NTENT="IR" />
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کلارآباد دات کام
قالب وبلاگ
ترکش های خمپاره سر او را با خود برده بود...
او هم احساس تکلیف کرده بود. 
لباس خاکی به تن کرده و راهی جبهه های جنگ شده بود. 
شب عملیات فتح المبین با گریه میگفت: 
"یوسف فاطمه(س)! من شرم دارم از روز قیامت که من سربه بدن داشته باشم و تو نه. از تو خجالت میکشم که سرداشته باشم." 
وصیت کرده بود در همان قبری دفنش کنند که خودش کنده بود. 
قبر را که بازکردند دیدند قبر کوچکتر از حد معمول است.  
بدنش که برگشت راز این کوچک بودن قبر را فهمیدند... 
سر در بدن نداشت... 
ترکش های خمپاره سر او را با خود برده بود... 
 
سردار بی سر ، شهید شیر علی سلطانی 
  
دیروز احساس تکلیف‌ها، بوی شهادت می داد،  
اما امروز...

[ جمعه 94/9/27 ] [ 6:47 عصر ] [ م.ص ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک های مفید
لینک دوستان
لینک های مفید
امکانات وب
عمارنامه : نجوای دیجیتال بصیرت با دیدگان شما 		AmmarName.ir

بازدید امروز: 22749
بازدید دیروز: 1639
کل بازدیدها: 5001703