NTENT="IR" />
کلارآباد دات کام |
سخن روز مطبوعات صبح کشور؛
من و همه حزباللهیها نفوذی هستیم، زیرا آموزههای ما با آموزههایی که خانواده آقای هاشمی داشته و دارند، متفاوت است. اهل «جتاسکی» نیستیم، «به مردم تبختر نمیکنیم»، «سفرهای خارجی معنادار و بیمعنا نداریم»، «نان خانواده انقلابی بودن را نمیخوریم» و «بر علیه انقلاب و ارزشهای آن در فتنه 88 در خیابانهای تهران شعار نمیدهیم»، «مملکت را ششدانگ از آن خودمان نمیدانیم».
گروه سیاسی مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
من نفوذیام! حسن رشوند در سرمقاله امروز روزنامه جوان نوشت: از این پس صرفنظر از معنای لغوی «نفوذ» که در لغتنامههای فارسی آمده است به معنای «اثر کردن در چیزی»، «تأثیر گذاشتن بر کسی» یا «راه یافتن پنهانی در گروهی» است و در عرف سیاسی ـ امنیتی نفوذ را به «حضور غیریت در خانه یا در پشت جبهه خودی» معنا کردهاند، باید به فرهنگ لغات خانواده آقای هاشمی رفسنجانی هم رجوع شود و نفوذی را از قاموس این خانواده تعریف و تفسیر کرد. طبیعی است که در این تعریف، نفوذ با ویژگی «فاعلیت و غیریت به معنی عامل خارجی یا بیگانه» نه تنها تلازمی ندارد، بلکه بالعکس وجود هر غیریتی عین حقانیت و اصالت موضوع و عوامل داخلی و حزباللهی هم عین غیریت و خارج از اصالت موضوع تعریف خواهد شد. در تعریف این خانواده، رخنه یا نفوذ در درون جامعه و یارگیری از جبهه خودی انقلاب، نهتنها مانعی برای انسجام و همافزایی نیروهای انقلاب به حساب نمیآید، بلکه عین انسجامبخشی و همافزایی تفسیر میشود. فاطمه هاشمی رفسنجانی در سفر تبلیغات انتخاباتی خانوادگی به استانها که این بار در بوشهر صورت گرفته است، تعریف جدیدی از نفوذ ارائه داده است که با این تعریف تازه فهمیدیم آنچه در لغتنامههای فارسی و ادبیات سیاسی ایران از گذشته تاکنون آمده است، اشتبا بوده و باید هم منابعی را که چنین تعریف نادرستی را دهها و شاید صدها سال انتشار دادهاند، به دور ریخت. اینکه فاطمه هاشمی رفسنجانی در تعریف جدید از نفوذی ها، حزباللهیها را نفوذی معرفی میکند و معتقد است هیچ نفوذی در خارج نیست،اگر با عینک «ادوارد شرلی»، عضو سابق شبکه جاسوسی سازمان سیا که میگوید «کلید اصلی برای ایجاد تغییر بنیادین در سیاستهای ایران از بین بردن خصوصیات انقلابی رژیم ایران است و این فقط با تحریم اقتصادی به دست نمیآید، بلکه باید نفوذ روحانیون از بین برود و عقاید انقلابی از درون تهی شود» نگاه شود، همه ما انقلابیون چه در کسوت روحانیت از جنس آیات عظام جنتی، یزدی و مصباح باشیم و چه یک رزمنده در جبهه سوریه در سنگر دفاع از انقلاب اسلامی و ارزشهای آن تلاش کنیم،یک حزباللهی نفوذی هستیم که باید حذف شویم، چراکه آموزهها و رفتارهای ما با آموزهها و رفتارهایی از جنس خانواده آقای هاشمی کاملاً متفاوت است. من حزباللهی نفوذیام چون در قاموس امثال من، برقراری رابطه با امریکا با هدف ختم انقلاب اسلامی معنا ندارد. مگر «کنت تیمرمن» آن عضو ارشد سازمان جاسوسی سیا نگفته بود «برقراری رابطه با ایران به معنای ختم انقلاب است،زمانی که ستون مبارزه با امریکا فروریزد، کل انقلاب فرو خواهد ریخت»، پس با این نگاه من حزباللهی که در خط مبارزه با امریکا قرار دارم یک نفوذیام، چراکه با عدم رابطه با امریکا مانع ختم انقلاب اسلامی میشوم و برعکس فائزه هاشمی که در آستانه انتخابات به امریکا رفته و در منزل خانواده آن کسی که فرزندشان در ایران به جرم مسائل امنیتی و جاسوسی زندانی است، تردد میکند و برای هرگونه رابطه با امریکا تلاش میکند، نفوذی نیست! من نفوذیام، چون معنای انقلاب خمینی (ره) را آنگونه فهم میکنم که آن بزرگوار فهم میکرد. آنجا که بر امثال من تکلیف کردند که «نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان» ـ بخوانید نفوذیها ـ بیفتد». از آنجا که من حزباللهی نامحرم هستم و «ادوارد شرلی» و «کنت تیمرمن» امریکایی محرم انقلاب هستند، پس من نفوذیام! من نفوذیام، چون نگرانم دشمن پس از برجام، به فرموده رهبر عزیزم به حصن و حصار اراده و فکر و تصمیم ملت ایران به انحای مختلف وارد شود و با نفوذ در مجلس شورای اسلامی یا خدای نکرده مجلس خبرگان رهبری و دیگر ارکان نظام، مثل موریانه از داخل پایههای نظام را سست کرده و فرو ریزد. من یک حزباللهی نفوذیام، چون در روزهای تعطیل تاسوعا و عاشورا مثل برخی خانوادههای غیرنفوذی، سد لتیان را قرق نکرده و از تفریحات سالم «جتاسکی» استفاده نمیکنم و همچون یک حزباللهی دگماندیش حضور در مراسم عزای حسینی را بر بازی با «جتاسکی» ترجیح میدهم. من نفوذیام، زیرا هر ساله تعطیلات نوروز را به جای عزیمت کاروانی به کیش و بهرهگیری از امکانات دولتی آن، با یک سفر کمهزینه در مشهد و پناه به ملجأ و مأمن شیعیان جهان سپری میکنم. من یک حزباللهی نفوذیام، چون خانوادهام مثل مهدی هاشمی در زد و بندهای اقتصادی و سیاسی شرکت نکرده و به جهت رشوه دادن به شرکت «استات اویل» زندانی نمیشود و وجاهت بینالمللی با زندانی شدن برای خود کسب نمیکنم. من نفوذیام، چون در معنایابی انقلاب، به دنبال همان شعارهای اولیه انقلاب و استقلال کشور هستم و نگران هرگونه وابستگی کشور میشوم و تلاش نمیکنم در فهم خودم از انقلاب اسلامی و شعارها و ارزشهای آن، همانند برخی آقایان، این شعارها را با نگاه امروزی استانداردسازی کنم. من نفوذیام، چون مثل حزب کارگزاران سازندگی نسخه مدیریت کشور را تنها در قالب حرکت با گرایش لیبرالیستی نمیدانم و چون آقای مرعشی کارگزارانی، اسلام را فاقد نظام اقتصادی، سیاسی و اجتماعی نمیدانم و معتقدم پیامبر اسلام(ص) و امیرالمؤمنین علی (ع) جغرافیای اسلام آن روز را که بسیار گسترده بود، با یک نظام سیاسی و اقتصادی جامع اداره میکردند. اصلاً من نفوذیام برای اینکه مثل مرعشی اسلام را فقط دین هدایت نمیدانم و اعتقاد دارم اسلام عزیز برای کوچکترین فعالیتم برنامه منظم تعریف کرده است. من و همه حزباللهیها نفوذی هستیم، زیرا آموزههای ما با آموزههایی که خانواده آقای هاشمی داشته و دارند، متفاوت است. اهل «جتاسکی» نیستیم، «به مردم تبختر نمیکنیم»، «سفرهای خارجی معنادار و بیمعنا نداریم»، «نان خانواده انقلابی بودن را نمیخوریم» و «بر علیه انقلاب و ارزشهای آن در فتنه 88 در خیابانهای تهران شعار نمیدهیم»، «مملکت را ششدانگ از آن خودمان نمیدانیم»، «حشر و نشر با مقامات امریکایی و اروپایی نداریم»، «طرفدار پابهبرهنه هستیم و اعتقاد نداریم که با توسعه کشور در قبال پولدار شدن طبقه مرفه جامعه، طبقات پایین نیز میتوانند ارتزاق کنند»، همچون امام عزیز سفرکرده خود و رهبر معظم انقلاب، لحظهای از دفاع مظلومین فلسطین، سوریه، یمن و ... غفلت نمیکنیم و در این مسیر حاضریم جان خود را نیز نثار این آرمان کنیم». با این ویژگیها همه ما حزباللهیها از منظر فاطمه هاشمی نفوذی هستیم. چون ما برای انقلاب اسلامی خود دو زنجیره همعرضی و تمایز قائلیم و آنچه را که ارزش برای انقلاب اسلامی محسوب میشود، برای برجسته کردن و تقویتش میکوشیم و هر آنچه که تمایز ما با دشمن را نشان دهد و نفیهای مربوط به انقلاب است، مورد توجه قرار میدهیم. حزباللهیهای نفوذی نگاه خودی و غیرخودی و ایجابی و سلبی دارند. دشمن را خودی حساب نمیکنند و هیچگاه دولت را نیز در زمره غیرخودی و بیگانه تعریف نمیکنند، مگر اینکه علائم غیرخودی را در چهره و رفتار خود مشاهده کنند. حالا قضاوت کنید از منظر شما خوانندگان محترم من حزباللهی نفوذیام یا خانوادهای که دل در گرو دشمن سپرده و معتقد است هیچ نفوذی در خارج نیست و فقط حزباللهیها نفوذیاند! جوانان و گروه کهن سالان نیاوران دکتر حامد حاجی حیدری در سرمقاله امروز روزنامه رسالت نوشت: اصولگرایان، از سال هشتاد و دو و با ورود آبادگران ایران اسلامی کوشش کردند تا مسیر جوانان به ردههای مختلف حکومت را بگشایند، هر چند که انکار ناپذیر است که شماری از کهنسالان، بویژه «گروه کهنسالان نیاوران»، برای سد مسیر این جوانان تقریباً از هیچ کاری فروگذار نکردند، و برداشت من این است که جوانان، با نجابت و صبوری و با تدبیر و امید واقعی، مسیر خود را ادامه دادهاند و راه خود را از کوره راه، با نیرویی که از رهبر خود گرفتند استمرار بخشیدند؛ و این انتخابات، قطعاً و اگر یزدان نیکیدهش توفیق عطا فرماید، یک شروع دوباره خواهد بود، برای باور به نسل تازه جوانان خودساختهای که اکنون با تقدیم «نسل دوم شهیدان انقلاب اسلامی»، شهیدان هستهای و شهیدان مدافع حرم، صدق و صداقت و لیاقت خود را به اثبات رساندهاند، آنها در جهان خوش درخشیدهاند. آنها برای راه خود «خون» دادهاند. سالهاست که گروهی از فرزندان انقلاب، جوانان هیئتی، که در کلاس انقلاب، خوب آموزش دیدهاند، دایره بسته قدرت فعلی را برای کار و تلاش و پیشرفت جامعه محدود میانگارند. آنها در سال هشتاد و دو و هشتاد و چهار، برای گشودن این دایره بسته تلاشهایی کردند، اما به در بسته خوردند. واقعاً به در بسته خوردند، و «گروه کهنسالان نیاوران»، برای شکست آنها هر کار توانستند کردند. البته خطا کردند و تدبیر نه این بود. بسیاری از جوانهایی که روزهای سخت تحریم را دیدهاند و هر یک، به شیوه خود، به نحوی، تحریمها را دور زدهاند، امروز، با قدری افسوس و البته هنوز با انرژی بسیار توأم با اصرار بر همدلی و همزبانی، به فرصتهایی مینگرند که با اصرار «گروه کهنسالان نیاوران» بر شیوههای قدیمی و نادرست از دست میروند. البته این جوانان اذعان و باور دارند که ریش سپیدان و بزرگان در مجامع و شوراهای عالی، حکمتهای اندوخته طی سالها را برای گرهگشایی از معضلات یا تشخیص مصلحتها به کار بندند، ولی همان حکمت ایجاب میکند تا با ایجاد تلفیقی میان ذهنهای عملیاتی جدید و افکار تدبیرگر (ولی نه بدون امید و ایمان) قدیم، زمینه برای گشایش مسیر انقلاب به آینده و از طریق نخبگان جدید فراهم شود. اما این راه سد شد، و دولتی روی کار آمد که بغایت مسن و کم توان و کم باور است. هر چند که دولت تدبیر و امید است، ولی در عمل تدبیر بدون امید است که عملاً تدبیر نیست و تعطیل است و رکود.اصولگرایی جوانان هیئتی، در این سالها، بانی خاصی نداشته است. آنها هم اینک در کف جامعه، یا در قعر نهادها و ارگانها و سازمانها حضور دارند، و تنها در هنگامههای دینی و مرامی چون عاشورا و نهم دی و جلسات دعای ندبه و بیست و دوم بهمن و فاطمیه، دور هم جمع میشوند و به تبادل نظر در مورد مسائل جاری جامعه که پیش از آن در شبکه جریان داشت، شکل عینی میبخشند. آنها با صبوری و به شیوه کاملاً خاص خود، به مسیر خویش ادامه میدهند. هیچ کس، حتی، کسانی که با خشونت، آنها را تازه به دوران رسیده و بیکار و بی شناسنامه و حتی «بی سواد» خطاب میکنند، دیگر نمیتوانند وجود آنها را منکر شوند. این که سهل است، بلکه با قدری هراس، دست به انفجارهای انتحاری بیخ گوش خودشان میزنند تا شور برآمده از انگیزههای جوانان را فرونشانند. آنها خودزنی میکنند و هزینه این خودزنی را ملت میپردازد. ولی، جوانان «شریف» و «علم و صنعت» و «امیر کبیر»، میخواهند با سلامت و آرامش و همدلی و همزبانی، جایگزینی در نسل نخبگان سیاسی کشور را نرم نرمک رقم بزنند. صدور دستور توسعه هستهای، در حقیقت، بهانهای بود تا جوانان انقلابی، بلوغ سیاسی خود را با یورش به جبهه «توسعه دانش و تکنولوژی» جشن بگیرند، و بزم خون راه بیندازند. آنها در این مسیر شهید دادند و زمینهای را فراهم کردند تا کشور چیزهایی برای معامله بر سر میز مذاکره داشته باشد. آنها خوش درخشیدند، نه فقط در این حوزهها، بلکه در تمام حیطههایی که به کار فرا خوانده شدند، خوش درخشیدند؛ ولی «گروه کهنسالان نیاوران»، همچنان آنها را تازه به دوران رسیده و بیکار و بیشناسنامه و حتی بیسواد خواندند. این دیگر خیلی بیانصافی بود. البته «خیالی نیست»؛ در مواردی هم که «گروه کهنسالان نیاوران»، چنین انگهایی را به جنبش جوانان «شریف» و «امیر کبیر» و «علم و صنعت»، زدند، بیشتر مورد استهزای مردم قرار گرفتند تا مورد باور ایشان، طوری که مجبور شدند، روز بعد، گفتههای خود را مرمت کنند، چه بد مرمت کردنی! هر چه بود، این بود که این جوانان برای مدعای خود «خون» داده بودند و هنوز هم میدهند؛ «نسل دوم شهدای انقلاب اسلامی» گواه لیاقت جوانان هیئتی بودند، چه «گروه کهنسالان نیاوران» بخواهد چه نخواهد. حرفهای حق جوانان، باطنی بهتر از گفتار و رفتار و عملکرد «گروه کهنسالان نیاوران» داشته است، و دست خدا را در این برتری میتوان دید.اینک، که جوانان «شریف» و «امیر کبیر» و «علم و صنعت»، در مسیر پر آشوب بلوغ خود، «خون» دادهاند، و «گروه کهنسالان نیاوران»، با برگههای خون آنها بر سر میز معامله کردهاند، مردم، مسیر خود را یافتهاند، و همه شواهد نشان میدهد که مجلس آینده، مجلسی جوانتر و اصولگراتر خواهد بود. کسی نمیتواند خود را قهرمان این موج برخاسته از خون «نسل دوم شهیدان انقلاب اسلامی»، معرفی کند، اما، بزرگترین افتخار این است که هر کس به نوعی اعلام کند: من هم «پیرو طریق شهیدان» هستم، همان گونه که دیگران اعلام کردند ... و در آینده هیچ کس نمیتواند در راهی جز این راه گام بر دارد، و لو آن که این گام برداشتن از سر تظاهر باشد! 4 نکته درباره تلاش انگلیس برای دخالت در انتخابات امیرحسین یزدان پناه در بخش یادداشت روز روزنامه خراسان نوشت: چند روزی است که در کشور برخی حواشی درباره لیست هایی که به «لیست های انگلیسی» معروف شده اند به تبلیغات انتخاباتی وارد شده است. برخی معتقدند که این گونه حواشی برای تخریب رقباست و در مقابل عده ای نیز می گویند که تلاش کشورهای بیگانه به خصوص انگلیس در این دوره انتخابات عیان شده و آن ها رسما خواستار رای دادن مردم تهران به یک لیست خاص و رای ندادن به یک لیست دیگر شده اند. واقعیت چیست؟ آیا انگلیس در ایران لیست منتشر کرده است؟ آیا انگلیس می تواند در انتخابات دخالت کند؟ واقعیت چیست؟هفته گذشته بخش فارسی شبکه دولتی بی بی سی که همیشه مدعی بی طرفی است! این تظاهر را کنار گذاشت و در مطلبی راجع به انتخابات مجلس خبرگان با درهم آمیختن آمار مختلف پیشنهاد کرد که مردم ایران به برخی افراد در مجلس خبرگان رای ندهند و به برخی دیگر رای دهند. هدف این یادداشت مشخصا حذف آیات احمد جنتی، محمد یزدی و محمدتقی مصباح یزدی از مجلس خبرگان رهبری اعلام شده بود. البته این موضوع صرفا به نوشتن یک یادداشت منتهی نشد و در برنامه های مختلف صوتی و تصویری و نیز برنامه های ظاهرا تعاملی این شبکه نیز همین موضوع به بحث گذاشته و تلاش شد که از زبان تحلیلگران و افراد مختلف و حتی افرادی که مخاطب برنامه معرفی می شدند، همین نکات به مردم القا شود. پرداختن به همه ابعاد این موضوع، چیزی نیست که در یک یادداشت یا یک شبه بتوان جمع بندی کرد اما در این مجال تلاش می شود به برخی نکات مهم اشاره ای مختصر شود. 1- وقتی صحنه آرایی دشمن و سرمایه گذاری آنان روی یک موضوع (مثلا رای دادن به یک لیست) آشکار می شود و بارها در رسانه های خارجی تاکید بر این موضوع تکرار می شود، لازم است که افرادی که در آن لیست یا جریان مورد طمع قرار گرفته اند، به صورت صریح و شفاف مرز خود را با بیگانگان و آن چه توسط دشمن بیان می شود، روشن کرده و صراحتا نسبت به طمع دشمنان موضع بگیرند. اتفاقی که توسط برخی چهره ها رخ داد و آن ها علنا نسبت به دخالت انگلیسی ها موضع شفاف گرفتند که جای تقدیر دارد. 2- متاسفانه گروهی با این مساله با استفاده از کلیدواژه هایی مانند لیست انگلیسی یا مجلس انگلیسی به گونه ای برخورد کردند که بیشتر کارکرد انتخاباتی برای رقابت با گروه رقیب را داشت. دخالت کشوری معلوم الحال مانند انگلیس با آن سابقه استعماری و لطمات جبران ناپذیری که به منافع ایران زده است، مساله ای ملی است که مسلما همه مردم ایران با آن زاویه دارند لذا به هیچ وجه نباید سطح آن را تا مسائل انتخاباتی پایین آورد. 3- وقتی صحنه آرایی توسط دشمن رخ می دهد، فارغ از آنچه در ظاهر می بینیم باید به لایه پنهان تر این رخداد نیز برشی زد و تلاش کرد تا اهداف پنهان آن ها از این طراحی را کشف کرد و در قبال آن واکنش مناسب انجام داد هرچند با سلایق گروهی ما زاویه داشته باشد چرا که دیگر ما با موضوعی ملی طرف هستیم. براین اساس با مطالعه تحلیل ها و خبرهایی که طی چند هفته گذشته درباره انتخابات توسط رسانه های بیگانه منتشر شده است به چند محور مهم می توان اشاره کرد: الف- اعتبارزدایی از جایگاه مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی در ایران (زیرسوال بردن نهادهای قانونی و موثر در حرکت انقلاب) ب- القای اختلاف میان دولت و نهادهای انقلابی (القای حاکمیت دوگانه) ج- القای اختلافات شدید میان حامیان دو جریان اصولگرا و اصلاح طلب(تلاش برای دوقطبی کردن جامعه) د- و مهمترین مساله اعتبارزدایی از شورای نگهبان و لطمه جدی به مشروعیت ساختار نظام البته به این لیست بازهم می توان نکاتی را اضافه کرد که به مطالب بعدی موکول می شود اما با در نظر گرفتن همین4 محور القایی توسط رسانه های بیگانه و اتاق های فکر غربی سوال این است که تخریب برخی چهره های یک لیست انتخاباتی و حمایت از یک لیست دیگر، آیا تنها هدفش تلاش برای ورود عناصرخاص به نهادهای تصمیم گیر نظام است؟ بررسی تحلیلی این عرصه نشان می دهد که پاسخ منفی است گرچه ممکن است بر اساس تحلیل های درست یا غلط چنین فکر کنند که رفتن عده ای و نرفتن عده ای به منافع آن ها نزدیک تر است اما ایجاد دودستگی در جامعه به بهانه این موضوع قطعا یکی از اهداف اصلی آن هاست. کشوری که در میانه منطقه ای جنگ زده، خود با خطرهای جدی مواجه است اما لنگرگاه امنیت شده و سکان ایجاد امنیت را در منطقه به دست گرفته است، قطعا یکی از اهداف اصلی بازیگران فرامنطقه ای برای جنگ افروزی است و در این مسیر نیز یکی از مهم ترین عوامل موثر که به دشمنان کمک می کند، قطبی شدن کشور و ایجاد دودستگی ها میان صفوف متحد مردم ایران است. حتی اگر هیچ کدام از لیست های مورد حمایت آن ها رای نیاورد بازهم نتیجه ای که این موضوع در جامعه دارد،یعنی دو دستگی، می تواند هزینه های سنگین به کشور وارد کند و در مقابل ورود هرکدام ازافراد آن لیست ها به نهادهای تصمیم گیر، به راحتی می تواند اعتبار تصمیم های بعدی آن نهاد را با یک علامت سوال و ابهام مواجه کند. درحالی که وقتی شورای نگهبان قاطعانه و با صراحت در مسیر نگهبانی از قانون اساسی و انقلاب اسلامی گام بر می دارد و درباره صلاحیت نامزدها صریحا اظهارنظر می کند، تاحدود زیادی می توان نسبت به گزینه ها اعتماد داشت (گرچه قطعا مردم هم باید در مرحله شناخت خود به دنبال کسانی باشند که زاویه ای با مسیر اصلی انقلاب و امام و رهبری ندارند؛ مسیری که اقتدار و امنیت امروز را برای ما به ارمغان آورده است). بنابراین تاکید بر این که برخی افراد «انگلیسی هستند» نتیجه ای خطرناک همچون اعتبار زدایی از سال های متمادی تصمیم های این نهاد را به دنبال دارد که باید با هوشمندی مراقبش بود. نکته اصلی خطرناک این است که دشمن می خواهد با رای نیاوردن عده ای ماهیت نهاد شورای نگهبان را تخطئه کند و اینگونه القا کند که شورای نگهبان در میان مردم جایگاهی ندارد و از این طریق گام رسانه ای تبلیغی بعدی خود را با مشروعیت زدایی از شورای نگهبان آغاز کند که این گام مقدمه مشروعیت زدایی از مجلس شورای اسلامی، مجلس خبرگان و دیگر نهادهای دموکراتیک کشور خواهد بود. همه مردم ایران با نقشه های پیچیده انگلیسی ها آشنا هستند، نقشه هایی تودرتو و بسیار برنامه ریزی شده که در ظاهر صورت هایی ساده و عادی دارند. به همین دلیل هم است که وقتی نام انگلیس به میان می آید همه مردم ایران با بدبینی تمام به رفتارهای آن ها نگاه می کنند. 4- نکته مهم دیگری که باید مورد توجه قرارگیرد این است که 2 مفهوم «دخالت بیگانه در انتخابات» و «تلاش بیگانه برای دخالت در انتخابات» باهم تفاوت دارد. در مفهوم اول منظور این است که بیگانگان درحال دخالت کردن هستند و موفق شده اند نقشه شان را پیاده کنند. اما در مفهوم دوم به «تلاش» دشمن برای دخالت اشاره می شود. درحقیقت تلاش جدید آن ها برای رای آوردن و نیاوردن برخی افراد، حکایت از «تلاش» آن هاست برای دخالت؛ به قول رهبر انقلاب: «انگلیسیها دلشان تنگ شده برای دخالت کردن در ایران.» (2) اما فراموش نکنیم همین که از طریق رادیو و تلویزیون تلاش می کنند دخالت کنند یعنی دستشان از کشور قطع شده است و به برکت انقلاب اسلامی و حضور همیشگی مردم در صحنه، نمی توانند در ایران دخالت کنند: «امروز این دست ها قطع شده است؛ امروز جلوی این دخالت ها گرفته شده است به برکت انقلاب، به برکت بیداری مردم.» (3) درباره این موضوع همان طور که آمد حرف برای گفتن و باز شدن ابعاد مختلف موضوع بسیار است اما مخلص کلام این که نباید در وزن دادن به اتفاقات و تلاش های دشمن برای دخالت به نحوی عمل کرد که بازی کردن در زمین دشمن و دمیدن در دودستگی مردم باشد. مردم رمز عملیات آژاکس در 28 مرداد 1332 را که توسط رادیو بی بی سی بیان شد و به کودتا علیه دولت مصدق منجر شد و... را به یاد دارند و مسیر اصلی انقلاب که کشور را از تلاطم های مهیب به سلامت عبور داده است می شناسند و اجازه انحراف در آن را نمی دهند. عزت ایران و اقتدار ایران مرهون مردم و بیداری آن هاست و همه مردم ایران هنگامی که پای سوءاستفاده دشمن آن هم دشمنی فریبکار به میان می آید می دانند که باید چگونه به نقشه ای در ظاهر ساده بسته بندی شده، پاسخ دهند. ان شاء ا... . پی نوشت ها: 1- بیانات رهبر انقلاب در خطبههای نماز جمعه تهران؛ 15/11/1389 2- بیانات در دیدار مردم آذربایجان شرقی؛ 28/11/1394 3- همان بزنگاه تاریخی و قدرت حق رأی مهدی کرباسیان در بخش دفتر اول روزنامه ایران نوشت: در آستانه یکی از بزرگترین رویدادهای انتخاباتی کشورمان قرار داریم، در حال رقم زدن آیندهای هستیم که ابزار آن در دست ما قرار دارد. آیندهای که معیشت، رفع بیکاری، اشتغال و توسعه اقتصادی این کشور در آن قرار دارد. در واقع مردم قادرند نوع سرنوشت خود را براساس خواست خود که همان «رأی» است رقم زنند. حالا سؤال این است که چه پیامدهایی از این حضور روی خواهد داد؟ به اعتقاد اینجانب، انتخابات نوعی ساختن است، نوعی مهیا کردن مقدمات برای آینده. حال با چنین پیشفرضی گام به گام، بیشتر اهمیت چنین حضوری عیان میشود. این ما هستیم که با نوع انتخاب، نشان میدهیم عبور از بحرانهای گذشته، سر و سامان دادن به وضعیت معیشت و بیکاری چگونه باید باشد؟ آیا خواهان ترمیم وضعیت ایجاد شده هستیم؟ در حقیقت این علامت را به اقتصاد و سیاست کلان کشور میدهیم که اداره کشور چگونه باشد؟ سیاستها در چه جهتی باید حرکت کند؟ اکنون که کشور ایران اسلامی ما با همت مردان بزرگ، هنر دیپلماسی را به پشتوانه مردم، حمایت رهبر معظم انقلاب و دولت یازدهم به معرض نمایش گذاشت، باید به گونهای مسیر را انتخاب کرد که از شرایط موجود و آتی، بهترین بهره را نصیب اقتصاد و مردم کرد. شاید به جرأت بتوان گفت که یکی از پایههای این هنر دیپلماسی، فعال کردن زمینه کسب و کار در این سرزمین کهن، با استعداد و غنی از نیروی انسانی، ذخایر زیرزمینی و استراتژیک است. همراه شدن مجلس با اقدامات دولت یازدهم، همان حرکت نخستین در «برجام اقتصادی» است که بدرستی «برجام 2» خوانده است. آنچه در دوران پس از برجام نمایان شده، پاسخ به این پرسش است که میزان نقش مردم بر تعیین سرنوشت خویش، در حمایت از برجام چگونه تجلی پیدا میکند. این امر در دیدارهایی که اخیراً با سرمایهگذاران داخلی و خارجی برگزار شده، بیشتر مورد کنکاش واقع شده که میزان حمایت مردم از دوران جدید چیست؟ آیا مردم خواهان تغییر وضع موجود برای حصول به وضع مطلوب هستند؟ پاسخ به این سؤال در حضور و مشارکت حداکثری مردم، در پای صندوقهای رأی هویدا میشود. یکی از پرسشهای مهم در حوزه اقتصاد انتخابات این است که سطح مشارکت مردم در انتخابات چه مقدار بر سطح متغیرهای اقتصادی اثر میگذارد؟ یکی از مسائلی که در زمینه رأی دادن در انتخابات مطرح است، این است که چرا افراد وقت و امکانات خود را صرف میکنند تا پای صندوقهای رأی بروند و رأی بدهند؟ در این باره باید اذعان کرد که یک نگاه استراتژیک و دوراندیش بر این امر صحه میگذارد که ادامه دادن مسیری که در دو سال گذشته با مشقات فراوان و ساعتها کار کارشناسی و همت والا شکل گرفته، میسر نیست مگر با انتخاب شایسته و متناسب با نیازهای روز کشور. همچنین باید اضافه کرد که هماهنگی اجزای این بدنه در کشور که یکی از مهمترین رئوس آن مجلس شورای اسلامی است، توسط افرادی آگاه به امور و شرایط حساس، عملی است. واقعیتی که در دل تاریخ وجود دارد، این نکته را گوشزد میکند که هر زمان نمیتوان برنامههای توسعهای را به نیکی پیاده کرد، باید شرایط بیرونی و درونی مهیا باشد. متأسفانه در دهه 80 با وجود افزایش درآمدهای فروش مواد خام، محصولات معدنی و صنایع معدنی و... نتوانستیم مدیریتی درخور آن روزگار داشته باشیم تا امروزه در شرایط رکود، کمتر، آسیب ببینیم. در حالی که در آن دوره بنیانهای فکری و مدیریتی کشور از بین رفت و سرانجام کشور از اقتصادی با رشد 6 درصدی، صنعت و معدنی با رشد 11 درصدی و همچنین تورم 11 درصدی به اقتصادی با نزول 11 پلهای، به رشد منفی 5 درصد، صنعتی با افول 22 پلهای و تورمی لجام گسیخته 4 برابری مواجه شدیم. حال چنانچه در آن زمان آگاهانه و از سر حق به انتخابی دست میزدیم که شایسته این کشور و مردم باشد، شرایط به گونهای بهتر رقم میخورد. اعتقاد بنده این است که وجود یک مجلس پرتوان و شایسته میتواند تا حدود زیادی یک دولت را همواره در ریل توسعه نگه دارد و مانع از دست رفتن فرصتها شود. فرصتها موضوعاتی همیشگی نیستند. به اعتقاد صاحبنظران و عقلای داخلی و همچنین مراکز جهانی، ایران تنها در یک یا دو دهه آینده است که میتواند خود را از کشوری رو به توسعه به سرزمینی توسعه یافته تبدیل کند و این میسر نیست مگر با انتخاب صحیح و استفاده از حق رأیی که در یک نظام مردمسالار جاری است. همچنین وظیفه ما است که مانع از دست رفتن فرصتهای پیش رو شویم. حضور مردم با برگه رأی، چنین امکانی را برای ما ایجاد کرده است. [ چهارشنبه 94/12/5 ] [ 8:22 عصر ] [ م.ص ]
[ نظر ]
|
|