NTENT="IR" />
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کلارآباد دات کام
قالب وبلاگ
به گزارش رجانیوز، یک شنبه هفته گذشته نشست هم اندیشی جبهه پایداری انقلاب اسلامی با حضور حضرت آیت الله خوشوقت و نمایندگان و همچنین کاندیداهای مورد حمایت جبهه پایداری در نهمین دوره مجلس شورای اسلامی از سراسر کشور، در تهران برگزار شد. در این نشست حجت الاسلام و المسلمین دکتر مرتضی آقاتهرانی استاد اخلاق و نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی طی سخنانی در مذمت حب مال و ریاست دنیوی و همچنین در اهمیت رعایت تقوای الهی در پست های مملکتی محورهای قابل توجهی را بیان کرد. مشروح سخنان دبیر کل جبهه پایداری انقلاب اسلامی در این نشست در ادامه می آید:
بسم الله الرحمن الرحیم

خدمت همه برادران عزیز و بزرگوار سلام عرض می کنم و حضورتان را محترم می شمارم و امیدوارم ورودتان به مجلس آینده ان شاالله مبارک باشد.
  من شما را نمی دانم اما وقتی خودم را نگاه می کنم می بینم که بلاخره حدود 55 سال از عمرم گذشته و بر این احساسم که عمرم رفته و دیگه چیزی از عمرم باقی نمانده. اما از یک طرف آینده ای در پیش داریم که بی نهایت است، یعنی انسان نابود نمی شود و بعد از مرگ زندگی ادامه دارد.
  در فلسفه اسلامی بحثی هست که اثبات می کند چیزی را که خدا خلق کرد، دیگر معدوم نمی شود و هست و از بین نمی رود، بستر اینکه بعد از مرگ در چه سطحی قرار بگیریم، همین دوره دنیای ماست، تا آنجایی که می فرمایند در عالم برزخ کمال مطرح نیست، اگر هم هست باید بسترش در این دنیا تهیه شده باشد که آدم بتواند آن طرف رشد کند، وگرنه متوقف می ماند. زندگی این دنیا فرصت خیلی خوبی است که خداوند تعالی در اختیار ما گذاشته است. اینکه محیط سالم است، زمینه را شهدا و امام فراهم کردند، می شود این زمینه را به بازی گرفت، می شود هم از آن حسن استفاده را برد.
سکولارها در واقع مسلمان نیستند/ نماینده ای را می شناسم که سال دوم رفت انصراف داد

  ما در این دنیا اگر توانستیم کاری بکنیم که لحظه لحظه ما عبادت باشد به مقصد می رسد. اگر نه، به مقصد نمی رسد. خُلق خداوند [از به جایی نرسیدن ما] تنگ نمی شود، خداوند کم هم نمی آورد، خیلی از اینها [ما انسان ها] داشته و دارد و خواهد داشت و چهارتا مثل ما اگر خراب در آمدند و خراب شدند، خوب شدند که شدند. قرآن هم همین را می فرماید که اگر شما نیامدید، طوری نیست، شما را می بریم و یک عده دیگر را می آوریم تا آن چیزی که می خواهیم بشود؛ اما باید این شدن به اختیار باشد، یعنی من و شما باید انتخاب کنیم. اگر انتخاب نکنیم نمی شود.
یک وقتی در کشور ما عده ای فکر می کردند که سیاست را به دیانت کاری نیست، اقتصاد را به دیانت کاری نیست، اخلاق ربطی به دین ندارد، اینها بود، بحث های آن را هم انجام دادند، دوستانی که در این فاز بودند به خوبی به یاد دارند، آن را عملیاتی هم کردند، دستگاه های طاغوتی آمدند حاکمیت داشتند و رفتند، اما مردان بزرگی مانند امام[ره] و علامه طباطبایی[ره] بزرگوار آمدند گفتند این طور نیست، اسلام یک دین جامع و کامل است، در سیاست حرف برای گفتن دارد، در اقتصاد حرف برای زدن دارد.
افرادی که می گویند دین از سیاست جداست سکولارهستند، بدانید آنهایی که دین را جدا می دانند، سیاست را هم جدا می دانند، اخلاق را جدا می بینند، اقتصاد را جدا می بینند یا می خواهند جدا کنند، آنها مشکل دارند، آنها در واقع مسلمان نیستند، اگر بر حسب ظاهر هم آنها را مسلمان می دانیم، توجه داشته باشید که آنها از مسلمانی چیزی نمی دانند.
  اسلام یک دین کامل است، در سیاست ما حرف دارد، در اقتصاد ما حرف دارد. سکولارها فکر می کنند از نظر تئوریک آمده اند و مسئله را حل کرده اند، اما این کافی نیست، زیرا در عمل باید بیاید و کار آمد باشد، آن خود من هستم که وقتی که کاندیدا می شوم، وقتی که وارد بازار می شوم، وقتی در کارهای اقتصادی وارد می شوم، دیانتم را چقدر دخالت می دهم، یا دخالت نمی دهم.
مجلس است دیگر، آن یکی داد می زند، آن یکی هم داد می زند، بقیه را نمی دانم. او هم داد می زند، واقعا کدام یک درست عمل می کنند؟ آنکه رضای خدا را در نظر می گیرد. حالا هر کسی که هست، آن کسی که درست عمل می کند، این می شود که موفق می شود وگر نه هیچ سودی نخواهد داشت و زیان خواهد رساند. باور کنید ضرر می کنید.

نماینده ای را می شناسم در مجلس شورای اسلامی آمده و سال دوم رفته پیش رئیس مجلس و انصراف داده است، به او گفته بودند که چرا انصراف می دهی؟ گفته بود من در این ساختمان خدا را نمی بینم، با انصرافش موافقت می کنند.

داستان قتیل الحمار مصداق پیدا می کند/ نترسید از اینکه خراب‌تان کنند

دوستان، خیلی راحت می شود برنامه ای بریزید که نماز بخوانید ولی آن عبادت نباشد. شمشیر بزنید ولی جهاد نباشد.

  داستان قتیل الحمار را حتما شنیده اید، در جنگ خدمت پیامبر اکرم بودند، آن جنگ بهترین جنگ است، بهترین غزوه است، تحت فرماندهی پیغمبر است، به فرمان مستقیم ایشان است، از این بهتر چه خواهد بود؟ فردی در جنگ کشته شده بود، خدمت پیامبر گفتند خوشا به حال او که شهید شده است و خوشا به سعادتش. پیغمبر فرمودند چه کسی را می گویید؟ گفتند فلانی، فرمودند آقا قتیل الحمار شده است یعنی کشته شده در راه خر! گفتند اما او که در رکاب شما علیه کفر می جنگید. فرمودند دیدید چه کسی او را کشت؟ گفتند بله. فرمودند دیدید که بر الاغی سوار بود؟ گفتند بله. فرمودند او هوس کرد آن مرد را بکشد و الاغ او را سوار شود و بیاید. رفت جلو تا او را بکشد ولی خودش کشته شد.
  شما فکر می کنید در مجلس ما اینگونه نمی شود؟ در دولت ما این اتفاق نمی افتد؟ در بازار ما این اتفاقات نیست؟ در ادارات ما این بازی ها نیست؟ خدا بهتر می داند که هست، سخت و محکم هم هست، بهترین فرصت ها و امکانات هست اما بستگی دارد چه‌کارش می کنند. روی این فرصت ها فکر کنید.
دوستان ممکن است بخواهند ما را خراب کنند، شما نترسید از اینکه خراب‌تان کنند، لج نکنید، شما تند نشوید، واقعا تند نشوید تا بتوانید با درایت برخورد کنید، حساب شده برخورد کنید، به شما تهمت می زنند خراب می کنند، شما نزنید.

مکر فقط به کسی که مکر می کند، برمی گردد

بنده این آیه را اولین بار از استاد آیت الله مصباح شنیدم، ایشان فرمودند که من این آیه را اولین بار از حضرت آیت الله طباطبایی شنیدم، یک آقایی به خاطر اینکه آمده بود خواستگاری دختر علامه طباطبایی ولی علامه او را نپسندیده بودند به این فکر افتاده بود که علامه را خراب کند. کتابی نوشت با عنوان رد المیزان که در آن مثلا تعارضات المیزان را نمایان کند. گفتند ما با چند نفر از دوستان رفتیم خدمت علامه گفتند اجازه بدهید انتشار کتاب او را قطع کنیم و رویش را کم کنیم. جوابی که مرحوم علامه دادند همین بود. وَلاَ یَحِیقُ المَکْرُ السَّیِّئُ إِلاَّ بِأَهْلِهِ تفسیرش یعنی سزاوار مکر زشت نمی شود مگر اهلش. همان که مکر زد خودش در مکر می افتد.
شما غصه نخور، پس تو نترس، تو کارت را بکن، دقت کن تو اشتباه نکنی، حواست باشد تو خراب نکنی، یقه خودتان را سفت بچسبید، مواظب خودتان باشید، یعنی وقتی می گوید به اهلش یعنی مکر به کسی که مکر می کند می خورد، یعنی آن کسی که اهلیت و سزاواری مکر را دارد.

اگر شما هم مکر کنید جزو مکاران هستید و به شما بر می گردد. الزاما نباید مکر زشت به خود مکر کننده برگردد،ممکن است یک طرف مکر زده و طرف مقابل هم مکر بزند، پس طرف مقابل هم شده اهل مکر و مکر به او اثر می کند. بنابراین خداوند متعال خویش و قومی ندارد. ما اگر بتوانیم در این کاری که شروع کرده ایم.
نقطه شروع جبهه پایداری/ آقا فرمودند شما چه‌کار دارید که چه کسی پیروز می شود؟

  در این برنامه ای که دوستان زحمت کشیده اند به عنوان جبهه پایداری که واقعا نقطه شروع آن از زمان فتنه بود که به محضر مبارک حضرت آقا رفتیم و آنجا من یک سوالی داشتم، مطرح کردم، البته دوستان آنجا این افتخار را به بنده دادند که بنده خدمت آقا صحبت کنم.
  روز شهادت حضرت امام سجاد علیه السلام بود. من حدود دو، سه سال بود که با یک مسئله ای درگیر بودم و دلم می خواست خدمت آقا بگویم، خدمت آقا مطرح کردم که بالاخره شما یک بچه حزب اللهی، بچه جنگ، طلبه، روحانی، مبلغ، بعدا هم نماینده مجلس و بعد رئیس جمهور و الان هم در مقام رهبری هستید، آقا اگر بخواهیم راه راست را برویم، راه راست یکی بیشتر نیست، بعد از حق نیست مگر گمراهی، بین دو نقطه کوتاه ترین فاصله خط راست است، خط راستی که اگر بین دو نقطه بکشید، یکی بیشتر نیست.
  من سوالم از شما این است که آقا بالاخره شما تجربه دارید، ما اگر بخواهیم درست عمل کنیم دشمن می داند چه کار می کنیم، چون یک خط بیشتر نیست، دشمن جلوی سرمان را می زند، توی سرمان هم می زند، پشت سرمان هم می اندازد. خیلی خوب ما را می زند، گرای ما را دارد. آن کسی که می خواهد باطل برود ممکن است هر جایی بزند به جاده خاکی. پس او قاعدتا باید مسیر را راحت تر طی کند. ولی ما نه، ما گیر می کنیم [اگر به جاده خاکی بزنیم]. شما چه کار می کنید که آخر هم پیروز می شوید؟ جواب ایشان این بود که شما چه کار دارید که چه کسی پیروز می شود؟ چه کار دارید به پیروزی، وظیفه را عمل کنید، هر چه بخواهد می شود. امام حسین علیه السلام به حسب ظاهر مگر پیروز بودند؟ اما واقعا پیروز بودند، چون به وظیفه عمل می کردند. آخر الامر کشته شدند، زن و بچه ایشان هم اسیر شدند، اما اجازه ندادند اشتباه بشود. حتی شما اگر دیده باشید، در چیز های ظاهری هم امام علیه السلام مراعات این مسائل را می کردند. وقتی امام حسین از مدینه به سمت مکه حرکت کردند، به آقا ابا عبدالله گفتند که عبدالله ابن زبیر هم از مدینه رفته به مکه تا به خانه کعبه پناهنده شود. او از مسیر انحرافی رفته شما هم همین طور بروید؛ امام گفتند که من مسیر انحرافی را انتخاب نخواهم کرد، جاده اصلی را خواهیم پیمود، شبانه هم حرکت نخواهیم کرد. احساس کردم آقا می گویند که شما به وظیفه ات درست عمل کن، حتما پیروزی با شماست.
مگر شما العاقبه للمتقین را فراموش کرده اید؟ عاقبت مال اهل تقوی و اهل یقین است.

تنها وظیفه ای که داریم/ آیت الله مصباح فرمود من در خلوص مانند امام خمینی ندیدم

  من فکر می کنم ما باید تلاش کنیم که درست تشخیص بدهیم و درست عمل کنیم، همین. بیشتر از این وظیفه نداریم، خواه در دولت باشیم، خواه در مجلس، خواه مقابل دولت باشیم، خواه مقابل مجلس، این مهم نیست.
هر جایی قرار می گیریم، نگاه کنیم خدا چه می خواهد و بعد همان را درست عملیاتی کنیم. این یک وظیفه است اگر این گونه جلو برویم به مقصد رسیده ایم، به غیر از این، نه.
  بعد قرار شد که دوستان نشست هایی داشته باشند و با هم صحبت کنند و حتی از هم انتقاد کنیم، پایداری حتما اشتباه خواهد داشت، معصوم نیست، اعضایش هم همین طور، بنده البته اختیار دیگران را در این جهت ندارم ولی اختیار خودم را که دارم، مگر ما کم اشتباه می کنیم؟ چه خوب است که دوستان همدیگر را اصلاح کنند، شما آینه من باشی.
  امام یکی از حسن های تربیت اخلاقی‌شان این است که مباحث اخلاقی‌شان خیلی کاربردی است و به اصطلاح ما طلبه ها خیلی وضع و رفع می کنند، مانند تابه ای که غذا را در آن خوب تفت می دهند و می پزند، امام خیلی این کار را می کنند در چهل حدیث و من این شیوه تربیتی ایشان را خیلی دوست دارم.
  شیطان می آید پیش پیش نماز می گوید بهترین ثواب مال امام جماعت است، ثواب نماز همه این دوستان مال شماست. روز اول به نیت برای خدا می آید می ایستد جلو، ولی کم کم نیت تغییر می‌کند، نماز او اصلا نماز نیست.
  اگر آمدی در مسجد و دیدی یک آقایی ایستاده جلو ناراحت می شوی یا نمی شوی؟ اگر شدی معلوم می شود دروغ بوده است. اگر یک آقایی آمد و به عنوان مثال شما شیخ بودی و او سید، چون سادات برترند از این جهت، یا استاد شماست و از شما ملاتر است، یا با تقوا تر است و مردم به او تعارف کردند، شما خوشت می آید یا بدت می آید؟ می آیی صف اول بایستی، اگر یکی آمد شما را کنار زد که خودش جلو بایستد چون صف اول ثوابش بیشتر است شما را نگذاشت اول بایستی؛ شما ناراحت می شوی یا نمی شوی؟
  سخنرانی کردی، همه گفتند بارک الله، یکی آمد گفت فلان جای سخنرانی شما فلان ایراد را داشت، خوشت می آید یا بدت می آید؟ بعد روز دیگری شخص می آید و می بیند که شخص دیگری پیش نماز ایستاده است حال اگر ناراحت نشود درست است. یکی گفت آقا این چیزی که گفتی بلد بودم؛ یکی گفت آقا این چیزی که گفتی تکراری بود، یکی گفت آقا این چیزی که گفتی اشتباه بود؟ خوشت می آید یا نه؟
دوستان انتخابات تمام شده چهار سال نمایندگی کردیم حالا بگویند چه کار کرده ای؟ خدا وکیلی برای مردم چه کار کرده ای؟ شما چه می‌گویی؟

نگاه بکنید روزنامه‌ها را ببینید با هم چقدر زشت رفتار می‌کنیم؛ آیا واقعا توانستیم به مردم نشان دهیم اخلاق اسلامی را؟ خداوکیلی مردم خیلی مردم خوبی‌اند برخوردهای ما را که می‌بینند؛ اگر این برخوردها را آن گروهی که با شما نیست بکند، شما بر می‌تابید؟ چطور است که وقتی که مربوط به شما می‌شود این می‌شود عالی؛ این نفسانیت نیست؟ این خودیت نیست؟

  یکی از دوستان می‌گفت وقتی چهل حدیث را می‌بینم وحشت می‌کنم، خداوند حفظ کند آیت الله مصباح را می‌فرمایند که من در خلوص مثل امام [ره] ندیده بودم، وقتی که امام هنوز مثل فضلای حوزه بودند و حرف مبارزه نبود آن قدر مراعات می‌کردند.
حتی می‌ترسیدند از این که تسبیح دست‌شان بگیرند و مبادا بگویند اهل ذکر است، در حالی که بهترین اهل ذکر بودند، در مسیر نمی‌توانستند دو نفر با ایشان راه بیایند بعد از درس، اگر می‌آمدند می‌ایستادند و می‌گفتند کارت را بگو و برگرد، نمی‌گذاشتند کسی دنبال‌شان بیاید، در چهل حدیث ایشان شکل کار را ببینید.

حب ریاست و مقام از گرگ برای گله بی دفاع خطرناک تر است

  ما باطن اخلاق را نمی‌بینیم، اما وقتی نگاه می‌کنی می بینی انگار برخی مرضی دارند و انگار که می‌خواهد مانند آن گرگی که به گله می‌زند، گلوی همه را بفشارد و همه را خفه کند، جالب است این روایت را حضرت امام باقر علیه السلام به جناب جابر بن جوفی که از اصحاب امام باقر علیه السلام و کسی است که روایاتش روایات مشهوری است می‌فرماید؛ که البته سخت‌ترین و عالی‌ترین روایات را امام باقر علیه السلام می‌فرماید.
  در این مثال؛ حضرت به او می‌گویند که دو عدد گرگ را تصور کن که حمله می‌کنند به یک گله، یکی از آن سر گله و یک از این سر گله و چوپانی هم بالای سر گله نباشد. حضرت می‌فرمایند که خطر این دو گرگ کمتر است از خطر حب مال و حب ریاست، مثل بعضی‌ها که سرش درد می‌کند برای این که یک خورده بالاتر بنشاننداش ، یا دو تا دکترا به او بدهند و یا یک سمتی به او بدهند و کسانی که اگر مردم بی توجهی‌ای بکنند می‌گوید مردم حرف بی خودی زده‌اند ، حالی‌شان نیست!

 آیا واقعا مردم حالی‌شان نیست؟ دیروز که به تو رای دادند حالی‌شان بود! من دارم صحبت‌های یکی از نمایندگان را قبل از وقتی رای دهند را می‌گویم که می‌گفت: مردم ایران مردم فهیمی هستند و باور کنید وقتی به او رای ندادند [من عبارات اش را به خاطر دارم که به دور از مردم] می گفت "مردم کم‌تر از گوساله می‌فهمند!" خوب بابا همین‌ها دیروز به تو رای داده‌اند! البته این آقا رفت جزو خارج نشین ها.
آقایان؛ حب مال و ریاست همه چیز انسان را می‌برد؛ تو را به خدا پول ندهید برای این کار و اگر بعضی از شما دنبال کار دیگری بروید بیشتر سود دارد ؛ مثل جراحی و پزشکی، این جا پول خیلی وافری نمی‌دهند و مقام زیادی هم از تویش در نمی‌آید؛ به خدا همه‌اش خیالات است؛ خیالات محض، داریم که "خداوند آدم خیال باف را دوست ندارد" کسی که در خیالاتش دارد زندگی می‌کند.

ما رئیس جایی هستیم؟ از این مقام از این منصبی که داشتی و از این صندلی چی گیرت آمد، دوستان از این فرصت بهره بگیرید برای خدمت به مردم؛ هیچ عبادتی بهتر از خدمت به خلق نیست.
  مثلاً من دارم می‌روم داخل مجلس پیرمردی ایستاده و معلوم است از راه دور آمده، باران هم آمده، نماینده‌ها هم تند تند دارند می‌روند داخل، من می‌خواهم بروم یک دوربین بردارم جلوی مجلس، به نماینده‌ها که تندی می‌روند داخل بگویم چکار می‌کنی آن داخل!
  خلاصه می‌پرسم، آقا شما با کی کار دارید؟ می‌گوید با فلانی کار دارم و دو روزه از شهرمون آمدم اینجا، من اینجا نه کسی را می‌شناسم و نه کسی را می‌شناسم، و حتی ممکن است که اشتباهی هم آمده باشد، خیال می‌کند این آقا کاری از دستش بر می‌آید، شما تصور کنید اگر زن و بچه خودت بود چه کار می‌کردی؟
  دوستان خیلی دقت کنیم حرف آقا را بشنویم و دل‌سوزی ایشان را متوجه بشویم، مقام ولایت از آن بالا دارند رصد می‌کنند، حتی ما گاهی کارهایی که می‌کنیم شاید ایشان دوست ندارند اما نمی‌توانند راجع به هر مسئله ای داد و فریاد بزنند و اما برخی آقایان داخل نشسته‌اند می‌گویند قانونی است، خوب هر کار قانونی است را که نمی‌شود کرد. مگر هر کاری را فکر کردید درست است حتماً باید انجام بدهید؟
به هر حال امیدوارم این نمایندگی ما واقعاً بندگی خدا باشد، در این صورت آن قدر آدم نزد خدا بالا می‌رود و آن قدر خدا انسان را دوست خواهد داشت.

آخرین کلام صحبتی است که از مرحوم آیت الله کاشانی شنیدم، رفته بودم خدمت آقا سید عباس، فرمودند: آقا سید احمد خمینی [ره] آمده بودند اینجا، مدتی بود که امام رحلت کرده بود، سید عباس می گویند که ؛ آقا سید احمد از آقا جانم خبر داری، بعد از رفتن ایشان؟ ایشان هم پاسخ دادند که بله؛ چند شب پیش امام [ره ] را در خواب دیدم و از ایشان پرسیدم که آقا از آنجا چه خبر؟ فرموده بودند "ما که گذشتیم ، اما هیچ چیز را رها نمی‌کنند، حتی یک حرکت دست را می‌پرسند از آدم که چرا تکان دادی" گفت آقاجان چه چیز آنجا بیشتر به دردتان خورد؟ گفتند "خدمت به خلق" دوستان از همین الآن خیز بگیرید بر این که بتوانید خدمت کنید.
زندگی‌تان را به هیچ وجه تغییر ندهید/ خودتان را مدیون دیگران نکنید

زندگی‌تان را به هیچ وجه تغییر ندهید اگر یک پولی هم مجلس به شما می‌دهد برای مردم بدهید، بر ندارید ببرید خانه، نمی‌خواهد، همان نان خودمان کافی است، مثل قبل زندگی کنید، اصلاً به فکر توسعه زندگی‌تان نباشید و به هیچ کس قول خاصی ندهید و خودتان را مدیون دیگران نکنید تا آزادی‌تان از بین برود و با حریت هم بیایید بایستید و خدمت کنید و ان شاء الله این دو روز از بابرکت تر ین روزهای عمرتان باشد
و امیدوارم که خداوند تبارک و تعالی کمک بکند تا این دوران نمایندگی که برای شما مقرر شده ان شا الله جزء بهترین زمان‌هایی باشد که در قیامت همه به حال ما غبطه بخورند و حسرت بخورند که ای کاش ما جای این‌ها بودیم و می‌توانستیم خدمتی بکنیم، یک طوری بیایید که آدم وقتی رای بیاورد و نیاورد مهم نیست، بشود و نشود مهم نیست، به وظیفه‌اش عمل کرده.
خدایا تو را به حرمت حضرت زهرا قسم می‌دهیم، همه ما را از بهترین ولایت مداران قرار دهی، خدایا بین ما و محمد و آل محمد جدایی نینداز، توفیق شناخت وظیفه و انجام آن را روی همه ما قرار ده، خدایا ما را مدیون خون شهدا و مردم و امام عزیز قرار نده، به محمد و آل محمد ، توفیق خدمت کردن و در نهایت شهادت در راهت را نصیب ما بفرما. والسلام علیکم و رحمت الله


[ یکشنبه 91/2/3 ] [ 7:23 صبح ] [ م.ص ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک های مفید
لینک دوستان
لینک های مفید
امکانات وب
عمارنامه : نجوای دیجیتال بصیرت با دیدگان شما 		AmmarName.ir

بازدید امروز: 22358
بازدید دیروز: 45846
کل بازدیدها: 5174495