریم. این آقایانی که تمام ارکان قدرت را در دست دارند، مگر تکلیف ندارند که در چارچوب قانون حرکت کنند؟ چرا قانون اساسی این همه نادیده گرفته می شود و آنها سکوت کرده اند؟ * آقای لاری! روزنامه و مجله که البته کم ندارید. دکه های ما همیشه پر از مطبوعات اصلاح طلب است. در خصوص آقای موسوی خوئینی ها حرفهایی زده شده و خود شما هم به آنها اشاره کردید. در بسیاری از موارد ایشان علاقه ای نداشت که پاسخ بدهد، غیر از مورد اخیری که ایشان یک اشاره ای کردند. چرا تاکنون جواب نمی دادند؟ البته قطعا شما سخنگوی آقای موسوی خوئینی ها نیستید اما ایشان را می شناسید و آقای موسوی خوئینی ها عضو مجمع روحانیون مبارز است. به هر حال در این سالها آقای موسوی خوئینی ها باید نسبت به برخی حرفها که به ایشان نسبت داده شد، پاسخگو باشند. نسبت ایشان با رهبری چگونه است و چه نگاهی نسبت به رهبر معظم انقلاب دارند؟
من درون ذهن افراد نبوده و نیستم.
* اما در رفتارها دیده اید.
ایشان شش یا هشت سال مشاور عالی رهبری بودند. یعنی مورد اعتماد کامل امام و رهبری بود و حداقل شش سال به عنوان مشاور عالی سیاسی رهبری، نظراتش را به رهبری منتقل می کرد. * در رفتارهای ایشان مخالفت با نظرات و عقاید رهبری مشاهده نکردید؟
هیچ چیز ندیدم. آقای موسوی خوئینی ها یک شخصیت منضبط و دارای فکر کاملا منسجم است که رفتار و منطقش در یکدیگر تاثیر و نمود دارد. امروز سایتهایی که از بودجه بیت المال ارتزاق می کنند و متعلق به نهادهای رسمی یا تشکلهای حاکم این مملکت هستند، نه تنها آقای موسوی خوئینی ها را به عنوان جاسوس آمریکا معرفی کرده اند، بلکه می گویند حرکتی که در سال 58 علیه آمریکا صورت گرفت، از طرف خود آمریکاییها طراحی شده بود. در حالی که آقای موسوی خوئینی ها از بدو پیروزی انقلاب تا زمان رحلت حضرت امام یک فرد تاثیرگذار بوده و حدود شش یا هشت سال هم مشاور عالی رهبری بوده است. حرف من این است که کار مملکت به کجا کشیده است که استوانه های انقلاب را اینگونه زیر سوال می برند. چرا از این شخصیتی که آماج اهانتهاست دفاع نمی شود؟ چرا از هتاکان و اهانت کنندگان تبری نمی جویند و خط خود را از آنها جدا نمی کنند؟
* درخصوص نقش آقای موسوی خوئینی ها در 18 تیر بحثهای متفاوتی مطرح است. با توجه به اینکه شما در آن دوران وزیر کشور بودید، ایشان چه نقشی در آن حوادث داشت؟
نقش آقای موسوی خوئینی ها این بود که روزنامه اش تعطیل شد.
* یعنی واقعا تنها نقشی که ایفا کرد همین بود؟
بله.
* پس چرا آن نامه محرمانه را منتشر کرد؟ آیا نمی دانست که این کار غیرقانونی چنین پیامدهایی دارد؟
یعنی شما آن پیامدها از جمله حمله به کوی دانشگاه را تایید می کنید؟
* ما هم حادثه و هم عامل این حادثه را محکوم می کنیم. آیا شما آن نامه را در ماجرای 18تیر موثر نمی دانید؟
من نمیگویم که موثر بوده یا نه.
* شما به عنوان مقام امنیتی، فکر نمی کنید که انتشار چنین نامه ای ممکن است تحریکاتی در پی داشته باشد؟
تحریک نهادهای انتظامی؟ آیا برای شما در روزنامه نگاری اتفاق نیفتاده است که مطلبی را منتشر کنید و بعد دستگاه قضایی یا دستگاه امنیتی به شما بگویند چرا این کار را انجام دادید؟
* حاج آقا! قطعا سطح مدیران روزنامه سلام اینقدر بالا بود که بدانند انتشار یک نامه محرمانه آن هم در چنان شرایط حساس و چنان موردی، منجر به تعطیلی روزنامه خواهد شد. شما ذرهای حدس نمی زدید که انتشار این نامه محرمانه منجر به تعطیلی روزنامه شود و آن تشنجها را ایجاد کند؟ شما چطور انتشار آن نامه را موثر نمی دانید؟
آقای موسوی خوئینی ها، مدیر مسئول روزنامه ای بود که مطلبی را منتشر کرده و به زعم جنابعالی حدس زده می شده با واکنش مسئولان امنیتی کشور مواجه شود. حالا یا روزنامه را تعطیل یا توبیخ و یا با مدیرمسئول آن برخورد کنند یا ... اما به نوعی ریسک کردند و چنین نامه ای را منتشر کردند. ولی پیش بینی اینکه در روز پنجشنبه روزنامه را تعطیل یا آقای موسوی خوئینی ها را دستگیر یا با مسئول سرویسی که چنین کاری را کرده، برخورد می کنند، احتمالاتی بوده که وجود داشته است. تنها چیزی که ما امروز می توانیم از فضای آن روز بخوانیم این است که مجموعه ای که در روزنامه سلام فعالیت می کردند، می دانستند که انتشار این نامه واکنشهایی را در پی خواهد داشت. آقای موسوی خوئینی ها احساس کرده که می تواند این نامه را منتشر کند و سپس درباره واکنشهای آن توضیح دهد. حداکثر تاثیر ایشان این بوده که مطلبی را در روزنامه درج کرده که ممکن بود با واکنشهای رسمی مواجه شود. نقشی بیش از این هم نداشته است. پس از اتفاقی که در کوی دانشگاه رخ داد، کسانی که آن حادثه را آفریدند باید پاسخگو باشند. همان کسانی که به آن شکل با دانشجویان برخورد کردند باید پاسخ دهند که چرا چنین مقوله ای را به یک مساله ملی تبدیل کردند.
* به هرحال یکی از اتهاماتی که نسبت به آقای موسوی خوئینی ها وارد است، نقش ایشان در حوادث سال 88 است. میگویند مرد خاکستری ... (خنده) * از شما می خواهم به صورت شفاف به سوال من پاسخ بدهید. گفته می شود آقای موسوی خوئینی ها فعالیتهای اصلاح طلبان را تئوریزه می کند. آیا واقعا اینطور است؟
من فکر می کنم این حرف از یک سو بزرگ کردن نقش آقای موسوی خوئینی ها و از سوی دیگر بی اهمیت کردن همه گروهها و شخصیت هاست، البته روشن است که چرا این نقش را پررنگ می کنند.
* مگر این حرف چه اشکالی دارد؟ زمانی هم سعید حجاریان را تئوریسین جریان اصلاحات می خواندند. همان هم از نظر من اشتباه بود. وقتی جمعی در کنار یکدیگر می نشینند ممکن است فردی نظرات صائبتری داشته باشد و فرد دیگر ابعاد کمتری را ببیند. بنده هیچگاه خودم را با بزرگان مقایسه نمی کنم اما اینگونه هم نیست که خودم را صفر فرض کنم و همه عدد را در طرف دیگر ببینم. همینطور که برای شما هم در جمع خودتان همین تصور را دارم. * پس حرف من و شما تفاوت چندانی ندارد؟
تفاوت در این است که ما معتقد به خردجمعی و حرکت در چارچوب برنامه های جمعی و تشکیلاتی هستیم. آقای موسوی خوئینی ها، آقای خاتمی، آقای محتشمی پور، بنده و دیگران در تشکلی به نام مجمع روحانیون جمع شده ایم. این مجمع تصمیمی می گیرد که به تایید اکثریت می رسد تا اعلام شود. البته ممکن است پیشنهاد دهنده، آقای موسوی خوئینی ها، آقای خاتمی یا فرد دیگری باشد، اما جمع در خصوص آن تصمیم می گیرد، فکر می کند و به نتیجه می رسد.
* باتوجه به اینکه برخی از دوستان شما فردای انتخابات و برخی دیگر با فاصله کمی از انتخابات بازداشت شدند و با توجه به تعاریفی که شما از آقای موسوی خوئینی ها کردید، فکر می کنم ایشان در فقدان دوستانتان به قول شما نظرات صائبی داشت. در این شرایط چنین تصوری دور از ذهن نیست که آقای موسوی خوئینی ها جبهه اصلاحات را راهبری کند.
می توانم بگویم. اگر ما جبهه اصلاحات را فردمدار معرفی کنیم، این حرف شما درست است. اما تلقی من این است که اصلاحات یک جبهه است و وقتی تشکلهای مختلف با گرایشهای متفاوت در یک جبهه جمع می شوند، یعنی قدر مشترکهایی دارند و کاری به اختلافات ندارند. آقای موسوی خوئینی ها از ابتدای انقلاب و حتی پیش از آن، در جمع روحانیون پیرو امام یک عنصر موثر بود. در همین تهران پیش از انقلاب در کنار مرحوم مطهری و بزرگان دیگری که در اینجا بودند، آقای موسوی خوئینی ها یک عنصر تاثیرگذار بوده است. در شکل گیری جامعه روحانیت قبل از انقلاب و همچنین رساندن پیام امام در کوران مبارزات نقش مهمی داشت. پس از انقلاب هم به دلیل شایستگیهای شخصی جایگاه های مهمی در نظام داشته است. در مجلس اول اگر آقای هاشمی رفسنجانی رئیس شد، آقای موسوی خوئینی ها نایب رئیس شد. مجلس اول مجلسی بود که هنوز اختلاف نظری میان جریانهای وفادار به نظام به وجود نیامده بود. مجلس اول در عین حال که تبلور سلایق مختلف جاری در جامعه بود، اما حاکمیت این مجلس با نیروهای خط امام بود. آقای هاشمی رئیس شد و آقای موسوی خوئینی ها نایب رئیس، پس مشخص است که عنصر موثری بوده است. می خواهم بگویم که ایشان حتما عنصر موثری است. حتما در جمع ما موثر است و زمانی که در کنار رهبری بود، نظرات مشورتی او موثر بود و به رهبری کمک می کرد. وقتی آقای موسوی خوئینی ها خدمت امام می رسید و نظرات خود را مطرح می کرد، مسائلی را بیان می کرد که به نفع کشور باشد. من هیچ بحثی بر سر این مساله ندارم. امروز هم در مجمع روحانیون، جبهه اصلاحات و حتی در رابطه با کلیت نظام ممکن است حرفهایی که ایشان مطرح می کند، برای همه ما قابل قبول باشد. این قابل قبول بودن هم به دلیل ماهیت سخنی است که گفته می شود، نه به دلیل رفتارهای فردگرایانه در تشکلی به نام مجمع روحانیون.
* آقای موسوی لاری! سوالی می پرسم و انتظار دارم که به صورت شفاف پاسخ دهید و صراحتا بگویید بله یا خیر. در جلسات مجمع روحانیون یا جلسات دیگری که شما در کنار آقای موسوی خوئینی ها حضور دارید، آیا رفتاری، گفتاری یا سخنی از ایشان در تضاد با شخص رهبری یا جایگاه ایشان شنیده اید یا نه؟
نقد، نظر یا دیدگاه ممکن است اما تضاد هرگز. آقای موسوی خوئینی ها همیشه با کمال احترام از شخص آیت الله خامنه ای یاد می کند. تعارض که به هیچوجه نبوده اما من هیچگاه حتی نقدی در جهت اینکه جایگاه ایشان را تضعیف کند هم نشنیده ام.
[ شنبه 90/6/5 ] [ 11:50 صبح ] [ م.ص ]
[ نظر ]
|
|