NTENT="IR" />
کلارآباد دات کام |
محسن رفیق دوست وزیر سپاه در دهه 60 در اولین دیدار خود با سفیر شوروی در محل وزارتخانه در پاسخ به حمایتهای شوروی از صدام حسین به وی گفته بود: «گمشو. برو بیرون!» وی در پاسخ به این سوال که مشهور است یکبار شما به دستور امام در گوش سفیر شوروی زدهاید، اینگونه توضیح می دهد: آن موقع سفیر ایران در شوروی آقای کیا طباطبایی بود. آنچه که در جامعه شایع است این است که در شوروی در گوش سفیر ما که آقای کیا طباطبایی بوده است میزنند. بعد هم امام دستور میدهد آقای رفیقدوست در گوش سفیر شوروی بزند. این در جامعه مطرح شده است، ولی واقعیت این است که من اطلاعی از اینکه آیا در شوروی به سفیر ما اهانتی شده است نداشتم و ندارم و بعید میدانم این اتفاق افتاده باشد. من هم در گوش سفیر شوروی نزدم. بدتر از آن با او برخورد کردم.
احمدآقا به من زنگ زدند و گفتند: «حضرت امام فرمودند سفیر شوروی را بخواه و او را تخفیف بده!» من گفتم: «ما چیزی با آنها معامله نکردهایم که به او تخفیف بدهم!» گفت: «نه. منظور امام این است که به او خفت بده. او را بخواه و خوار کن.» به وزارت خارجه گفتم میخواهم با سفیر شوروی ملاقات کنم. آن موقع وزیر سپاه بودم و وزارتخانه اول میدان فردوسی بود. قرار گذاشته شد. سفیر که پیرمردی بود به نام بولدوریف و فارسی هم خوب بلد بود به اتفاق افسر سیاسی سفارت آمده بود. معمولاً سفیر با مترجم میآید، ولی چون او فارسی بلد بود نیازی به مترجم نداشت. وقتی اینها آمدند و در اتاقم را باز کردند تا وارد شوند، با لحن اهانتآمیزی گفتم: «همانجا بایست.» در اتاق را هم بست و همانجا با افسر سیاسی ایستاد. گفتم: «سؤالی از تو دارم، این خرسهای قطبی کی از خواب بیدار میشوند؟» او گیج شده بود و گفت: «منظورتان از خرسهای قطبی چیست؟» گفتم: «این رهبرهای شوروی.» گفت: «بیشتر توضیح بدهید.» گفتم: « خرسهای قطبی اول پاییز خوابند. در طول پاییز و زمستان و بهار را خوابند و وقتی آفتاب تابستان مستقیم به آنها میتابد بیدار میشوند. تا به خودشان بیایند اول پاییز میشود و دوباره به خواب زمستانی میروند. این خرسهای قطبی که در حاکمیت شوروی هستند هنوز خیال میکنند صدام طرفدار شوروی است. صدام امریکایی است و این مطلب را به ایشان بگویید که صدام امریکایی است که اگر خواستند شما بیا و از من بخواه تا من دلایلش را به شما بگویم. مطلب دومی که میخواهم بگویم این است که ما در کشور شما 70 میلیون بمب داریم و چاشنی آنها در اختیار ماست. کاری نکنید که ما این چاشنیها را آتش بزنیم و کشورتان را به مشکلاتی مبتلا کنیم که نتوانید حل کنید.» گفت: «منظورتان مسلمانان شوروی هستند؟» گفتم: «بله.» گفت: «چشم!» گفتم: «گمشو. برو بیرون!» این ملاقات اولم با سفیر شوروی بود. از اینکه این حرف را به آنها زدم ناراحت شدم، ولی تمام شد. امام گفت من هم انجام دادم.
منبع ویژه نامه رمزعبور4/روزنامه ایران [ دوشنبه 89/6/29 ] [ 11:16 صبح ] [ م.ص ]
[ نظر ]
|
|