NTENT="IR" />
کلارآباد دات کام |
![]()
** یعنی فتنه 78 تیر نقطه تعامل این سه گروه است؟
دوم خرداد نقطه تلاقی این هاست، اما از نظر ظهور و بروز عملی با اسم روزنامه سلام اینها همه وارد شدند و جرقه این کار زده شد به عنوان گام اول. بر همین اساس، در شب نوزدهم تیر آقایان تاجزاده و شمسالواعظین به دانشجویان اصرار می کرد که داخل کوی بروید. من همان شب آنجا بودم که ناگهان یک کسی بلند شد از این غداره بندها و از این عناصری که دنبال ساختارشکنی بودند و خارج از دانشگاه بود فریاد کشید که کجا بروند، ما داخل میآییم و کمکشان کنیم و ما چنین و چنان و از این حرف ها و کم کم کار افتاد دست این گروه دوم، این گروه دوم نماینده چه کسانی بودند: آنها نمایندگی از آن شش گروهی میکردند که از امام سیلی خورده بودند و پشتیبان اینها کسانی بودند که در خارج از کشور بودند و از انقلاب سیلی خورده بودند. لذا، مرحله دوم، گرچه شروعش با تنش آغاز شد و شروعش با این بود که یک عده آمدند خیابان را بستند و ماشین آتش زدند و چهارتا سرباز را گرفتند و اسیر کردند و پشتبند آن نیروی انتظامی وارد شد و این زد و خوردها ادامه پیدا کرد اما کم کم شما رنگ و لعاب این جریان سیاسی را میبینید که دارد کمرنگ میشود و جریان آشوبگر دارد پررنگ میشود. جریانی که دیگر به هیچ مبنایی قائل نیست و لذا روز یکشنبه صبح در کوی دانشگاه وقتی آقای عبدالله نوری میخواست صحبت کند تا سه بار نگذاشتند و اعتراض میکردند و نمیگذاشتند صحبت کند و کار از دست بچههای انجمن خارج شده بود. شنبه صبح وقتی که جلوی سردر دانشگاه تجمع گذاشتند، کمکم این تجمع به سمت آشوبگری رفت. مادر منافقی آمد آنجا و شروع کرد از فرزند منافق کشتهشدهاش دفاع کردن؛ یعنی ظهور و بروزها کمکم رنگ سیاسیاش کم شد و از یک موضع ایجاد فشار به قوه قضائیه برای باز کردن مسیر انتشار مجدد روزنامه سلام، کمکم افتاد دست کسانی که به دنبال آشوبگری بودند و آشوبگری محدود خیابان کارگر شمالی تبدیل شد به یک آشوبگری گسترش یافته میدان فاطمی، دانشگاه تهران و حتی تا بازار هم ادامه پیدا کرد و در خارج از کشور هم به شدت از آن استقبال میشد. بر همین اساس است که رهبری ریشه فتنه 88 را معطوف به ده سال قبل میدانند و میفرمودند که اگر در ده سال قبل واکاوی و دقت میشد، حوادث سال 88 اتفاق نمیافتاد. پس این حادثه را میتوان صحنه ظهور عملی جریانات تجدیدنظرطلب سیاسی و فکری و اجرایی کشور دانست. چه کسانی که اصلاً با انقلاب سر سازگاری نداشتند و آنجا آمدند سر صحنه که از انقلاب انتقام بگیرند؛ آنهایی که ابتدای دهه شصت منکوب شدند و رفتند در لانهها و دوباره بیرون آمدند و توانستند به عنوان یک پلهکان از این حادثه استفاده کنند. در همین زمان بود که شنبه صبح مقام معظم رهبری آن سخنرانی مبسوط را کردند و با توجه به شرایطی که اتفاق افتاد نتیجه اصلی این بود که در این شرایط، باز دست غیبی الهی از آستین مردم بیرون آمد و 23 تیر باز مردم آمدند کار را حل کردند؛ یعنی همان مدل انقلابی که امام (ره) با حضور مردم و تکیه بر اسلام و آگاهی بخشی به مردم به پیروزی رسید، شما همین را میبینید که اینجا یک بار دیگر تکرار میشود و شرایط به سمتی میرود که 23 تیر در کمال ناباوری اتفاق میافتد. آقای خاتمی که رئیسجمهور است به عنوان یک عنصر تجدیدنظرطلب که بسیاری از کارهای افراطی را قطعاً قبول نداشت، در 23 تیر حاضر نمیشود که بیاید و سخنرانی کند، آقای هاشمی نیز حاضر نمیشود که سخنرانی کند، آقای ناطق حاضر هم نمیشود تا اینکه آقای روحانی که تازه از خارج از کشور برگشته بود، آمد و صحبتهای خوبی هم کرد. ** آقای روحانی هم در روز 23 تیر حضور داشتند؟ بله. سیدنظام موسوی مجری بود، ما صحبت دانشجویی کردیم، بعد یک خانمی مقالهای خواند و بعد قطعنامهای خوانده شد و بعد هم آقای روحانی آمد و صحبت کرد. صحبتهای انقلابی و خوبی هم کرد. لذا وقتی شما صحبت از ریشه سال 78 میکنید من میگویم این ریشه خیلی عمیقتر از دهه 70 و حلقه کیان است. ** آقای دکتر، مقام معظم رهبری فرمودند که برخی توسری خوردههای سیاسی در این حادثه دوباره به عرصه آمدند، این افراد چه کسانی بودند؟
** رهبر انقلاب در همان زمان از ماجرای 18 تیر به عنوان فتنه نام بردند. شاخصههای این فتنه چه بود؟ بنده معتقدم شاخصه آن فتنه این بود که یک امر مطلوبی به نام آزادی بیان را یک عده مستمسک قرار دادند و آن را تبدیل کردند به یک آشوب. پشتبند آن یک اشتباهی را نیروی انتظامی کرد؛ یعنی یک اشتباه اولیهای اتفاق افتاد که منجر به یک آشوب شد که خواستگاهش باز بنده معتقدم که از عناصر مرتبط به خارج از دانشگاه است. نیروی انتظامی آمد و یک اشتباه بزرگی کرد و وارد کوی شد و در ورودش هم رعایت یک حرکت منطقی را نکرد. ** نیروی انتظامی به نظر شما مقصر بوده است؟ حتماً نیروی انتظامی مقصر بود. نکته سوم اینکه اتفاقات تلخ بعد از ورود نیروی انتظامی مستمسکی قرار گرفت برای یک دورغگویی بزرگتر و یک فتنه و یک خلافگویی به جامعه دانشجویی و ایجاد یک سلسله تنشها در دانشگاههای مختلف و سپس کشاندن آن در سطح جامعه. شما وقتی ابعاد آن را نگاه میکنید میبینید که این مرحله به مرحله گسترش پیدا میکند و شرایط به گونهای پیش میرود که خارج و داخل کشور هرچه فتنهگر است پشت این قضیه قرار میگیرد؛ خیلیها دچار ابهام و اشکال شدند؛ برخی فقط آن حرکت اولیه دانشجویی را محکوم کردند و کاری با محکومیت نیروی انتظامی نداشتند و تک بعدی به ماجرا نگاه کردند. به نظر بنده این گروه خطا کردند. برخی نیز فقط حرکت نیروی انتظامی را ملاک قرار دادند و حرکت دانشجویی را محکوم نکردند که آنها هم خطا کردند. برخی دیگر به حمایت از دانشجویان در مقابل نیروی انتظامی یا به حمایت از نیروی انتظامی در مقابل دانشجویان فضا را به التهاب بردند که این گروه نیز اشتباه کردند. ** برای شما هم اتفاق خاصی افتاد؟! دیدم 10-15 نفر میلههای آهنی در دست دارند از خیابان کارگر میآیند پائین. سلام کردم. جواب ندادند انگار ظاهرم باب پسند آنها نبود. گفتم من پزشکم و کارت دانشجوییام را هم نشان دادم، سردسته آنها به من گفت کاری به دانشجو بودنت ندارم با ما هستی یا با آنها. خلاصه، از یک طرف اینها را آرام میکردیم و از طرفی موتورسوارها، را سه ساعت همین طور گذشت. خاطرم هست پیرمردی که از آنجا میگذشت گفت: شما امشب فرشته نجاتید که نمیگذارید اینها با هم درگیر شوند. سردسته نقابداران وقتی دید که بنده ایستادم و صحبت میکنم گفت داداشمان را ببرید بالا، فهمیدم میخواهند بنده را نیز بزنند و به مسجد کوی ببرند. ** موتوریها رفتند؟ موتوریها رفتند به جز 5-4 نفرشان. بنده رو کردم به سردسته آنهایی که نقاب داشتند و میله به دست بودند و گفتم بروم این چند تا موتور را هم رد کنم بعد بیایم خدمت شما. گفت با این محاسنت جرأت داری برگردی؟ گفتم برمیگردم. موتوریها را رد کردم و آمدم طرف اینها. کنارشان نشستم، کنار تقاطع جلال آل احمد، ولی یکیشان با میله یک متر و نیمی که داشت، مرا که دید آمد طرفم. اشهدم را خواندم. گفتم زد وسط سرم یکهو نشست کنارم و پرسید: اینجا کجاست؟! انگار به بنده اعتماد کرده بود، گفت آقا من کارگرم. ما را از سمت رسالت سوار کردند از ساعت شش غروب تا حالا اینجا هستم، الان می-خواهم برگردم راه را بلد نیستم. با او صحبت کردم، پرسیدم چرا اینجوری میکنی؟ گفتم میلهات را بیانداز، انداخت توی جوی، آدرس دادم و رفت، ساعت 4 صبح بود. ** آیا باز هم با شما برخورد فیزیکی داشتند؟ شش یا هفت بار به بنده تعرض کردند، اما در همه موارد با آنها صحبت کردم و به لطف خدا مشکلی پیش نیامد، البته بار آخری که از بلندی پریدم، پای راستم شکست و گچ گرفتم. ** شما در آن زمان بهترین راه مقابله با این فتنه سخت را چه چیزی میدانستید؟
میخواستیم به بچههای انجمن کمک کنیم که این غائله جمع شود. یادم است روز سوم؛ یعنی یکشنبه صبح، وقتی در کوی دانشگاه بچههای انجمن مراسم داشتند، یک عدهای نمیگذاشتند اینها حرف بزنند و بچههای انجمن میگفتند ما نیاز به بلندگو داریم من گفتم در بسیج برای آنها بلندگو آماده کنند تا نگذاریم تریبون دست آدمهای دیگر بیفتد. ما روز یکشنبه بعدازظهر به این نتیجه رسیدیم که باید گام سوم را بردایم و آن هم این است که کاری کنیم که این غائله ختم شود؛ این کار را هم کار دانشجویی میدیدیم. بر همین اساس، ما درخواست کردیم که تجمع دانشجویی برگزار شود و ما هم برویم داخل تریبون و آنجا اعلام کنیم که هرکسی دانشجو نیست از کوی خارج شود. قصدمان این بود که همه دانشجویان داخل کوی باشند و با هم بحث و جدل کنند و در همین جا قضیه را حل کنند، چون بنده دانشجو را وافعا یک عنصر منطقی میدانم و در این سالهایی که من با آنها کار کردهام به این تجربه رسیدهام که خیلی راحت میشود با آنها وارد صحبت شد و اگر دانشجو یک جایی هم تند است، وقتی با او وارد صحبت میشوی، کاملاً منطقی برخورد میکند. بنابراین، برای این تجمع ما از وزارت کشور درخواست کردیم (در همان زمان بود که پای راست بنده شکسته بود و در مجموعه بسیج خوابیده بودم)، دیدم تلفن زنگ زد و آقای حق شناس، مدیرکل سیاسی وزارت کشور بود، وقتی با من صحبت کرد، ابتدا تشکر کرد از نامه درخواست تجمع ما و بعد گفت آقای تاجزاده خیلی خوشحال است که اولین درخواست راهپیمایی و تجمع قانونی از سوی شما شده است و گفت میشود شما بیایید با آقای تاج زاده در وزارت کشور صحبت کنید؟ من گفتم که پایم شکسته و نمیتوانم. بعد به ایشان گفتم خواسته و نظر شما چیست؟ گفت خواسته ما این است که شما این تجمعی که میخواهید بگذارید به صورت مشترک با دفتر تحکیم برگزار کنید که من بحث خودی و غیرخودی را مطرح کردم و گفتم من این انجمن اسلامی را غیرخودی نمیدانم، ولی مسیری که الان دارند میروند مسیر خلافی میدانم؛ ما میخواهیم آب بریزیم روی این آتش و اینها میخواهند نفت بریزند! چطور میشود ما باهم یک تجمع برگزار کنیم. یادم است ایشان گفت که شما ملاکها را تغییر دهید و روی بحث خودی و غیرخودی تأکید نکنید و بحث خشونتطلب و غیرخشونتطلب را جایگزین آن کنید؛ گفت آن موقع نهضت آزادی هم میتواند در تجمعات بسیج شرکت کند، من گفتم من متأسفم برای مدیرکل سیاسی کشور که این نگاه را دارد و دقت نمیکند که اینهایی که دارند آشوب میکنند سر سفره نهضت آزادی ارتزاق کردهاند. بعد از این صحبت، قرار شد که روز دوشنبه یک جلسهای در وزارت کشور گذاشته شود. در آن جلسه، آقای موسوی لاری که وزیر کشور بود جلسه را اداره میکرد و آقای معین و فرهادی دو وزیر وقت دولت آقای خاتمی، آقای لاریجانی که آن موقع رئیس صداوسیما بود، آقای ربیعی بود که الان وزیر کار هستند، آقای تاجزاده و دوستانشان، آقای علی افشاری از طرف دفتر تحکیم وحدت که الان آمریکاست و بنده هم از طرف بسیج دانشجویی بودم. در آن جلسه اصرار اقای موسوی لاری این بود که ما و دفتر تحکیم یک جا تجمع برگزار کنیم. یادم میآید که همانجا آقای افشاری یک گزارشی از صحنه داد که به هر حال چون دستگاههای مختلف در جلسه حاضر بودند، دروغ از آب در آمد و محل اعتراض واقع شد که این گزارش دروغ چیست که شما میگویید! بنده صحبتی کردم و گفتم که ما تجمع دانشجویی را برگزار میکنیم و غائله ختم میشود. آقای افشاری گفت: مثل اینکه آقای زاکانی متوجه نیست که چه دارد میگوید!؟ مگر امکان دارد که این غائله بخوابد؟ من جلویم یک لیوان آب بود، گفتم از خوردن این آب راحتتر است، ما کار را دانشجویی میکنیم و اراذل و اوباش را بیرون میکنیم، بعد جو آرام میشود و کار را فیصله پیدا میکند و بعد هم دنبال میکنیم هرکسی هر جرمی انجام داده مطالبه میکنیم. آن شب تا ساعت یازده، یازده و نیم شب وزارت کشور بودیم؛ وزارت کشور حرفش یکی بود و آن هم این بود که ما باهم تجمع مشترک بگذاریم که ما مخالف بودیم چون مسیر ما مسیر مشترک نبود. وقتی بنده در آن جلسه گفتم که ما تجمع برگزار میکنیم، آقای تاجزاده گفت ما هنوز به شما مجوز ندادیم، من گفتم چند روز است در خیابانها تجمع بدون مجوز دارد برگزار میشود، مگر شما به کسی مجوز دادید که دارند در خیابانها آتش میزنند؛ ما میخواهیم جلوی اینهایی که آتش میزنند را بگیریم، دانشجو هم هستیم و میخواهیم کارت دانشجوییمان را هم دستمان بگیریم؛ من به ایشان گفتم ما این کار را میکنیم، الا اینکه شما اعلام کنید که تجمع ما غیرقانونی است که اگر اعلام کنید وظیفه گردن شماست و ما ادامه نمیدهیم. اتفاقاً جالب است بدانید که ساعت هفت روز سهشنبه رادیو اعلام کرد که این تجمع غیرقانونی است در صورتی که با آنهایی که خیابانها را به آشوب کشیده بودند، هیچکاری نداشتند، ولی اطلاعیه وزارت کشور را خواندند بر غیرقانونی بودن تجمع ما. بنابراین، وزارت کشور آن موقع میدان عمل اینها بود. ** دولت و شخص خاتمی را در این حادثه چقدر اثرگذار و داخل میدانید؟ به نظرم آقای خاتمی آن زمان منفعل بود. ** شخص خاتمی منفعل بود، دولت آقای خاتمی چطور؟ دولت آقای خاتمی هم در نگاه کلان همان نگاه سیاسیای را داشت که میخواست از ابزار دانشجو و دانشگاه استفاده کند که در محیط سیاسی برای خودش آوردهای داشته باشد. ** آقای دکتر از ابعاد دیگر این فتنه برای ما بگویید و اینکه چگونه افراد مؤثر در این فتنه در سال 88 نیز وارد میدان شدند و دوباره شروع به فعالیت علیه نظام کردند؟
و برانداز بر این موج سوار شد و مشکل جریان تجدیدنظرطلب هم این بوده و هست که همانطور که حضرت آقا فرمودند: اینها تقوای جمعی ندارند؛ یعنی اگر بحث فردی بشود، بعضی از آنها آدمهای معتقدی هستند، اما جمعاً اینها تقوای جمعی ندارند. نکته جالبی که در سال 78 برای بنده وجود داشت این بود که درگیریهای آن روزها مثل یک اتاق نبرد سنگین بود، چون اینها دنبال میکردند که همه خوابگاهها و دانشگاهها را به آشوب بکشند. ما یک ساماندهیای داشتیم و بچههای انقلابی در دانشگاهها هر عصر دور هم جمع میشدیم و قرارگاهی داشتیم و اخبار آن روز را با هم مرور میکردیم و برای ممانعت از آشوبگریها طراحی میکردیم و دوباره فردا عملیات میکردیم و همین طور این کار ادامه داشت. چیزی که برای خودم جالب بود این بود که بچهها خیلی خسته میشدند، ولی نمیبریدند. من یادم است بعضی مواقع میآمدند در اتاق ما و گریه میکردند از سختی کاری که وجود داشت و به هر حال، اینها مقاومت خودشان را انجام میدادند و از سوی دیگر هم خیلیهایی هم که باطنشان را رو نکرده بودند در آن ایام باطنشان رو میشد و نفاقی که در درون داشتند آشکار میشد. فتنه 78 الگوی کوچکشده فتنه 88 است و دقیقاً همین را شما میتوانید مرور کنید و در سال 88 تحلیل کنید. اگر ریشهیابی میشد و عناصر مؤثر آن صحنه شناسایی میشدند سال 88 چنین فتنهای نداشتیم. من همیشه نگاهم به موضوعات این است که هر موضوعی مقدمه چه امری است و چگونه میتوان هدف اصلی را پیشبینی کرد. به هر قضیهای نگاه کنید، میشود یک تحلیل زودرس کرد و یا نه با یک نگاه عمیقتر داشت، گرچه آن نگاه عمیق لازمهاش این نیست که همیشه محقق شود، ولی باید پیشبینی کرد که بتوان پیشگیری کرد. آنجا هم همین اتفاق افتاد و اینها به اشکالات خودشان پی بردند. از جمله اشکالات جدی آنها این بود که هنوز فضای جامعه برای چنین ساختارشکنیهایی آمادگی لازم را ندارد و نیاز به یک حرکت و یک جریانسازی فکری برای ایجاد چنین آشوبطلبیهایی است. بر همین اساس اینها سالهای سال کار کردند تا این بحث سازماندهی اجتماعی را حل کنند. اگر شما به اظهارات کیان تاجبخش دقت کنید، او میگوید من از بنیاد سورس مأموریت گرفتم در سال 79 تا به ایران بیایم و در روند تجدیدنظرطلبی در حوزه اندیشه و فکر و همچنین ایجاد یک سازماندهی اجتماعی برای تقویت جریانهای اجتماعی فعالیت کنم. اتفاقاً اولین دیدار خودش را هم با آقای تاجزاده انجام میدهد و مسیر سازماندهی را دوباره از همانجا آغاز میکنند. لذا، اگر از سال 78 دقت میشد و هم عناصر مؤثر شناخته میشدند و هم ریشهیابی میشد شما در سال 88 با چنین سرمایهسوزی هنگفتی مواجه نبودید. ** چه نهادی کوتاهی کرد که این عناصر شناسایی نشدند؟ آیا کوتاهی فقط مربوط به دولت بود یا سایر قوا هم در این زمینه کوتاهیهایی داشتند؟ بنده معتقدم که در تمام این سطوح کوتاهی صورت گرفت؛ هم دولت کوتاهی کرد؛ هم دستگاههای امنیتی کوتاهی کردند؛ هم دستگاه قضایی کوتاهی کرد و هم عناصر سیاسی کوتاهی کردند و واکاوی دقیقی از موضوع نداشتند و هم عناصر حوزه اندیشه و فکر، چون موضوع ابعاد مختلفی دارد و هرکسی به سهم خودش کوتاهی کرد. ** آقای زاکانی، شما به نقش مردم اشاره کردید که هم امام (ره) و هم مقام معظم رهبری از حضور مردم در صحنه استفاده میکنند برای حل معضلات و مشکلاتی که با آن مواجه میشوند. در حادثه 18 تیر مردم پنج روز بعد از ماجرا وارد عرصه شدند و ماجرا جمع شد، اما چرا در 88 هشت ماه طول کشید؟ این دو فتنه را چطور تحلیل میکنید که مردم در فتنه اول پنج روز بعد از ماجرا وارد عرصه شدند و در سال 88 هشت ماه طول کشید؟ به نظر بنده این تأخیر به خاطر ده سال کار و تلاش و ده سال زحمتی که جریان تجدیدنظرطلب و ضد انقلاب کشیدند و یک فتنهای را خلق کردند که به ظاهر مطالبه از موضع حق بود، اما باطناً حق نبود و باطل بود و یک عده را همراه کردند و اتفاقاً صبر و بردباری مقام معظم رهبری و ضرورت آگاهیبخشی به جامعه امکانی را فراهم کرد که این روشنگری و این بیداری آنگونه موج برداشت که حادثه 9 دی را خلق کرد. من به جهت اینکه به هر حال کار سنگینی صورت گرفته شد در داخل و خارج از کشور و تجربههای جدیای در انقلابهای رنگی رخ داد که میتوانست به آنها در ضربهزدن به انقلاب ما کمک کند، اما باز هم آنها نتوانستند نفع زیادی ببرند و نتوانستند اساس انقلاب را آسیب بزنند. از اینکه وقت خود را در اختیار مشرق قرار دادید، از شما ممنونم [ چهارشنبه 93/4/18 ] [ 10:16 عصر ] [ م.ص ]
[ نظر ]
|
|