NTENT="IR" />
کلارآباد دات کام |
شهید بروجردی نقل میکرد بچه بودم. وضعیت مالی خوبی نداشتیم. همه بچهها لباسهای تمیز و نو داشتند اما ما امکاناتی نداشتیم. به مادر گفتم کفش و کلاه و لباس میخواهم اما مادرم در تنگنا بود و نپذیرفت. به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت فارس(باشگاه توانا)، سردار سیدمحمد باقرزاده در مراسم تشییع مادر سردار شهید «محمد بروجردی» در جمع خبرنگاران اظهار داشت: حقیقتاً این مادر در تربیت شهید بروجردی نقش بسزایی داشت؛ او زن بسیار شجاع و بصیر، زاهد و دارای عزت نفس و همت بلند بود؛ هیچ وقت ندیدیم از نیازهای مادی گلایهای داشته باشد؛ تجلی روح بلند و زهد و بیرغبتی به دنیا در این مادر را در شهید بروجردی دیده میشد. وی با اشارهای به خاطرهای از شهید بروجردی، گفت: خاطرهای از شهید بروجردی با یک واسطه از شهید شنیدم که آن دوست ما تعریف میکرد: «شهید بروجردی نقل میکرد که بچه بودم؛ وضعیت مالی خوبی نداشتیم؛ همه بچهها لباسهای تمیز و نو داشتند اما ما امکاناتی نداشتیم؛ به مادر گفتم کفش و کلاه و لباس میخواهم اما مادرم در تنگنا بود و نپذیرفت. با این درخواست من مادر ناراحت شد؛ من هم با همان حالت گریه خوابیدم و امیرالمؤمنین (ع) را به خواب دیدم؛ ایشان فرمودند: پسرم چرا مادر را ناراحت میکنی، او نمیتواند و در تنگنا است؛ بعد از این هر چه خواستی از خودم بخواهید. شهید بروجردی در ادامه میگفت بعد از اینکه بیدار شدم از زمان کودکی تا الان(10 روز قبل از شهادتش) هیچ رقبتی به دنیا پیدا نکردم».
سردار باقرزاده با بیان خاطرهای از مادر شهید بروجردی و ارتباط او با مادرش افزود: 15 سال پیش مادر شهید بروجردی بالای چهارپایه میروند تا میله پرده را به دیوار بکوبند؛ ایشان تعادل خود را از دست میدهند، از روی چهارپایه میافتند، سرشان به شیء سخت میخورد و بیهوش میشود. مادر شهید بروجردی برای بنده این طور نقل میکرد که لحظاتی بعد محمد، سرم را به دامن گرفته و مرا نوازش میکرد. [ سه شنبه 92/9/19 ] [ 7:33 عصر ] [ م.ص ]
[ نظر ]
|
|