اتفاقی که ناخواسته برای نامجو به دلیل اجرای سوره ی “شمس” افتاد این آگاهی را به نجفی داده است که بعد از این ترانه به قطع از سوی حاکمیت مرتد خوانده خواهد شد و رفتارش نیز نشان می دهد که با اجرای این آهنگ بر این امر واقف بوده و اصرار ورزیده و حتی ته دلش نیز غنج خواهد رفت؛ و خوب می داند که مخاطب این آهنگ کسانی هستند که . . .
در حالی که برخی سایت های اپوزوسیون خارج از کشور به خصوص بی بی سی فارسی و رادیو فردا بر طبل تابو شکنی نجفی، خواننده مبتذل رپ می کوبند. سایت میهن که وابسته به جریان مقداری متعادل تر اپوزوسیون خارج کشور است، در مطلبی به نقد شاهین نجفی و جریانی که می کوشد تا وی را هنرمندی ساختار شکن معرفی کند پرداخته است.
به گزارش خبرنگار ما، در روزهای گذشته تندروی یک سایت داخلی که ادعا کرده بود، حضرت آیت الله صافی گلپایگانی فتوی قتل شاهین نجفی را صادر کرده، ابزار دست سایت های ضد انقلاب نظیر بی بی سی فارسی و رادیو فردا شده تا این خواننده مبتذل را به این واسطه به شهرت برسانند.
رضا صدیق نویسنده سایت میهن نوشته است" شاهین نجفی خواننده ای ست که گاه رپر است، گاه راکر، گاه دکلمه گر اشعار و گاه هم هیچ کدام از این ها. گاه خود را اکتیویست سیاسی می نامد و گاه فعال حقوق بشر است و گاه در برابر دوربین اتاقش بیانیه و تفکراتش را مطرح می کند. آن چیز که از برایند فعالیت های او به تفسیر می شود رسید این است که او فردی بلاتکلیف است در میان هجمه ی جایگاه فعالیت هایش"
وی در ادامه نوشته"کنش و واکنش نجفی که طبق بازشناسی روانشناسی رفتارش از روی عدم تعادل و رفتار معقول نشات می گیرد امروز به این آهنگ رسیده که برخی از منتقدین جدی او – از اپوزسیون، این رفتار را جوگیری ای سیاسی می دانند و حاصل دوری او از جامع شناختی بافت ایران."
در همین حال و در حالی که چهره های به اصطلاح روشنفکر در حال ستایش این اقدام نجفی هستند، مهدی جامی، اولین سردبیر رادیو زمانه، دیگر نویسنده سایت های اوپوزوسیون خارج از کشور در مطلبی تحت عنوان "حق تمسخر و تحقیر محفوظ نیست" ضمن عادی و بی اهمیت دانستن کار اخیر نجفی، مینویسد:" سوال اصلی به نظر من این نیست که این ترانه توهین آمیز است یا نیست. از نظر من قطعا توهین آمیز است. اما مساله این است که چه اتفاقی افتاده که گروه هایی در جامعه ایرانی به این نتیجه می رسند که این کار توهین آمیز نیست و حتی اگر هم هست باشد هیچ عیبی ندارد. آزادی یعنی حق توهین!"
جامی در ادامه با اشاره به نگاه جامعه شناسانه به موضوع می نویسد:" اینکه چطور آزادی و توهین به هم گره خورده اند و توهین کردن شده است مدار و معیار آزادی خود یکی از آسیب های اصلی در فکر آزادی در میان ما مردم است. فکر کنید به اینکه چرا آزادی در میان ما عمدتا به معنای هرج و مرج و زیرپا گذاشتن همه قواعد و قوانین است. و بعد طبعا جواب این سوال را هم پیدا می کنید که چرا آزادی با توهین شناخته می شود. آن هرج و مرج و این توهین دو روی یک سکه اند. اگر آزادی هرج و مرج نیست توهین هم نیست."
رضا صدیق در یادداشت خود با اشاره به استدلال برخی که می کوشند تا توهین ها و فحاشی های نجفی را در قالب یک سبک هنری ارزیابی و قالب کنند می نویسد: "شاید بعضی بگویند این نیز خود سورئالیسمی در روایت شعر است اما دادایست ها که فرمان روایان هذیان گویی بوده اند نیز به ربط مفهومی و طولی آثارشان وقع می نهادند. ادعای ترانه ی مدرن و یا پسامدرن نیز ردایی بزرگ تر از سطح این ترانه و اجرای بی موقع است. شعر، می تواند هذیون باشد اما فرق است بین هذیون گویی و "خزعبل” بافی های اطوارگونه ی روشنفکری با چاشنی ژست های ساختارشکنانه."
وی درباره آشفتگی ترانه می نویسد:" هنوز این تعصب زدگی به پایان نرسیده که به کلیپ یوتوبی برنامه ی تلوزیونی اشاره می کند و اوج بی احترامی به عقاید مذهبیون شخصیت حقیقی امام هادی(ع) را به چیزی قسم می دهد که جز تمسخر وقیحانه هیچ گونه برداشت دیگری در بر ندارد. این توهین در کنار ژست ناسیونالیستی و تاکید بر خلیج فارس به اوج تناقض ذهنی شاعر می رسد که یعنی حتی تکلیف ترانه سرا با خودش هم مشخص نیست، تا چه برسد به مخاطب. نکته ی مدعای این آهنگ آنجا شبیه طنزهای نودقسمتی تلوزیون می شود که قرار است از ذهن متناقض و بلاتکلیف ترانه سرا با اجرایی دم دستی و برداشتی سطحی از مسایل، برای مخاطب نسخه هم بپیچد و در ترجیع بند به صحرای کربلا بزند که چه؟ که کدام ساختار و هنجار را بشکند؟ هنجار "خزعبل”وار ذهنی خودش را، یا هنجار اجتماعی را؟"
این نویسنده در ادامه مطلب خود به جو زدگی و عقده های شهرت نجفی اشاره و می افزاید:" نجفی که مدت زیادی هم نیست که خارج از ایران ساکن است از جامعه دور شده و نبض اجتماع ایران را گم کرده است و مجذوب فضای فیس بوکی و مجازی شده و با این ترانه بدون هیچ ابایی و تعارفی به مقدسات مذهبیون توهین کرده است. اتفاقی که ناخواسته برای نامجو به دلیل اجرای سوره ی "شمس” افتاد این آگاهی را به نجفی داده است که بعد از این ترانه به قطع از سوی حاکمیت مرتد خوانده خواهد شد و رفتارش نیز نشان می دهد که با اجرای این آهنگ بر این امر واقف بوده و اصرار ورزیده و حتی ته دلش نیز غنج خواهد رفت؛ و خوب می داند که مخاطب این آهنگ کسانی هستند از جنس همین تمسخر عقده گشایانه، نه توده ی جامعه ای که او در ترانه هایش مدعی بیان دردهای آنان است."
متاسفانه جریان داخلی با نشان دادن واکنش تند به این خوانننده مبتذل دسته چندم با ادعای بدون سند فتوی قتل از سوی آیت الله العظمی صافی گلپایگانی سبب شد تا وی به عنوان چهره ای مطرح شود.
این در حالیست که حتی نویسندگان و چهره های اپوزوسیون که هنوز رگه های مذهبی دارند و یا چون جامی تا حدی بی طرفانه به موضوعات می پردازند ازعان دارند که وی فردیست که با توهین به مقدسات جامعه ایرانی، قصد تحریک گروه های تندرو و احساسات مردم ایران را داشته است.
بی شک چنین افرادی، همچون نامجو کف روی آب هستند و اندکی بعد از سوی اکثریت جامعه ایرانی به طور کامل کنار زده میشوند و خود در تنهایی و بی توجهی متنبه خواهند شد، اقدامات و موضع گیری های تند و نسنجیده بیش از اینکه به ضرر چنین افراد هتاکی باشد، آنان را بیشتر مطرح خواهد کرد، هرچند این شهرت به زودی از بین برود.
مذهب ستیزی نتیجه یاس ضد انقلاب شدت هتاکی و غیر قابل دفاع بودن آن تا جایی پیش رفت که حتی بی بی سی نیز که از ابتدای این ماجرا با انتشار مصاحبه تلفنی با شاهین نجفی سعی در مظلوم نمایی این فرد هتاک را داشت، در مطلبی تحت عنوان"دین ستیزی به مثابه افیون توده ها" که آن را علی علیزاده، مدرس فلسفه و فعال سیاسی در لندن، نوشته است با حمله به مدعیان آزادی در غرب نوشته:آنها که مومنانه به دین ستیزی میپردازند، نمیدانند که آنچه روشنگری و بی-خدایی می نامندش اگر هم از فلسفه و تفکر آغاز شده باشد، که نشده، برای اینکه نقش وسیع اجتماعی بازی کند باید چارچوب اصلی خود را در باورهای عام نقدناپذیر فرموله بندی کند و مجبور به ساخت اسطوره های جدید برای خود است. اسطوره هایی که به همان میزان از تن دادن به تحلیل مفهومی امتناع می کنند که اسطوره های مذاهب پیشین. اگر شوخی با اسطوره های مسیحی به تحریک شدن مسیحیان در غرب نمی انجامد برای این است که امروزه مسیحیت منبع اسطوره های انسجام دهنده اجتماعی در این جوامع نیست.
وی در ادامه مینویسد مقدسات در تمام جوامع، حتی جوامع اروپایی مدعی تابو زدایی وجود دارد: اما با همه تفاوت ها، اگر نحوه کشته شدن حسین بن علی در کربلا و تصور آن در ذهن شیعیان تابویی است که شکستن آن به تحریک احساسات آنها می انجامد، آنچه از واقعیت نسل کشی چند میلیون یهودی در شکل اسطوره هولوکاست متبلور شده، تابویی برای جهان غرب است.
این استاد فلسفه در پایان به یاس برخی گروه های ضد انقلاب پرداخته و ادامه میدهد: مبارزه با مذهب به این شکل تسکینی است موقتی بر زخم های بخشهایی از جامعه ایران که در مبارزه با زیرساخت های تبعیض شکستخورده اند. چنین مذهب ستیزی تحریککننده ای خود نقش افیونی اجتماعی را بازی می کند