رئیس جمهور احمدی نژاد، از همان بدو ورود به ساختمان خوش آب و هوای پاستور قصد داشت افشاگری کند.
افشاگری علیه آنهایی که احمدی نژاد مدعی بود همگی مفسداند.و یک لیست بلندبالا تهیه شد.
احمدی نژاد در اینجا و آنجا وعده می کرد که این اسامی را یک روز اعلام می کند اما درست در بزنگاه هایی که مردم منتظر شنیدن این اسامی بودند، به هر دلیلی این اتفاق رخ نمی داد.
و در واقع آن "یک روز" هیچ وقت سر نرسید.
مثلاً یک بار و در دوران مجلس هفتم، این، دوستانی با صفتهای حمیده! بودند که به گفته احمدی نژاد به او مشورت داده بودند تا از اعلام اسامی مفسیدن منصرف شود.
و گویا این قصه سر دراز داشت.
البته رئیس جمهور ما از بعد از فروکش کردن نسبی مطالبات مردم در زمینه اعلام اسامی مفسدین، به زعم خود کار را به گونه ای دیگر به پیش برد و به سراغ دانه درشت ها رفت. و این مسئله سرآغازی شد بر حمایت های مردمی از دولت افشاگر...
البته در این میان افشاگری هائی هم وجود داشت البته طی سال های حکومت دولت نهم، اگر اغراق نکنیم، یک به یک خنثی می شدند و حتی دولت نیز در برخی از آنها همچون پرونده اخراج مدیران بیمه ایران، بعدها از سوی نهادهای نظارتی کشور مکلّف به معذرت خواهی هم شد.
و یا این پالیزدار معروف بود که پس از به زندان افتادن و تنها ماندن از سوی یاران دولتی و مجلسی اش و پس از آنکه از آقای هاشمی به دلیل طرح چند تهمت عذرخواهی کرد در گفتگو با یک روزنامه زنجیره ای به صراحت گفت که عزم دولت احمدی نژاد برای مبارزه با فساد جدی نبود.
البته از حق نباید گذشت که دولت در برخی ماجراها نیز هدف را به درستی نشانه گیری کرد اما اتفاقاتی در درون دولت رخ داد که بهترین تعبیرش را عباس سلیمی نمین، منتقد شماره یک دانشگاه آزاد بعدها به کار برد: "دولت وارد معامله با دانشگاه آزاد شد."
از آن روزهای امید بخش مدت زیادی است که می گذرد. حالا این همان رئیس جمهور است که هنوز هم خود را مدعی مبارزه با فساد می داند اما جلوی کابینه اش یک خط قرمز می کشد.
گویا نمی داند که بازار "بگم بگم" ها دیگر داغ نیست و کسی انتظار شنیدن اسامی با ربط! از رئیس جمهور در زمینه فساد اقتصادی ندارد.
"بگم بگم"ها به دو دلیل برای مردم رنگی ندارد.دلیل اول این است که دولت با اعمال خط قرمزی موهوم حاضر نیست درباره فساد جریان انحرافی مستقر در دولت بگوید و طبیعی است که این تبعیض آشکار موجب بی اعتمادی مردم به پروژه "بگم بگم" ها می شود.دلیل دوم نیز این است که در تمام مواردی که دولت دست به افشاگری زد بعدها مشخص شد که دستش خالی بوده و بی محابا وارد شده و باید عذرخواهی کند.از بانک پارسیان تا بیمه ایران و غیره و غیره.تا آنجا که برخی گفتند و نوشتند که دزدگیر 88 دیگر کار نمی کند!
حتی این قصه درام پرده دیگری را نیز به ادامه فصول خود اضافه کرده است. دیگر حتی اگر کسی بخواهد واقعیت ها را هم بگوید و افشا کند شاید برای مردم به دلیل اتفاقاتی که در این چند ساله از سوی دولت شاهد آن بودند، چندان اهمیتی نداشته باشد.
اکنون، این، برخوردها و پیگیری های شفاف قضایی است که برای مردم اهمیتی صد چندان یافته است.
به ویژه با ماجرای وقوع یک پرونده مفاسد اقتصادی به ارزش بیش از 2800 میلیارد تومان که از یک طرف وقوع آن بدون پشتیبانی های خاص ممکن نبوده است و از طرفی همه می دانند که رئیس جمهور در کنار هر پیگیری قضایی ایستاده و از آن حمایت می کند مگر پیگیریهایی که نوکش به سمت کابینه و اطرافیان رئیس جمهور باشد...!!!
در حقیقت اگرچه اینک مردم به دستگاه قضا و عملکرد بزرگانی همچون آملی لاریجانی و محسنی اژه ای چشم دوخته اند اما باید گفت ایکاش دولت در بزنگاه هایی هم که می بایست از مبارزه با فساد و انحراف دفاع کند، این کار را می کرد و دست به تعیین خط قرمز! در این رابطه نمی زد.
کاش امروز که همه منتظر شنیدن اخبار مربوط به زوایای این فساد مالی کلان هستند، همه ما نیز با استناد به عملکرد خوب احمدی نژاد در مبارزه با هر نوع فسادی در هر جایی، چشم به مواضع و سخنان رئیس جمهور نیز دوخته بودیم.
اما هنوز هم شاید دیر نشده باشد.
شاید رئیس جمهور بتواند با قرارگیری در کنار بازوان قضایی نظام در برخورد با بی سابقه ترین پرونده فساد مالی در تاریخ کشور و همگامی و کمک به آنها در هر عرصه ای؛ به مردم، افکار عمومی و رسانه ها بگوید که هیچکس و حتی نزدیکان او نیز در صورت ارتکاب به جرم و یا لزوم برخی پاسخگویی ها از مقولات قضایی ایمن نیستند.
هم اکنون وقتی است که احمدی نژاد باید زودتر بجنبد و اشتباهش در زمینه تعیین خط قرمز برای نهادهای نظارتی، امنیتی و قضایی نظام را جبران کند.
جبران کردنی که معلوم نیست با چه واکنشی در اذهان مردم روبه رو شود اما لااقل می تواند تصویری از احمدی نژاد در دل های مردم و در دلهای آنانی که احمدی نژاد بهتر است از آنها عذرخواهی کند حک نماید که تا همیشه به خوبی از آن یاد شود.