کیهان نوشت:سردبیر سابق نشریات زنجیره ای شرق و اعتماد معتقد است اصلاح طلبان همواره متناقض سخن گفته و عمل کرده اند و اکنون این تناقض به تشویش و آشفتگی انجامیده است.
محمد قوچانی در تحلیلی تحت عنوان اصلاحات و انتخابات نوشت: از نگاه یک ناظر سیاسی مستقل، موقعیت اصلاح طلبان در انتخابات مجلس نهم موقعیتی پارادوکسیکال است؛ اصلاح طلبی جریانی است که حداقل از انتخابات مجلس پنجم بدین سو، انتخابات را مهمترین راهکار و راهبرد سیاسی برای تغییر مدیریت اجرایی و توسعه کشور اعلام کرده است... اما نوع سیاست ورزی آنها سبب شد در پایان دوره مجلس ششم سران آن از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت شوند. آنگاه تحصن مجلس ششم شکل گرفت. تحصنی که به علت وجودی خود (دفاع نماینده از خودش) پژواکی در بدنه اصلاح طلبان نیافت و تنها با عکس یادگاری نمایندگان مستعفی تمام شد.
وی می افزاید: همین گروه اما انتخابات مجلس هفتم را عملا تحریم کردند در حالی که این بار گروه هایی مانند مجمع روحانیون مبارز و حزب کارگزاران سازندگی تحت عنوان لیستی با نام «ائتلاف برای ایران» نامزد معرفی کردند و افرادی مانند مجید انصاری، جمیله کدیور و علی هاشمی و مهدی کروبی نامزد پارلمان شدند. احزابی مثل جبهه مشارکت تحریم کردند اما هرگز تحریم انتخابات مجلس هفتم نتوانست به اقدامی هماهنگ و مورد اجماع جناح اصلاح طلب تبدیل شود. جالب اینجاست که همین احزاب تحریم کننده یک سال بعد در انتخابات ریاست جمهوری سال 1384 شرکت کردند و مصطفی معین را نامزد کردند بدون آنکه روشن شود اگر راهبرد انتخابات در مجلس هفتم به بن بست رسیده است چرا در انتخابات ریاست جمهوری نهم این بن بست منتفی به نظر رسیده است؟ و جالب اینجاست که افرادی که شرکت در انتخابات ریاست جمهوری نهم را فضیلت می دانستند همان زمان به شرکت کنندگان در انتخابات مجلس هفتم طعنه می زدند. همین دستگاه تحلیل دوگانه سبب شد در انتخابات مجلس هشتم چهره هایی مانند محمدرضا عارف تا مرحله نامزدی در انتخابات پیش برود و فهرستی تحت عنوان «یاران خاتمی» تدارک دیده شود.
وی با اشاره به آشفتگی فعلی اصلاح طلبان در آستانه انتخابات مجلس نهم می نویسد:جالب اینجاست که اکثریت احزاب اصلاح طلب از جمله مجمع روحانیون و جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب از برابر داعیه تقلب در انتخابات سال 1384 از سوی مهدی کروبی (که اتهاماتی را متوجه کارآمدی وزارت کشور خاتمی هم می کرد) عبور کردند و حتی برخی در برابر آن ایستادند و با طیب خاطر ابتدا خاتمی و سپس موسوی را نامزد انتخابات کردند و حتی خود کروبی هم دوباره نامزد همان انتخابات شد که معتقد بود در آن تقلب شده است.
قوچانی ادامه می دهد: به جز گذشته اصلاح طلبان، آنچه امروزه وضعیت آنها را پارادوکسیکال می کند موقعیت فعلی است. اصلاح طلبان حاضر نیستند از کلمه «تحریم» برای تعیین نسبت خود با انتخابات استفاده کنند. این تاکتیک (که یک بار از سوی مجمع روحانیون مبارز در انتخابات مجلس پنجم هم استفاده شده است) چند هدف و دلیل می تواند داشته باشد؛ اولا از مشارکت اصلاح طلبان مستقل و منفرد در انتخابات جلوگیری نکند. چرا که افزون بر شهرهای بزرگ در شهرهای کوچک اصلاح طلبان محلی ای وجود دارند که دارای مقبولیت اجتماعی هستند. ثانیا تحریم انتخابات یک کنش سیاسی گسترده است که نیازمند سازمان سیاسی و اجتماعی است. تحریمی موثر است که نه تنها از نامزدی چهره های اصلاح طلب جلوگیری کند بلکه شهروندان را هم از صندوق رای دور کند. اصلاح طلبان از سویی فاقد این سازمان سیاسی اند و از سوی دیگر از توان انتقال پیام خود و نفوذ آن در بدنه اجتماعی خویش اطمینان ندارند.
وی با آسیب شناسی وضعیت جبهه اصلاحات تاکید کرد: آسیب اصلی این است که تحریم سازمان یافته، برنامه اپوزیسیون خارج از کشور در سه دهه گذشته بوده که خواستار تغییر کل نظام سیاسی هستند و اگر اصلاح طلبان تن به واژه تحریم بدهند در واقع در اپوزیسیون خارج از کشور ادغام و منحل شده اند...]اما[ اگر راهبرد «انتخابات» به پایان رسیده، چرا از تحریم آن سخن نمی رود و اگر راهبرد «انتخابات» پایان نیافته است چرا در انتخابات شرکت نمی کنند؟»
وی با تائید بر اینکه وضعیت فعلی و تحلیل های آشفته اصلاح طلبان باعث دلسردی در بدنه این جریان شده، می نویسد: این مسئله مانعی مهم تر از نهادهای نظارتی و اجرایی است. فقدان برنامه، معضل جدی اصلاح طلبان است. در کمبود رسانه های اصلاح طلب، رسانه هایی در خارج از ایران شکل گرفته است که اصلاح طلبانه نیستند اما از اصلاح طلبان یارگیری می کنند.سازمان های سیاسی اصلاح طلب در درون ایران هم عملا منفعلانه عمل می کنند. انفعال آنها در برابر سازمان های سیاسی خارج از کشوری شکل گرفته است که حتی از معرفی اعضای خود ابا دارند اما می خواهند رفتارهای سیاسی اصلاح طلبان را هماهنگ کند.
قوچانی از سرگشتگی اصلاح طلبان خبر داده و با بیان اینکه فعالیت سیاسی خارج از کشور به نوعی سرگرمی شباهت دارد تا فعالیت جدی سیاسی، یادآور می شود: اصلاح طلبان در وضعیت اغما تا به چند پرسش پاسخ نگفته اند، نباید هوس قدرت کنند از جمله اینکه؛ اصلاح طلبی یک استراتژی سیاسی است یا یک تاکتیک سیاسی؟ یعنی اصلاح طلبان چون نمی توانند نظام سیاسی را تغییر دهند به فعالیت صلح آمیز و قانونی می پردازند یا اصولا به این نظام سیاسی التزام عملی دارند؟ دیگر اینکه تصمیم گیرندگان جناح اصلاح طلب چه کسانی هستند؟ سازمان سیاسی اصلاح طلب در درون ایران قرار دارد یا بیرون از ایران؟ آیا اصلاح طلبان می توانند از افرادی که اصلاح طلب نیستند یعنی به پرسش فوق جواب منفی داده اند برای تصمیم گیری استفاده کنند؟