NTENT="IR" />
کلارآباد دات کام |
در دعای عهد میگوید: به مقدار وزن عرش خدا و به مقدار کلمات الهی، «وَ مُنْتَهَى رِضَاه» به اندازه آخرین درجه رضایت او، به عدد آنچه کتاب شمارش کرده، «وَ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُه» به عدد علمت، به تو سلام و درود میفرستم.
*علاقه به امام زمان(عج) باید جمعی باشد در دعای عهد داریم که: «اللَّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلَانَا الْإِمَامَ الْمَهْدِیَّ الْقَائِمَ بِأَمْرِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ الطَّاهِرِینَ عَنْ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَات»، به امام زمان(عج) ابلاغ کن، از طرف چه کسی؟ «عَنْ جَمِیعِ» از طرف همه مؤمنین و مؤمنات «عَنْ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَات» این خودش یک مطلب مهمی است *امام جهانی باید مریدش هم جهانی فکر کند وقتی زیارت میرویم بگوییم که این زیارت به نیابت از همه مؤمنین و مؤمنات، صدقه میدهیم بگوییم: دفع بلا از همه مؤمنین و مؤمنات بشود، نگوییم: خدایا، مؤمنینی که در این مسجد نماز خواندند بیامرز، حالا مؤمنینی که در مسجد دیگر نماز خواندند چه؟ همه را بگو، چرا میگویی: خدایا کسانی که در این هیأت سینه زدهاند. چقدر تنگ نظر هستی! چقدر فکر کوچک است. مگر تو منتظر امام بینالمللی نیستی؟ امام جهانی باید مریدش هم جهانی فکر کند، کسی که منتظر اصلاح عمومی است، باید خودش هم عمومی فکر کند، خودم و بچهام و هیأتام و مسجدم و برایش هیچ فرقی نکند. «عَنْ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَات». *علاقه به امام زمان بدون مرز است این علاقه بدون مرز، از کجای دعای عهد فهمیده میشود؟ این جمله که میگوید: «فِی مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا» در مشرقها و مغربها، «وَ سَهْلِهَا وَ جَبَلِهَا» زمینهای هموار و کوهستانی، «وَ بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا» دریا و خشکی، ببینید این دعا چقدر سازنده است. چه اصراری داریم که بگوییم من چه هستم و من چه هستم؟ همه، دریا و خشکی. سطحی و کوهستانی، مشرق و مغرب، علاقه بدون مرز. خیلی قشنگ است. *شریک کردن والدین در دعا و زیارت برای امام زمان(عج) در دعای عهد میگویی: ای امام زمان(عج) سلام میکنم از طرف خودم و از طرف «والِدَیَّ» پدر و مادرم و «وُلدی» فرزندانم؛ یعنی هم نسل گذشته، هم نسل آینده را در نظر میگیری. *چه مقدار به امام زمان صلوات بفرستیم؟ این دعا میگوید که: «وَ زِنَةَ عَرْشِ اللَّه وَ مِدَادَ کَلِمَاتِه» به مقدار وزن عرش خدا و به مقدار کلمات الهی، «وَ مُنْتَهَى رِضَاه» به اندازه آخرین درجه رضایت او، «وَ عَدَدَ مَا أَحْصَاهُ کِتَابُهُ» به عدد آنچه کتاب شمارش کرده، «وَ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُه» به عدد علمت؛ یعنی مهدی جان! ای امام زمان(عج)، سلام بر تو به عدد وزن عرش، به عدد هرچه که نوشته شده، به عدد هر چه خدا بر آن علم دارد... به تو سلام و درود میفرستم. *اعلام هر روزه علاقه به امام زمان(عج) یک کسی هرروز زنگ میزند که آقا دوستت دارم، میگوید: «اللَّهُمَّ أُجَدِّدُ لَهُ فِی هَذَا الْیَوْمِ وَ فِی کُلِّ یَوم» مهدی جان، امروز و هر روز، «اُجَدِّدُ» یعنی بیعتم را تجدید میکنم. *علاقه رو به رشد علاقه رو به رشد، یعنی چه؟ میگوید: «عَهْداً» بعد از عهداً میگوید «وَ عَقْداً» بعد از عقداً میگوید «وَ بَیْعَةً» الله اکبر! چه خبر است؟ مهندسیاش را میبینید. عهد یعنی تعهد، در دعای عهد میگوییم: ای امام زمان(عج) سلام و صلوات بر تو، این سلام من عهد است. یعنی با تو تعهد میکنم. تعهد میکنم یعنی قرار میگذارم بین خودم و خدا، بعد میگوید: «عهد» کم است. پررنگش کن، «عقد». دو نفر ممکن است با هم عهد ببندند، وعده داشته باشند، اما به هم گره نخورند. «عقد» یعنی گره، ممکن است عهد باشد، عقد هم باشد، اما تسلیم نباشد. میگوید: «وَ بَیْعَةً»، تسلیم است. یعنی باز هم پررنگش میکند. «عهداً» تعهد با حضرت مهدی، «عقداً» عقد با امام زمان، «وَ بَیْعَةً» بیعت کنید با او و تسلیم شوید. *علاقه افتخارآمیز چقدر خوب است این تابلو شود، علاقه حتمی، میگوید: «فِی رَقَبَتِی» یعنی به گردن من، «رَقَبَ» یعنی گردن. ممکن است کسی علاقه داشته باشد ولی افتخار نکند. میگوید: نه، علاقه افتخار آمیز. *علاقه همراه با همه مراحل در دعای عهد میگوید: «وَ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَشْیَاعِهِ وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ وَ اجْعَلْنِی مِنَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْهِ» تمام مراحل حضور را داشته باشم، آخر گاهی وقتها انسان یک کسی را دوست دارد در حدی که مثلاً یک میلیون به او وام بدهد. ولی میگوید: همسفر باشم، میگوید: نه، همسفر نه، بابا این پول را بگیر و خودت برو. عقب ما نیا. گاهی یک کسی میگوید: عقب من بیا، پولت نمیدهم اما میخواهی بیایی در ماشین سوار شو تو را ببریم، یعنی از یک جهت یک جایی پررنگ است، یک جایی کمرنگ است. دعا میگوید: خدایا قرار بده مرا «أَنْصَارِهِ»، «وَ أَشْیَاعِهِ»، شیعه یعنی دنباله رو یعنی من دنبال تو هستم، «انصار» و نصرت در جایی است که نیاز به کمک هست، «وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ» از تو دفاع میکنم. اگر کسی بگوید بالای چشمت ابرو است، برخورد میکنم، «وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ» ما اجازه نمیدهیم که کسی جسارت کند، غیرت دینی داریم. تعصب داریم و افتخار هم میکنیم. اینکه میگویند: تعصب بد است. آدم متعصبی است، تعصب در کار شخصی بد است. تعصب روی لهجه، فارس از فارس، ترک از ترک، لر از لر، عرب از عرب، عجم از عجم، این تعصبها بد است. یعنی به خاطر لهجه کمکش میکنم، به خاطر همشهریگری تعصب میکنم، در انتخابات میگویم چون این همشهری من است، فامیل من است، همسایه من است، این تعصبها بد است، اما اگر فهمیدی یک چیزی حق است، دیگر، باقیها باطل است. آنجا که حق است باید تعصب داشته باشی، انحصار طلبی در حق خوب است، اولین انحصار طلب، خود خداست، چون میگوید: «لا اله» هیچ کس را قبول ندارم، «الا الله»! جز خدا، باقیها را دور بریز. *علاقه عاشقانه در دعا میگویی: «طَائِعاً غَیْرَ مُکْرَهٍ» یعنی مهدی جان، من که در دعای عهد با تو سلام میکنم، از روی عشق زیارت میکنم نه روی اکراه! *علاقه و عمل در خط رضایت او «عَلَى طَاعَتِکَ وَ طَاعَةِ رَسُولِک» یعنی مهدی جان من را از شیعیان قرار بده، منتها طبق آن چیزی که تو گفتی. هر استقامتی مهم نیست. استقامتی مهم است که «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا» (فصلت/30) استقامت براساس الله باشد. این مهم است. «کَما أُمِرْت» (هود/112) یعنی همانطور که مأمور هستی. یعنی طبق امر ما استقامت کن نه طبق یک دندگی و لجبازی و سلیقه. اگر کسی یک سلیقهای داشت و روی سلیقهاش هم استقامت کرد، این استقامت نیست، یک دندگی است. استقامتی ارزش دارد «کَما أُمِرْت» که طبق مأموریت باشد، استقامتی ارزش دارد که در خط خدا و رسول خدا و ولی خدا باشد: «عَلَى طَاعَتِکَ وَ طَاعَةِ رَسُولِک». [ جمعه 94/1/28 ] [ 9:0 عصر ] [ م.ص ]
[ نظر ]
|
|