NTENT="IR" />
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کلارآباد دات کام
قالب وبلاگ
برای خاتمی و کواکبیان
ما با خاتمی، بی‌حساب نشده‌ایم که فرش قرمز برایش پهن کنیم!
حالاحالاها باید منت نظام را بکشد خاتمی و حالاحالاها باید رای بدهد. خاتمی رای می‌‌تواند بدهد اما رای نمی‌تواند بگیرد.
"صراط" - آن روز که فرزند شهید قشقایی، از شهدای هسته‌ای داشت برای «آقا» متن قشنگش را می‌‌خواند، چشمانش بود و غرور، سینه‌اش بود و سپر! محکم ایستاده بود؛ چفیه بر دوش! بغض در سینه‌اش نسبت به دشمن، بیشتر از بغض در گلویش بود، به خاطر دوست! جمهوری اسلامی که خودش معجزه است اما بنازم اعجاز خون شهید را. سال پیش، همین موقع چه کسی «آرمیتا» را می‌‌شناخت، چه کسی «علیرضا» را؟!
خدایا! اضافه کن بر درجات شهید بهشتی که چه بهشتی سخن می‌‌گفت از همین زمین و چه خوب فهمیده بود قصه شهادت را... «شهدا افتخار ما هستند؛ ما افتخار را از دست نمی‌دهیم، به دست می‌‌آوریم». بین عشاق خون حسین، اولین و آخرین قاعده این است: «می‌خواهی به دست بیایی، باید شهید شوی».
زرنگ بودند شهدای هسته‌ای. با رفتنشان، هم به خودشان جان دادند، هم به ما، هم به خانواده‌شان... به همه! راهپیمایی 22 بهمن را نگاه می‌‌کنم، جوشش خون شهدای هسته‌ای را می‌‌بینم. انتخابات 12 اسفند را نگاه می‌‌کنم، جوشش خون شهدای هسته‌ای را می‌‌بینم. جوشش خون شهید، برکت خون شهید، خون شهید، شهید... من اصلا کاری به گزینه‌های روی میز آقای اوباما ندارم! انقلاب اسلامی، روی میز کارش، برگ برنده‌ای دارد به نام «خون شهید». گمانم خیلی سخت نباشد مبارزه با جمهوری اسلامی، الا به یک شرط! سران نظام سلطه، مفهوم همین چند خط را که نوشتم، بفهمند! اینکه حالا دشمن است، ما هم راستش دقیق و عمیق نمی‌دانیم خصلت خون شهید را که چگونه بیمه می‌‌کند، هر انتخاباتی را و هر امتحاناتی را. با عرض معذرت از همه نامزدهای انتخابات، اعم از نفر اول و آخر و پیروز و مغلوب، می‌‌خواهم بگویم در انتخابات یوم‌الله 12 اسفند به شکل محسوسی، خون شهدا به پیروزی رسید. ظاهر رای مردم، رای دادن به ترکیب فهرست الف و ب بود اما باطن این رای را که نگاه می‌‌کنی، فقط و فقط فهرست شهدا را می‌‌بینی. انگار خصلت بیمه‌کنندگی داشته باشد، خون شهید! چند قطره خون می‌‌دهد اما میلیون‌ها برگه رای را بیمه می‌‌کند. اصلا خون امام حسین، گیرم با احتساب سر بریده، مگر چند قطره بود؟! هنوز خدا دارد حکمرانی می‌‌کند با خون حسین که خون خودش است! اختیار خون هر شهیدی دست خداست، چه رسد به خون «آقای شهیدان».

***روز انتخابات، گزارشگر صدا و سیما از مادر پیر 2 شهید پرسید: چرا آمده‌ای رای بدهی؟! پیرزن گفت: وظیفه‌ام است. گزارشگر گفت: شما که با شهدایتان، وظیفه‌تان را انجام داده‌اید دیگر! مادر 2 شهید گفت: بچه‌هایم به خاطر خودشان رفتند، من هم به خاطر خودم آمده‌ام. این 2 تا ربطی به هم ندارد!

***ایام تبلیغات، در همین رسانه ملی، جناب کواکبیان، نگاه کلان اندر خردی کرد به مهرداد بذرپاش و طعنه زد؛ کاش به جای شما، بزرگ‌ترهای جبهه متحد می‌‌آمدند که ما بتوانیم 2 کلمه بحث کنیم! مهرداد بذرپاش اما راحت عبور کرد از این طعنه و جوابی نداد. نمی‌دانم بزرگی و سیادت به چیست ولی اگر به همان چیزهایی باشد که مدنظر آقای کواکبیان است، آقای کواکبیان لابد باید خیلی کوچک باشد، در برابر کسی که در کارنامه‌اش نشستن بر صندلی کابینه دولت جمهوری اسلامی و معاونت رئیس‌جمهور به چشم می‌‌خورد. بزرگی اما به میز و صندلی نیست، و خدا از آنجا که بدش می‌‌آید از انسان مغرور، گاهی با رای مردم عزیز سمنان، سخن می‌‌گوید با جناب کواکبیان! کواکبیان از آن دست نامزدهایی بود که برای گرفتن رای مردم، اتفاقا فضایی‌ترین وعده‌ها را می‌‌داد و حتی گاهی سمنان را برای پایتختی جمهوری اسلامی، بهتر از تهران می‌‌دانست! با این همه، مردم سمنان همیشه عزیزند؛ چه به کواکبیان رای بدهند، چه رایشان را از صاحب نظریه لویی‌جرگه پس بگیرند. کواکبیان عمده وظایف نمایندگی خود را متمرکز بر حمله به دولت- نه حتی نقد دولت!- تمسخر سیاست‌های اصولگرایانه حکومت، یکی به نعل و یکی به میخ زدن و نطق‌های تند کرده بود. در فتنه 88 هم، اغلب طرف اصحاب فتنه چرخید، هرچند گاهی به مذاق این سوی میدان، چیزهایی می‌‌گفت که از تحلیلش می‌‌گذرم. کواکبیان اما انتخابات جمعه را تحریم نکرد و خرج خود را جدا از فتنه‌گران کرد. البته تحریم هم می‌‌کرد، اتفاقی نمی‌افتاد! چه اینکه بزرگ‌تر ایشان یعنی محمد خاتمی هم راه تحریم را امتحان کرد و هم راه مشارکت را اما این هر 2 کار، برای نظامی که استوار روی خون 300 هزار شهید است، محلی از اعراب ندارد. شأن جمهوری اسلامی، بالاتر از این است که خاتمی بر آن باشد یا با آن. جمهوری اسلامی بدهکار کسی نیست! ممنون کسی نیست! قرار نیست ممنون کسی باشد؛ چون که در انتخابات شکست خورد یا چون که در انتخابات شرکت کرد! 

نمی‌دانم آقای خاتمی با شرکت در انتخابات، خودش را کوچک کرد یا بزرگ اما کوچک و بزرگ این جماعت، اصلا محل اعتنای جمهوری اسلامی نیستند! خاتمی، آن خسرویی است که دارد صلاح مملکت خویش می‌‌سنجد، لیکن رای ندهد و رای بدهد، فرقی برای ما ندارد! او هنوز هم دلش برای خودش دارد می‌‌سوزد، دلسوز نظام نیست، دلسوز خون شهدا نیست. حالا که دشمن دارد به خاتمی فحش می‌‌دهد، ما شاید من‌باب اخلاق، چیزهایی را نگوییم و نبینیم اما من باب خون شهدا، رای دادن و رای ندادن او برایمان علی‌السویه است. ما با خاتمی، بی‌حساب نشده‌ایم که فرش قرمز برایش پهن کنیم! حالاحالاها باید منت نظام را بکشد خاتمی و حالاحالاها باید رای بدهد. خاتمی رای می‌‌تواند بدهد اما رای نمی‌تواند بگیرد، چرا که لیاقت این نوع مشارکت در نظام را ندارد. قرار نیست ما جورکش فحاشی دشمن به خاتمی باشیم. حتی می‌‌خواهم بگویم که تقصیر دشمن هم نیست، آنجا که به خاتمی فحش می‌‌دهد. این فحاشی‌ها، نه تقصیر دوست است و نه تقصیر دشمن، بلکه تقصیر خود آقای خاتمی است و به ما ربطی ندارد. ما به آقای خاتمی، هیچ تشکری بدهکار نیستیم، همچنان که از طرف مردم سمنان، دلیل ندارد عذری بخواهیم از آقای کواکبیان. دموکراسی، شاید جای اخلاق باشد اما جای این حرف‌ها نیست! گفت: بازی اشکنک دارد، سرشکستنک دارد! من هنوز هم بیش از امثال این و آن، دلم برای 40 میلیون رای ملت در انتخابات 88 می‌‌سوزد. پس به جای این حرف‌ها، با من سخن از خون شهیدان «حسین غلام کبیری» و «امیرحسام ذوالعلی» بگویید. سران فتنه که جای خود دارند ما هنوز با بعضی مدعیان اصلاح‌طلبی بی‌حساب نشده‌ایم. با برخی کارها، حقیقت ماجرا، بدهکار مصلحت نمی‌شود. حقیقت، هیچ رشوه‌ای را از جانب مصلحت، قبول نمی‌کند. در عوض رای خاتمی قرار نیست، خون پاکی پایمال شود و اصلا قرار نیست اتفاقی بیفتد. خاتمی رای داد؛ داد که داد! تحریم کرد؛ کرد که کرد! از دشمن دارد فحش می‌‌شنود؛ می‌‌شنود که می‌‌شنود! به ما چه؟! اهل نفاق و فتنه، به ما چه؟! آنچه به ما ربط دارد، سیدعلی حسینی خامنه‌ای است و آحاد ملت.

***نمی‌دانم بزرگ‌تر مهرداد بذرپاش در جبهه متحد کیست اما جهت تنویر فکر مغرور آقای کواکبیان، باید به ایشان بگویم که در جمهوری اسلامی، بزرگ‌تر خانواده شهدا، «سیدعلی حسینی خامنه‌ای» است و این مهم، کفایت می‌‌کند برای بزرگی هر خانواده شهیدی. اینکه نوشتم، البته نافی این نیست که این را هم بنویسم و بگویم؛ بزرگ مهرداد بذرپاش، سال‌ها پیش از این، در یک شب اردیبهشتی، جاده اهواز- خرمشهر، شب شروع عملیات «الی بیت‌المقدس» به کاروان شهدا پیوست تا این افتخار برای دولت احمدی‌نژاد بس باشد که روزی، البته روزگاری(!) در کابینه‌اش فرزند شهید دهه شصتی، نماد حضور نسل جوان در عالی‌ترین سطوح مدیریتی جمهوری اسلامی بود. بزرگ مهرداد بذرپاش، اینک در «قطعه 26» آرمیده است، آقای کواکبیان!


[ پنج شنبه 90/12/18 ] [ 9:55 صبح ] [ م.ص ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک های مفید
لینک دوستان
لینک های مفید
امکانات وب
عمارنامه : نجوای دیجیتال بصیرت با دیدگان شما 		AmmarName.ir

بازدید امروز: 2111
بازدید دیروز: 1506
کل بازدیدها: 5108400