محمدرضا باهنر نایب رییس مجلس در گفت و گویی از ماجرای دیدارش با میرحسین موسوی یک هفته پس از انتخابات میگوید.
نایب رییس مجلس شورای اسلامی در گفت و گو با پنجره گفت که معتقد است باید حوادث روز قدس، 13 آبان و امثال اینها اتفاق میافتاد تا 9 دی به وجود می آمد.
محمدرضا باهنر همچنین در این گفت و گو عنوان کرد که بعضیها در جریان مواجهه با فتنه 88 خواب بودند و بعضی خود را به خواب زدند. کسی را که خواب است، میتوان بیدار کرد؛ اما کسی که خود را به خواب زده نمیتوان بیدار کرد. عدهای دیر فهمیدند؛ اما زمانیکه فهمیدند، به میدان آمدند. عدهای هم نخواستند بفهمند. هنوز هم اگر با آنها صحبت کنید میگویند این طرف ظلمی کرد و آن طرف هم ظلمی کرد؛ هر دو طرف اشتباه کردند و یکطوری میخواهند از میان قضیه بدون خونریزی و گرد و خاک بیرون بیایند و البته شاید مواضعشان از اول انقلاب هم اینچنین بوده است. این دسته کسانی هستند که همیشه در دعواها مدعی بودهاند که میخواهیم وسط قضیه را بگیریم.
اهم سخنان باهنر در گفت و گو با پنجره در ادامه می آید:
* در برخورد با این استراتژی، برخی از آنهایی که بیدار بودند، شتابزده عمل میکردند. کسانی در مجلس بودند که میگفتند چند نفر سران فتنه را باید اعدام کرد تا مشکل مملکت حل شود. خوب من قبول نداشتم و میگفتم وقت برخورد کردن و مرگ گفتن نیست. فعلا باید نصیحت کرد.
* عدهای میگفتند اگر از همان روز اول، مرگ بر فلان نگفتی و اگر شعار ندادی، پس جزو ساکتین فتنه و مماشاتکنندگان هستی. در حالی که معتقدم بعضی نرمیها باعث شد، بسیاری از کسانیکه بالقوه خمیرمایه مخالفت با نظام نداشتند، به جرگه نیروهای انقلاب برگردند و آن نرمیها و صبر بود که آنها را جذب کرد.
* بنده جزو کسانی بودم که هفته بعد از انتخابات با چند تن دیگر جلسهای مفصل را با مهندس موسوی برگزار کردیم. در همان جلسه به ایشان گفتیم که ما به شما رأی ندادهایم و مخالف شما بوده و هستیم؛ اما شما 13 میلیون رأی جمع کردهاید که سرمایه خوبی است. برگردید و در چهارچوب نظام و انقلاب کار کنید. شما میتوانید اپوزیسیون داخل نظام باشید و حتی مخالف دولت هم باشید و روزنامه و حزب داشته باشید؛ اما او بدترین استفاده را از این 13 میلیون رأی کرد و به علت توهم و برای خودخواهی، خودمحوری و لجبازی، شیرینی انتخابات را به کام مردم تلخ کرد.
* اگر کسی بیاید افشا کند که باهنر در هفته اول بعد از انتخابات رفته پیش مهندس موسوی و گفته تو خیلی آدم خوبی هستی و لطفا تشریف بیاورید به دامن انقلاب برگردید، من نهتنها پشیمان نمیشوم، بلکه کاملا از اقدام خودم دفاع میکنم. هفته بعد از انتخابات، تعداد کسانیکه پیش مهندس موسوی رفتند، کم نبود. بنده هم بودم و فکر میکنم سعی برای بازگرداندن سران فتنه به دامن نظام در همان روزهای اولیه جزئی از وظایف دلسوزان انقلاب بوده است. مقام معظم رهبری هم با همین مشی در مدیریت جریان فتنه وارد عمل شدند.
* در مجلس کسی از من پرسید که آیا تو هم نامهای را که اشد مجازات را برای سران فتنه درخواست کرده بود، امضا کردی؟ در حالیکه من خودم آن نامه را تهیه کرده بودم. اصلا نامههای مجلس را افراد تأثیرگذار مجلس تهیه و از دیگران خواهش میکنند که آن را امضا کنند. یعنی دقیقا نامهها و بیانیههایی که نوشته شد، مدیریت میشد.
* نکته سوم مربوط است به اتفاقی که بعدا افتاد و خیلی هم زشت بود. خوشبختانه این اقدام، بین مردم تبلیغ نشد؛ اما خواص خوب به یاد دارند که سران فتنه بیانیهای دادند بدینمنظور که 25 بهمن میخواهیم راهپیمایی کنیم. آنجا به یکی از سران کشور در یک سخنرانی علنی هشدار دادم که ظرف یک هفته فرصت دارید تا تکلیف خود را با سران فتنه تعیین کنید.
* به آقای هاشمی گفتم، شما که از ابتدا با انقلاب بودید، در برابر این بدعت بزرگ که بعد از ساختارشکنی عاشورای 88 رخ داده باید موضع خود را شفاف کنید. شاید مردم عادی بگویند چه فرقی میکند که راهپیمایی 22 بهمن روز بیست و پنجم برگزار شود؛ اما از نظر من این اقدام مثل این است که کسی بخواهد نماز جمعه را روز چهارشنبه بخواند.
* در آن سخنرانی از آقای هاشمی خواستم که موضعش را صریحا نسبت به فتنه مشخص کند؛ اگرچه من کارهای نبودم و نمیتوانستم آقای هاشمی را عزل و نصب کنم؛ اما بهعنوان یک فعال سیاسی احساس و تصورم این بود که کسانیکه همراه امام و انقلاب و نظام هستند، باید موضع خود را مشخص کنند. عدهای همان روز به من گفتند که چرا چنین موضع خشن و تندی گرفتی؛ در حالیکه این موضع طبیعی من بود. به هر حال، این ماجرا با سکوت آقای هاشمی همراه شد؛ اما به خیر گذشت و ایشان از ریاست مجلس خبرگان هم کنار رفتند.