NTENT="IR" />
کلارآباد دات کام |
مؤمنان پیش از فتح؛ از عمار تا طلحه و زبیر/ تلخی زبان برای مؤمنان و مماشات با "سرمایههای اسرائیل"
نگاهی گذرا به تاریخ اسلام و بررسی جایگاه افرادی نظیر «عمار یاسر»، «طلحه» و «زبیر» به خوبی نشان میدهد که ایمان آوردن پیش از فتح، دلیل موجهی برای عاقبت بخیری و استقامت در مسیر دینداری نبوده و نخواهد بود.
ایشان در بخش ابتدایی اظهاراتش میگوید: «در فرهنگ اسلام تقوا و سابقه ایمان معیار تمایز میان افراد شناخته میشود؛ چنان که در قرآن نیز کسانی که قبل و بعد از فتح ایمان آوردهاند یکسان تلقی نشدهاند.» اینکه به گفته نوه امام راحل و با استناد به قرآن کریم «کسانی که قبل و بعد از فتح ایمان آوردهاند یکسان تلقی نشدهاند» شکی نیست اما سؤالی که در این بین به وجود میآید این است که براستی صرف ایمان آوردن قبل از فتح میتواند معیار حرکت صحیح در مسیر حق و رستگاری باشد؟ به عبارت دیگر همه افرادی که قبل از فتح ایمان آورده و جزء صحابه پیامبر محسوب میشدند، عاقبت به خیر شدند؟! ضمن اینکه باید از ایشان پرسید این تمایز بر طبق آیات 10 سوره حدید [1] و 13 سوره حجرات [2] «عند الله» است یا «عند الناس»؟ اگر این تمایز در جامعه و میان عامه مردم مد نظر باشد ـ که بر خلاف نص قرآن کریم است ـ نوعی برتریطلبی قبیله ای است که در غرب «طبقه بورژوا» را ساخت. اتفاقی که این روزها پدیده آقازاده های مفسد را رقم زده است و آن هم ناشی از خودبرتربینی برخی از آنانی است که به واسطه آرای ملت بر مصدر قدرت تکیه می زنند. مؤمنین پیش از فتح؛ از «عمار یاسر» تا «طلحه» و «زبیر» نگاهی گذرا به تاریخ اسلام و بررسی جایگاه افرادی نظیر «عمار یاسر»، «طلحه» و «زبیر» به خوبی نشان میدهد که ایمان آوردن پیش از فتح، دلیل موجهی برای عاقبت بخیری و استقامت در مسیر دینداری نبوده و نخواهد بود. تاریخ در مورد «طلحه» و «زبیر» در زمان حیات پیامبر اکرم(ص) این گونه روایت میکند: 1) نقل مىکنند پیامبر (ص) مىفرموده است: هر کس مىخواهد به مردى بنگرد که به عهد خود وفا کرده است به طلحه بنگرد. حصین مىگوید: طلحه در جنگ احد چنان از پیامبر دفاع کرد که مجروح و زخمى شد.[3] 2) نقل مىکنند شخصی می گفته: هیچ کس را چون طلحه ندیده ام که بدون مسألت و درخواست مردم، مالهاى کلان به ایشان بپردازد. [4] 3) گفتهاند: زبیر بن عوّام در جنگ بدر و احد و تمام جنگهاى دیگر رسول خدا(ص) ملتزم رکاب آن حضرت بوده و روز احد هم پایدارى کرده و تا پاى جان با پیامبر بیعت کرده است و هنگام فتح مکه هم یکى از پرچمهاى سهگانه مهاجران در دست او بوده است.[5] 4) طلحه و زبیر در شمار کسانی بودند که از بیعت با ابوبکر سرباز زدند و همراه با علی (ع) در مقام مخالفت با حکومت وقت، در خانه حضرت فاطمه (س) بست نشستند.[6] سرگذشت «طلحه» و «زبیر» پس از فتح مکه: تاریخ به خوبی نشان میدهد که این دو صحابه مورد عنایت پیامبر (ص) به چه عاقبتی دچار شدند. مورخان رفتارهای ناشایستی از این دو صحابی پیامبر در زمان خلافت امیرالمومنین(ع) نقل میکنند که مهمترین آن بر پا نمودن جنگ جمل در مخالفت با خلافت امام زمان خود علی علیه السلام روایت شده است.[7] پس با نگاهی گذرا به تاریخ به خوبی میتوان دریافت کسانی که از یاران وفادار پیامبر به حساب میآمدند و حتی سابقه پرچمداری فتح مکه نیز در سوابق آنان ذکر شده و پیامبر عظیم الشان نیز به مناسبتهای مختلف از آنان تجلیل و تمجید کردهاند، به چه سرنوشتی مبتلا گشتهاند. البته پرواضح است که تعریف و تمجید پیامبر از این افراد منوط به «حال فعلی» آنها بوده و امری کاملا طبیعی تلقی میگردد؛ یعنی اگر شخصی در زمان حیات پیامبر(ص) کار نیکی کرده باشد و خدماتی به اسلام کند طبیعی است که پیامبر(ص) از او قدردانی کند، اما این قدردانی نمیتواند نسبت به آینده آنان نیز ملاک و معیار قضاوت قرار گیرد، چرا که شریعت اسلام و خرد انسان نمیپسندد که پیامبر(ص) از علمی که نسبت به آینده دارد و از ضمایر اشخاص مطلع است استفاده کند و از مکنونات افراد پرده برداری کند و به اصطلاح، قصاص قبل از جنایت کند. مَثَل این که؛ امام علی(ع) قاتل خود را میشناختند ولی او را به عموم معرفی نمیکردند و با او طوری رفتار میکردند که گویی نمیدانند او بعدا قاتل خودشان است. از سوی دیگر؛ قرآن کریم و روایات پیامبر(ص)، تقوا [8] را ملاک و معیار برای ارزیابی و سنجش افراد، معین کرده است؛ هیچ قرآن پژوهی نمیتواند ادعا کند که خداوند متعال در آیات کریمه به این امر اشاره کرده که تمجید پیامبر از یک فرد، «تنها» ملاک ذیصلاح بودن او است. بی تردید تحسین پیامبر از اشخاص هم با در نظر گرفتن ملاک رعایت تقوا در «حال فعلی» فرد بوده است. بنابراین تا زمانی که افراد بر مدار تقوا گام برداشته و عملکرد خود را با میزان تقوا همآهنگ کنند میتوانند امین مردم باشند. اما در کنار «طلحه» و «زبیر» نیز بودند چهرههایی نظیر «عمار یاسر» که تا آخرین لحظات عمرشان دست از اساس دینداری که همانا ولایت است بر نداشتند و بر اصول خود استوار مانند و فریب هوای نفس قدرت خواه و ثروت طلب را نخوردند. اینکه نوه امام راحل از افرادی نظیر آقایان شیخ یوسف صانعی و هاشمی رفسنجانی نام می برد و آنان را با یاران صدیق پیامبر پیش از فتح قیاس می کنند؛ باید مراقب باشد که مبادا چنین افردای همطراز با «طلحه» و «زبیر» در زمان خلافت علی(ع) قرار گیرند. تاریخ به خوبی در مورد حضور این افراد در ماجرای ثقیفه روایتگری می کند. اینکه «طلحه» و «زبیر» با خلافت ابوبکر مخالف بودند و به مقابله با او پرداختند قطعا از روی دغدغهمندی برای بر زمین ماندن حرف پیامبر(ص) نبود بلکه آنان خود را نیز ریش سفید قبیله و شایسته جانشینی پیامبر می دانستند! همین حبّ جاه و مقام سرانجام آنها را به معرکه «جمل» کشاند و شد آنچه نباید می شد... اما جناب حجت الاسلام سیدحسن خمینی تا به حال اندکی به نقش آقایان «صانعی» و «هاشمی» در روزهای فتنه 88 تفکر نموده است؟ چه کسی است که فراموش کرده باشد حمایت های آقای صانعی از سران فتنه را؟! چه کسی است که بیانیه های او را در حمایت از موسوی و کروبی از یاد برده باشد. چه کسی نامه بدون «سلام» و «و السلام» آقای هاشمی رفسنجانی به رهبر انقلاب را فراموش کرده است؟ حتی اگر حاج سیدحسن آقا وقایع 5 سال قبل را به یاد نمیآورند، کافی است مروری گذرا به اخبار آن روزها بیاندازند تا برای جنابشان روشن گردد که همنشینی با امام در روزهای غربت الزاما دلیلی برای سربلندی و عدم انحراف از مسیر امام در آینده نیست. مضاف بر اینکه؛ چگونه است که جناب سیدحسن خمینی که امروز خود را «وارث تمام عیار» امام راحل(ره) میدانند تا کنون به دنبال وجه تطابق جمله معروف امام که می فرمایند «ملاک حال فعلی افراد است» با مؤمنین پیش و پس از فتح نبودهاند؟ بنیانگذار کبیر انقلاب در چهارمین بند از توضیحات پایانی وصیتنامه سیاسی الهیشان آوردهاند: «من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطهی سالوسی و اسلامنمایی بعضی افراد، ذکری از آنان کرده و تمجیدی نمودهام که بعد فهمیدم از دغلبازی آنان اغفال شدهام. آن تمجیدها در حالی بود که خود را به جمهوری اسلامی متعهد و وفادار مینمایاندند و نباید از آن مسائل سوء استفاده شود؛ و میزان در هر کس حال فعلی او است.» حال آنکه عمل به وصیتنامه امام پیش از هر کسی بر خانواده و وارثان ایشان واجب و ضروری است. امام مشعل راه است یا خاطره گذشته؟! چه زیبا گفت نوه امام راحل(ره) همانجا که اظهار داشت: «ما به امام به عنوان مشعل آینده راه نیاز داریم نه به عنوان خاطره گذشته. امام مانده درگذشته را باید به او ادای دین کنیم و از این لحاظ او به ما محتاج است اما در مورد امام تاریخساز، ما به او محتاجیم و اوست که دست ما را میگیرد.» قطعا برکسی پوشیده نیست که «ما به امام به عنوان مشعل آینده راه نیاز داریم نه به عنوان خاطره گذشته»؛ اما چرا وارث نام خمینی(ره) و مدیر مؤسسه نشر و تنظیم آثار امام(ره) در برابر خاطرهسازیها و سوء استفاده از این «خاطره بافته ها» واکنش نشان نداد و به عبارت دیگر از میراث امام(ره) محافظت نکرد؟! پس چرا تاریخ سال های گذشته، به خاطر نمی آورد که یادگار فرزند امام راحل(ره) یکبار در مقابل خاطراتی که از امام نقل و تفسیر به رأی می شد موضع گیری صریح از خود نشان داده باشد؟! یادگار فرزند امام راحل در بخش دیگری از اظهاراتش می گوید: «البته این مؤمنین قبل از فتح ممکن است زبانشان تلخ باشد زیرا اگر اهل مماشات بودند در همان زمان مبارزات این کار را میکردند.» در پاسخ باید گفت که اتفاقا این مؤمنان قبل از فتحِ تلخزبان، خوب اهل مماشات اند؛ البته با «سرمایه های اسرائیل در ایران» به گفته «نتانیاهو». از سوی دیگر تلخی زبان شان هم البته نثار «مؤمنان قبل و بعد از فتحی» است که دست خیانت دشمن را در کشور دیدند و آنان را از عمل کجشان انذار دادند. ثروت و قدرت و منصب، مؤمنین پیش از فتح! حجت الاسلام سیدحسن خمینی سخنانش را این گونه خاتمه می دهد: «آنها نسبت به هر نکته منفی زبانشان تند است و اگر این ویژگیشان نبود، از همان روز نخست به جایی میرفتند که قدرت و منصب بود.» البته نیاز به توضیح نیست که تاملی کوتاه در موقعیت افرادی که یادگار فرزند امام(ره) از آنان نام برده به خوبی نشان می دهد که این افراد بحمدالله! این روزها هم از قدرت برخوردارند، هم منصب و هم ثروت! پی نوشت: ?1) وَمَا لَکُمْ أَلَّا تُنفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلِلَّهِ مِیرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا یَسْتَوِی مِنکُم مَّنْ أَنفَقَ مِن قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ أُوْلَئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِّنَ الَّذِینَ أَنفَقُوا مِن بَعْدُ وَقَاتَلُوا وَکُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ ?10? ترجمه: و شما را چه شده که در راه خدا انفاق نمىکنید و [حال آنکه] میراث آسمانها و زمین به خدا تعلق دارد کسانى از شما که پیش از فتح [مکه] انفاق و جهاد کردهاند [با دیگران] یکسان نیستند آنان از [حیث] درجه بزرگتر از کسانىاند که بعدا به انفاق و جهاد پرداختهاند و خداوند به هر کدام وعده نیکو داده است و خدا به آنچه مىکنید آگاه است ـ آیه 10 سوره مبارکه حدید ?2) یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ ?13? ترجمه: اى مردم ما شما را از مرد و زنى آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایى متقابل حاصل کنید در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست بىتردید خداوند داناى آگاه است ـ آیه 13 سوره مبارکه حجرات ?3) الطبقات الکبرى/ ترجمه، ج3، ص: 188 ?4) الطبقات الکبری/ترجمه، ج3، ص: 189 5) ?الطبقات الکبرى/ترجمه، ج3، ص: 89 ?6) مسند احمد. ج1 ص 55 و تاریخ الطبری ج2 ص 466 7) تاریخ الطبری/ ترجمه، ج6، ص: 2465 8) قرآن کریم ـ سوره حجرات ـ آیه 13 [ چهارشنبه 93/9/26 ] [ 10:6 عصر ] [ م.ص ]
[ نظر ]
|
|