NTENT="IR" />
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کلارآباد دات کام
قالب وبلاگ
«معتمد عباسی» که در حل مسأله درمانده بود، بناچار به دنبال امام حسن عسکری علیه ‏السلام فرستاد و آن گرامی را از زندان به دربار خلیفه آوردند...
ماجرای پناه بردن خلیفه غاصب به امام حسن عسکری(ع)
به گزارش عصرامروز اهل بیت پیامبر(ص) پس از آن حضرت، وظیفه حراست از دین و حفاظت از اعتقادات مردم را بر عهده گرفتند. امام حسن مجتبی(ع) با صلح و سپس روشنگری خود، امام حسین(ع) با قیام خونینش، امام سجاد(ع) با اقدامات اصلاحگرانه خود، امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) با علم آموزی به امت و دیگر امامان به روشهای دیگر، وظیفه امامت خود را انجام دادند. 

فردا مصادف با هشتم ربیع الاول و سالروز شهادت یازدهمین وصی پیامیر(ص) امام حسن عسکری(ع) است. 

به این مناسبت، نمونه ای از اقدام آن حضرت در دفاع از دین جدش(ص) به خوانندگان ابنا تقدیم می گردد: 

خشکسالی در سامراء، طلب باران و فرصت طلبی کشیشان 

شهر سامراء ــ پایتخت بنی عباس در زمان امام هادی و امام عسکری علیهما السلام ــ را خشکسالی سختی در بر گرفت. «معتمد» خلیفه وقت فرمان داد مردم به نماز استسقاء (طلب باران) بروند، مردم سه روز پی در پی برای نماز به مصلی رفتند و دست به دعا برداشتند ولی باران نیامد. 

در روز چهارم، «جاثلیق» (بزرگ اسقفان مسیحی) همراه مسیحیان و راهبان به صحرا رفت. یکی از راهبان همراه او، هر وقت دست به سوی آسمان بلند می‏کرد بارانی درشت فرو می ‏بارید. 

روز بعد نیز جاثلیق همان کار را کرد و آن قدر باران آمد که مردم دیگر تقاضای باران نداشتند. 

این کار موجب شگفتی مردم و شک و تردید آنان و تمایل به مسیحیت در میان بسیاری از مسلمانان شد و جامعه اسلامی در آستانه‏ یک بحران سرنوشت‏ ساز و خطرناک قرار گرفت. 

خلیفه عباسی احساس خطر کرد؛ و دانشمندان و اطرافیان او نیز از حل این معضل درمانده شدند. 

معتمد بناچار به دنبال امام حسن عسکری علیه ‏السلام فرستاد. آن گرامی را از زندان به دربار خلیفه آوردند. 

خلیفه داستان را برای امام(ع) تعریف کرد و سپس عرضه داشت: "امت جدت را دریاب که گمراه شده ‏اند!". 

امام(ع) فرمود: "از جاثلیق بخواه که فردا سه شنبه به صحرا بروند". 

خلیفه گفت: "مردم باران نمی ‏خواهند بنابراین به صحرا رفتن چه فایده ‏ای دارد؟". 

امام(ع) پاسخ داد: "برای آنکه ان شاءالله شک و شبهه را برطرف سازم". 

خلیفه فرمان داد و پیشوای اسقفان همراه راهبان به صحرا رفتند. امام علیه‏ السلام نیز در میان جمعیت عظیمی از مردم به صحرا آمدند. آنگاه مسیحیان و راهبان برای طلب باران دست به سوی آسمان برداشتند، آسمان ابری شد و باران آمد. 

امام یکی از راهبان را نشان داد و فرمان داد دست او را بگیرند و آنچه در میان انگشتان او بود را بیرون آورند. در میان انگشتان او "استخوان سیاه فامی از استخوان‏های انسان" یافتند! امام استخوان را گرفت و در پارچه ‏ای پیچید و به راهب فرمود: "اینک طلب باران کن". 

راهب این بار هم دست به آسمان برداشت؛ اما هر چه دعا کرد قطره ای باران نیامد، بلکه ابرها کنار رفت و خورشید نمودار شد. 

مردم شگفت زده شدند و خلیفه از امام پرسید: "این استخوان چیست؟" 

امام عسکری علیه ‏السلام فرمود: "این استخوان پیامبری از پیامبران الهی است که از قبر یکی از پیامبران برداشته ‏اند؛ و استخوان هیچ پیامبری ظاهر نمی ‏شود جز آنکه از آسمان باران می ‏آید". 

مردم امام را تحسین کردند و استخوان را آزمودند و دیدند همانطور است که امام(ع) می ‏فرماید. 

... و اینگونه بود که امام معصوم، وظیفه امامت خویش را انجام داد و از مرزهای اعتقادی امت اسلامی دفاع کرد. 
مرجع : مشرق

[ یکشنبه 94/9/29 ] [ 3:17 عصر ] [ م.ص ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک های مفید
لینک دوستان
لینک های مفید
امکانات وب
عمارنامه : نجوای دیجیتال بصیرت با دیدگان شما 		AmmarName.ir

بازدید امروز: 2372
بازدید دیروز: 1809
کل بازدیدها: 4937038