NTENT="IR" />
کلارآباد دات کام |
آقای موسوی خوئینی ها لطفا از اخلاق سخن نگویید
جریان اصلاحات زمانی که مست قدرت بود نه حرمتی برای اخلاق قائل بود و نه حرمتی برای افراد و نه حرمتی برای دیانت . بزرگترین کمک آقای موسوی خوئینی ها به اخلاق و دیانت این است که در باب این مسائل سخن نگویند
سرویس سیاسی تعامل نوشت: چندی پیش آقای موسوی خوئینی ها در یک سخنرانی ضمن بیان مطالبی اخلاقی گفته بود : « امروز این فضایی که در کشور ما هست و این فحاشیها و هتاکیها و متعرض آبرو و حیثیت دیگران شدن ها گویا مجالی برای صحبت از اخلاق نگذاشته است. اصلاً در کشور انگار این مسئله که انسانها حرمتی دارند به عنوان انسان، نه تنها فراموش شده بلکه به نظرم اساساً یک اصل دیگر جایش را گرفته و اصل بر این شده که انسانها حرمتی ندارند مگر اینکه یا صاحب قدرت باشند یا به اندازهای که به صاحبان قدرت نزدیکند حرمت پیدا می کنند و در غیر این صورت هیچ گونه حرمتی برای هیچ کس قائل نیستند. کافیست کسی بر خلاف جریان صاحب قدرت حرفی بزند دیگر هر گونه هتاکی را نسبت به او جایز میبینند. »
اینکه افرادی مثل آقای موسوی خوئینی ها پس از اینکه مردم شریف ایران آنها را از جریان قدرت کنار گذاشته اند به فکر اخلاق و مهربانی و دوستی و دیانت افتاده اند اصلا چیز عجیبی نیست ، اما آنچه تعجب انسان را بر می انگیزد دو رویی و نفاق این آقایان است . افرادی مثل آقای موسوی خوئینی ها مردم ایران را ، مردمی بی اطلاع و فراموشکار فرض می کنند در حالی که مردم به خوبی بی اخلاقی ها و لجن پراکنی رسانه های اصلاح طلب را در زمانی که در اوج قدرت بودند فراموش نکرده اند . اصلاح طلبان در زمان زمامداری خود با شارلاتانیزم مطبوعاتی هر رقیبی را لجن مال می کردند و کسی جرات مخالفت با آنان را نداشت . نمونه بارز و غیر قابل انکار این تخریبها را می توانیم در انتخابات مجلس ششم ببینیم . اصلاحطلبان در این انتخابات آن چنان علیه آقای هاشمی لجن پراکنی کردند که عاقبت ایشان مجبور به استعفای از نمایندگی مجلس شورای اسلامی شد . کتاب عالیجناب سرخ پوش و عالیجناب خاکستری نمونه بارز این لجن پراکنی هاست که توسط رسانه های اصلاح طلب مدام باز نشر می شد و خود اصلاح طلبان که امروز دست به دامن آقای هاشمی شده اند بعدها آن را تخیلات اکبر گنجی خواندند . البته اتحاد استراتژیک امروز آقای هاشمی و اصلاح طلبان نیز از طنزهای تاریخی است . هتک حرمتهای رسانه های اصلاح طلب تنها به افرا د و اشخاص متوقف نبود بلکه مقدسات دینی هم از این بی حرمتیها در امان نبودند : «به خدا هم میتوان اعتراض کرد و او را فتنه گر نامید»( کاظم اصفهانی. روزنامه ایران/ 24 تیر79) «اگر مجوز راهپیمایی به هرگروه بر اساس قانون داده شود، اشکالی ندارد. حتی علیه خدا»(روزنامه ی آفتاب امروز 2 شهریور 78 ) «حذف صحنه های جنسی و مشروب خواری از فیلم های مستند هیچ مستند شرعی ندارد! کجای فقه آمده که گفتن و شنیدن این که پسری به دختری بگوید دوستت دارم ، حرام است؟» (محمد جعفر هرندی، هفته نامه ی آبان ، 9 بهمن 78 ) «در بعد مسائل فرهنگی سه مشکل هست که حوزویان باید آن را حل کنند . یکی موسیقی به نحوی که انسان هر وقت دلش خواست ضبط را روشن کند و یکی هم رقص و دیگری ماهواره به نحوی که در فیلم به زنان از زانو به بالا عریان هم بتوان نظر انداخت» (جهانبخش محبی نیا. آفتاب امروز ، 3 مهر 78 ) «نظریه ی غیرت دینی، ویران کننده ی اندیشه و فرهنگ و تمدن است» (عطاءالله مهاجرانی. آریا،16 فروردین 79 ) «یک زمانی مردم میگفتند چون عیسی (ع) این سخن را گفته پس درست است، اما امروز عیسی که سهل است، خود خدا هم اگر حرفی بزند و آن حرف با عقل مردم منطبق نباشد، نخواهند پذیرفت. امروز خدا در جامعه هیچ کاره است» (محسن کدیور.دانشگاه تهران ، سال 79 ) «مظاهر دینی چون حجاب و حیای زنان، نماد عقب افتادگی است» ( نوشین احمدی،تیر 77، ماهنامه جامعه سالم ) «آن دسته از جوانانی که به مساجد روی می آورند یا کتب دینی را مطالعه می کنند، از نظر ساختار فکری و روانی ضعیف هستند! یعنی ضعفای نسل جوان از نظر فکری و روانی و کم اطلاع ترین آنها هستند» (محمد مجتهد شبستری، 15دی 78، روزنامه فتح ص 8 ) «قوانین شرعی در مورد زنان ظالمانه است» (مهرانگیز کار، 7 بهمن 78، عصر آزادگان ) «اینکه پیامبر را ابوالقاسم لقب داده اند، نه ابو فاطمه، حاکی از غلبه فرهنگ جاهلی مرد سالاری است» (مرضیه آذر افزا، 13 مهر 78، ماهنامه پیامهاجر ) «تفکر شیعه گری موجب انحطاط مملکت ما و مانعی برای دموکراسی است» (سالار بهزادی، 23 آبان 78 صبح امروز ) «هیئتهای مذهبی، منشا خشونت اند» (محمد قوچانی، 20 فروردین 79، عصر آزادگان ) «فرهنگ شهادت خشونت آفرین است.اگر کشته شدن آسان شد، کشتن هم آسان می شود» (عبدالکریم سروش، روزنامه نشاط 3 اسفند 78 ص6 ) «برخورد با توهین کنندگان به مقدسات، چون منجر به اشاعه توهین میشود، خود اشاعه فحشا است » (عطاءالله مهاجرانی، 5 مهر 78، اخبار اقتصاد ) جریان اصلاحات زمانی که مست قدرت بود نه حرمتی برای اخلاق قائل بود و نه حرمتی برای افراد و نه حرمتی برای دیانت . بزرگترین کمک آقای موسوی خوئینی ها به اخلاق و دیانت این است که در باب این مسائل سخن نگویند و این مسائل مقدس و متعالی را به ابتذال نکشند چرا که زمان زیادی از دوران زمامداری اصلاحات و بی اخلاقی های این جریان نگذشته است . [ چهارشنبه 90/10/7 ] [ 1:11 عصر ] [ م.ص ]
[ نظر ]
|
|