NTENT="IR" />
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کلارآباد دات کام
قالب وبلاگ

ضربان نبض سبز ها به شماره افتاده بود که «سیدمحمد خاتمی» پیشنهاد آشتی با حاکمیّت و بازگشت به نظام در قالب انتخابات را مطرح نمود. بازگشتی که به زعم وی با ظاهری آبرومندانه صورت می‌گیرد؛ البته این اولین باری نبود که این پیشنهاد از سوی خاتمی مطرح می‌شد. وی پیش از این نیز در قالب سناریویی مشابه، سه شرط «آزادی زندانیان سیاسی»، «آزادی فعالیت احزاب تعطیل شده» و «شفاف شدن قانون انتخابات» را برای بازگشت به نظام مطرح نموده بود که از سویی با عدم استقبال حاکمیّت مواجه شده و از دیگر سو واکنش منفی سبزها را در پی داشت. با نزدیک شدن به نهمین دوره‌ی انتخابات مجلس شورای اسلامی، خاتمی برای دومین بار این پیشنهاد را البته این بار از موضعی نرم‌تر مطرح نمود. ادامه مطلب...

[ شنبه 90/4/4 ] [ 8:7 صبح ] [ م.ص ] [ نظر ]
حزب محوری به جای حق محوری بزرگترین آفتی است که این روزها گریبانگیر برخی چهره ها و گروههای کشور عزیزمان شده است به گونه ای که بسیاری از رفتارها، گفتارها و مقولات در صورت مطرح شدن از جانب  شخص و یا گروهی از جناح مقابل ، کاملا مطرود و مشکوک خواهد بود امّا زمانیکه فردی از همفکران و هم مسلکان خود چنین مباحثی را طرح کند آنرا صرفا یک مبحث علمی و اعتقادی دانسته و در بدترین و بدبینانه ترین حالت از آن بعنوان یک تسامح در گفتار تعبیر می شود. ادامه مطلب...
[ شنبه 90/4/4 ] [ 8:6 صبح ] [ م.ص ] [ نظر ]
با هشدار شدیداللحن دادستان تهران درباره احتمال دستگیری شریف ملک زاده یکی از چهار عضو حلقه نخست احمدی نژاد موضوع دخالت رییس جمهور در پرونده یکی از اعضای هیات دولت مجددا مطرح گردیده است.
به گزارش خبرنگار «آینده»؛ فروردین ماه سال 1377 غلامحسین کرباسچی، شهردار تهران که عضو شاخص دولت خاتمی هم به شمار می‌رفت، توسط محمدرضا نقدی، فرمانده وقت حفاظت اطلاعات ناجا در پرونده ای که قضاوت آن بر عهده حجت الاسلام و المسلمین غلامحسین محسنی اژه ای بود، دستگیر شدند و پرونده های متعددی در خصوص مباحث مالی شهرداری تهران شکل گرفت.
سید محمد خاتمی، رییس جمهور وقت در نامه ای خطاب به رهبر انقلاب خواستار آزادی کرباسچی گردید و رهبرانقلاب با صدور حکم حکومتی با درخواست خاتمی موافقت کردند.
اکنون پس از گذشت 13 سال بار دیگر موضوع بازداشت حلقه نخست رییس جمهور دیگری توسط دستگاه قضایی مطرح شده، محمدرضا رحیمی از سوی غلامحسین محسنی اژه‌ای که هم اکنون دادستانی کل کشور است رسما در پرونده بیمه ایران متهم گردیده، نام شریف ملک زاده نیز در برخی موارد مطرح بوده و احتمال دستگیری وی به همین دلیل وجود دارد، حمید بقایی، معاون اجرایی احمدی نژاد نیز به دلیل پرونده های مربوط به سازمان میراث فرهنگی ومناطق آزاد و همچنین برخی مسایل مربوط به حضورش در دیگر نهادها تحت پیگیری است و اسفندیار رحیم مشایی نیز فهرست بلندبالایی از اتهامات را یدک می کشد.
اکنون با فرض دستگیری یک یا چند تن از مربع نزدیکان احمدی نژاد، این پرسش مطرح می شود که احمدی نژاد چه واکنشی در قبال این دستگیری‌ها خواهد داشت؟
آیا او رفتار اردیبهشت ماه خود در خانه نشینی و قهر تکرار خواهد کرد یا به تاسی از سیدمحمد خاتمی اقدام به نامه نگاری و درخواست از رهبرانقلاب برای دخالت در این پرونده و صدور حکم حکومتی برای آزادی نزدیکان وی خواهد کرد؟
در صورت عدم انتخاب گزینه اول که تکرارش می تواند تبعات بدی در پی داشته باشد، انتخاب گزینه دوم از سوی احمدی نژاد، درخواست حکم حکومتی از سوی وی برای آزادی نزدیکانش با توجه به بی اعتنایی ده روزه وی به حکم حکومتی رهبرانقلاب در رابطه با ابقای وزیر اطلاعات و بی پاسخ گذاشتن آن، چه معنا و مفهومی خواهد داشت؟
این موضوع با توجه به عدم صدور حکم حکومتی از سوی رهبر انقلاب در موضوع ادغامها بودجه 90 و مشکلات اخیر دولت با مجلس و تاکید بر عمل به قانون این سوال را مطرح می کند که حتی درصورت درخواست حکم حکومتی از سوی احمدی نژاد برای آزادی این حلقه، آیا رهبر انقلاب حکم حکومتی می‌دهند یا از صور چنین حکمی خودداری کرده و بر طی شدن روال عادی دستگاه قضایی تاکید می‌کنند؟

[ پنج شنبه 90/4/2 ] [ 9:50 صبح ] [ م.ص ] [ نظر ]
به نظر شما بهترین مکان برای ساخت یک رستوران کجاست؟ در مسیرهای تردد؟ در مرکز خرید و فروش شهر؟ در کنار یک هتل چند ستاره و یا شاید هم بر فراز یک کوه؟
حتی اگر خوشمزه ترین غذای دنیا هم در این رستوران سرو شود تصور می کنم که رفتن به آنجا واقعا شجاعت می خواهد. اگر کسی توانست این مسیر عجیب را طی کرده و به رستوران برسد می تواند از یک وعده نهار به صورت رایگان استفاده کند. قرار است پس از کوه نوردی و رسیدن به این رستوران ویژه با بهترین غذا که کیفیت آن تضمین می شود از شما پذیرایی شود

[ پنج شنبه 90/4/2 ] [ 9:29 صبح ] [ م.ص ] [ نظر ]
به گزارش روابط عمومی اداره کل امور ایثارگران شهرداری تهران، این حرکت نمادین به منظور تجلیل از مقام شامخ شهدای جنگ تحمیلی صورت گرفت و با این حرکت ارزشمند و نصب این پلاک‌ها بر روی درختان بزرگترین بوستان شهری، ضمن شناسنامه‌دار شدن درختان این بوستان، گامی هرچند کوچک در راستای تجلیل از شهدای گرانقدر دوران ? ساله دفاع مقدس برداشته شد.
یکی از برنامه‌های جالب توجه در بوستان ولایت که عیدانه مقام معظم رهبری به مردم جنوب شهر تهران است، نصب ?? هزار پلاک با نام ?? هزار شهید استان تهران بر روی درختان این بوستان است.
این برنامه از سوی اداره کل امور ایثارگران شهرداری تهران در دستور کار قرار گرفته و از روز گذشته نصب این پلاک‌ها بر روی درختان بوستان ولایت آغاز شد. از میان پلاک‌هایی که دیروز در بوستان ولایت نصب شد، می‌توان به نام شهدای بزرگ و نام آوری همچون شهید شیرودی و شهید جهان آرا اشاره کرد.
نکته جالب توجه در میان این پلاک‌ها، وجود خانواده‌هایی با اهدای ? شهید، ? شهید و ? شهید بود.
یکی از اهداف این برنامه فرهنگی این است که با اجرا و تداوم این اقدامات نمادین، ضمن زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدای گرانقدر و تجلیل از مقام شامخ این بزرگواران و خانواده‌های معظم شهدا، فرهنگ ایثار و شهادت همچون سال‌های دوران دفاع مقدس همچنان در میان اقشار مختلف جامعه حفظ و ترویج شود.

[ پنج شنبه 90/4/2 ] [ 8:46 صبح ] [ م.ص ] [ نظر ]
اگر ریشه یابی با دقت و صحیح انجام بپذیرد امّا برخی حاضر به تبعیت از قانون نشوند و بجای احترام به خواست عموم و رای ملت، الفاظ را درست تلفظ نکنند و اشتباها (!) از سخنانشان دستور اغتشاشات خیابانی برداشت شود و دخترکی کاملا اتفاقی (!) همواره محل خوردن ساندویچ و خرید لباسش در جمع اغتشاشگران و معاندان نظام و انقلاب قرار گیرد و ....
  آیت الله هاشمی رفسنجانی که در این چند سال گذشته، شدیدترین تهمت ها و افترائات توسط نزدیکانش علیه نظام و انقلاب صورت گرفته است،  بدون هیچ اشاره ای به عملکرد خلاف شرع و قانون نزدیکان و همپیمانانش، در دیدار جمعی از مردم شهر نائین گفت: پرهیز از دروغ، تهمت، افترا و غیبت که از اصول اساسی و عمیق دین مبین اسلام است به راحتی توسط یک جریان خاص نقض می‌شود که این امر می‌تواند برای آینده کشور و اخلاق جامعه بسیار خطرناک باشد.
آیت الله هاشمی رفسنجانی، آمار صحیح را یکی از ابزارهای مهم برای برنامه‌ریزی‌های کلان کشور عنوان کرد و گفت: خدشه وارد شدن به اعتبار آمارها که طی سالیان طولانی کسب شده، می‌تواند جبران‌ناپذیر باشد.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام ضمن تاکید بر حفظ دستاورهای نظام به عنوان مهمترین وظیفه نیروهای سیاسی فعال در جامعه و توصیه صبر در برابر ناملایمات به تمامی دوستداران نظام تصریح کرد : یکی از دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران، تربیت نیروهای متخصص و متعهدی است که سرمایه‌های این نظام به شمار می‌روند و باید برای این کشور حفظ شوند.
رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام طی سخنانی در این دیدار ورود خود به عرصه سیاست در دوران جوانی را به دلیل مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی عنوان کرد و گفت: از دیدن محرومیت‌ها و عقب‌ماندگی‌های کشور در دوران پهلوی رنج می‌بردم و مظاهر فساد نیز در جامعه عذاب‌آور بود.
وی همچنین تصریح کرد : در فعالیت‌های سیاسی خود همواره منافع نظام را بر منفعت شخصی ترجیح داده‌ام و هر عملی که بخواهد به این نظام آسیب وارد کند از سوی هر کسی که روی دهد باعث رنج و نگرانی است.
حاشیه : ملت شریف و فهیم ایران می تواند، اوج این رنج و نگرانی را با بازخوانی پیام تسلیت آقای هاشمی رفسنجانی به مناسبت درگذشت پدر میرحسین موسوی از سران فتنه مشاهده نمایند.
رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام در بخش دیگری از سخنان خود عدم توجه به سیاست‌های کلی و سند چشم‌انداز را برای کشور خسارت‌بار عنوان کرد و گفت: توجه به برنامه‌ها و سیاست‌ها، کشور را در مسیر صحیح هدایت خواهد کرد.
آیت الله هاشمی با انتقاد از آنچه که آن را تضعیف مرزهای اخلاق در جامعه و ایجاد فضای ناامنی و نگاه سطحی به احکام و فرامین اخلاقی اسلام عنوان کرد، اظهار داشت: ریشه‌یابی برخی حوادث پیش آمده در برخی مناطق کشور و تلاش نهادهای مسئول برای رفع علت‌ها می‌تواند احساس امنیت در جامعه را افزایش دهد.
حال سئوال ما از ریاست محترم مجمع تشخیص مصلحت اینست؛ که اگر ریشه یابی با دقت و صحیح انجام بپذیرد امّا برخی حاضر به تبعیت از قانون نشوند و بجای احترام به خواست عموم و رای ملت، الفاظ را درست تلفظ نکنند و اشتباها (!) از سخنانشان دستور اغتشاشات خیابانی برداشت شود و دخترکی کاملا اتفاقی (!) همواره محل خوردن ساندویچ و خرید لباسش در جمع اغتشاشگران و معاندان نظام و انقلاب قرار گیرد و پسرکی به یکباره متحول شود و شوق کسب علم و دانش (!) در لندن به سرش بزند و از حضور در دادگاه اجتناب نماید و همه این موارد به برکت حمایتهای فردی رخ دهد که ادعا دارد منافع نظام را بر منافع شخصی ترجیح می دهد، چگونه می توان احساس امنیت در جامعه را افزایش داد. 
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در خاتمه سخنان خود خاطر نشان کرد : پرهیز از دروغ، تهمت، افترا و غیبت که از اصول اساسی و عمیق دین مبین اسلام است به راحتی توسط  یک جریان خاص نقض می‌شود که این امر می‌تواند برای آینده کشور و اخلاق جامعه بسیار خطرناک باشد.

[ چهارشنبه 90/4/1 ] [ 3:9 عصر ] [ م.ص ] [ نظر ]
آشنایی که با او بسیار غریبه ایم +عکس
او نفس می کشد. دستگاه با هر نفس مرطوب او صدایی دارد که دل را فرو می ریزد. تاپ تاپی غریب که صدای دلهره دارد، و پرده های گل دار بر روی پنجره، اتاق ساده و کوچک او را شبیه اتاق سرد بیمارستانی می کند.
به گزارش وبلاگستان مشرق، سعید ثعلبی همان رزمنده شجاعی است که این روزها به دلیل ضایعه شیمیایی و خس خس گلویش، به ناچار از کپسول اکسیژن استفاده می کند. او صاحب همان عکس معروف دفاع مقدس است. رزمنده ای که ایستاده و تفنگ به دست گرفته و پیشانی بند «یا مهدی ادرکنی(عج)» بر پیشانی اش بسته است.

                                                    

وبلاگ "جانبازان شیمیایی ایران" به نقل از این آشنای غریب گزارش داد: سال 59 در بستان زندگی می کردیم که بعد از شروع جنگ، عراق آنجا را محاصره کرد. به حمیدیه رفتیم. تصمیم گرفتم به جبهه بروم اما به دلیل سن کمم، در بسیج ثبت نامم نکردند. آنقدر سماجت کردم که در بسیج حمیدیه قبولم کردند. در کرخه نور، مسئول ادوات بودم و با اینکه 16 سال داشتم، بعد از مدتی مسئول گردان 40 نفره شدم. 
کرخه نور در شمال جفیر قرار دارد. سال 61 نزدیک های عملیات بیت المقدس بود که برای شروع، باید آنجا را پاک سازی می کردیم.
 
 عراقی ها، کرخه نور را مین گذاری کرده بودند. بچه ها همه داوطلب بودند که از معبر مین رد بشوند و راه را باز کنند. آخرش قرعه کشی کردیم. دو بار قرعه زدیم و هر بار اسم بچه های خوزستانی درآمد. صدای اعتراض شمالی ها بالا رفت. می گفتند: ما مهمانیم، شما در خانه خودتان هستید، بگذارید ما برویم. ما چاره ای نداشتیم، گذاشتیم دوباره قرعه بیندازند، گفتیم مهمانند، باید احترام بگذاریم. بالاخره آنها رفتند. ساعت یک بعد از ظهر بود که آزادسازی کرخه نور را شروع کردیم. 
آن روز 50 نفر از بچه ها از روی مین ها رد شدند. مین ها ضدنفر بودند و می کشتند؛ برگشتی در کار نبود. مسیر 40 متری را بچه ها یکی یکی رفتند و باز کردند. 
من حساب می کنم که در هر متر، حداقل یکی شان به شهادت رسید. اولی در قدم اول، دومی بعد از او، سومی... و هر کدام که پیش می رفت، پا جای پای کسی می گذاشت که لحظه ای پیش از او، جلوی چشمش در غبار انفجار مین ضدنفر گم شده بود.
 فکرش را بکن! صف کشیده بودند و پشت سر هم می رفتند. یکی یکی. یکی می رفت و وقتی صدای انفجار بلند می شد  او که رفته بود در غباری که از زمین به آسمان می رفت گم می شد، بعدی پشت سر او می دوید که به نوبتش برسد که در غبار انفجار بپیچد و به آسمان برود.
 نه، چاره نبود، بچه ها می رفتند و راه را باز می کردند. معبر مین از خاکریز مقدم خودمان بود به خاکریز دشمن. بچه ها همه خوشحال بودند. عزم داشتند. الله اکبر و یاحسین (ع) می گفتند و می رفتند و از روی مین رد می شدند و راه را باز می کردند.
 
 
 این عکس را یک عکاس در هورالعظیم انداخت
 سال 61 در عملیات والفجر یک در هور العظیم بودیم که عکاسی آمد و عکسم را گرفت و رفت. آن موقع مسئول دسته بودم. 
 دیگر او را ندیدم، ولی عکس را داشتم. از کنگره ها و جشنواره های زیادی سراغ این عکس را می گرفتند و دنبالش می گشتند، من هم به آنها می دادم.بعضی ها به اشتباه تصور می کنند که این صاحب این عکس در جبهه به شهادت رسیده است اما این گونه نیست. من زنده ام و حالا با مشکلات شیمیایی ام دست و پنجه نرم می کنم.
 در عملیات خیبر شیمیایی شدم
 قبل از مجروحیت شیمیایی ام، در عملیات بیت المقدس برای آزادی خرمشهر، یک بار از ناحیه دست چپ زخمی شدم  و یک بار دیگر دچار موج انفجار شده بودم، با این همه دوباره به جبهه برگشتم. سال 62 در عملیات خیبر شیمیایی شدم. 
آن روز چند نفر زخمی شدند. من با قایق، زخمی ها را از شط از جاده بصره به سمت ساحل خودمان می بردم که شط را بمباران شیمیایی کردند. ما هم خبر نداشتیم که اصلا شیمیایی چی هست. ساعت 10 و نیم صبح بود. روی آب بودیم و آن جا هوای شیمیایی را تنفس کردیم. بمب شیمیایی را توی آب انداختند. نیزارها همه سوختند. دودش سفید و غلیظ بود و در هوا می چرخید. 
وقتی به ساحل رسیدیم، یکی از بچه ها آتش گرفته و روی زمین افتاده بود. رفتم و با پتو خاموشش کردم. خودم هم بدنم می سوخت. ما را به بیمارستان بردند. بین مجروح هایی که با قایق به ساحل رساندم، اسرای عراقی هم بودند. آن موقع استادیوم ورزشی اهواز تبدیل به نقاهت گاه مجروحین شیمیایی شده بود. ما را به آنجا بردند و شست و شو دادند و بعد هم به بیمارستان نجمیه تهران منتقلمان کردند. دوران بستری ام سه ماه طول کشید. بدنم تاول زده بود، احساس خفگی داشتم، خون استفراغ می کردم. هنوز هم همینطور.
 بله، سال 65 در شلمچه دچار مجروحیت شیمیایی عامل گاز اعصاب شدم. عراقی ها بعد از این که فاو  را گرفتند، می خواستند شلمچه را هم بگیرند که ما آنجا بودیم. برای همین هواپیماها آمدند و ده تا ده تا بمب های گاز اعصاب ریختند. ما توی سنگرمان بودیم، رفتیم ماسک زدیم ولی دیگر فایده نداشت. سه نفر بودیم. تشنج کردیم. یکی از بچه ها، بچه تبریز بود، 12 ـ 13 ساله. سرش را محکم می زد به دیوار. خون از سر و صورتش سرازیر شده بود ولی هیچ چیز را احساس نمی کرد. فقط سرش را محکم می زد توی دیوار. 
از شلمچه ما را آوردند اهواز و از آن جا بردند تهران. بیمارستان نجمیه، بیمارستان بقیه الله، بیمارستان مصطفی خمینی و بیمارستان جماران. برای مجروحتیم با گاز اعصاب نزدیک شش ماه بستری بودم.
 در جبهه، وقتی رزمنده ها سر پست نگهبانی می رفتند، نفر بعدی را که نوبتش می شد، بیدار نمی کردند و خودشان جای بعدی هم بیدار می ماندند و نگهبانی می دادند. بچه ها با هم مثل برادر بودند. پوتین های همدیگر را واکس می زدند، لباس های همدیگر را می شستند، کسی نمی گفت این لباس کی است و آن لباس کی است. همه را با هم می شستند. 
حال و هوای آن موقع خیلی خوب بود، پر از افتخار و عشق بود. شب عملیات همه حاضر بودند. همه می خواستند بروند جلو. همه عشق خط مقدم را داشتند. خط مقدم خیلی سخت بود. بچه ها توی جنگ دیده اند، خط مقدم شوخی نیست.همه این ها، مرا به جذب جبهه می کرد.
 سال 62 ازدواج کردم. یک هفته بعدش یک شب آمدند درِ خانه دنبالم و گفتند بیا برویم عملیات، من هم رفتم! عملیات خیبر بود، همان جا شیمیایی شدم. خانمم هم چیزی نمی گفت. می گفت: آزادی، برو. 
شبها بیدار هستم
 حالا هم خیلی سخت است. باید دارو بخورم تا اعصابم آرام بگیرد. عصبانی می شوم، خوابم نمی برد، شب ها بیدار هستم. گاز اعصاب مغز را داغان می کند، انگار یک چیزی توی سر آدم را می خورد. حالا شب و روز قرص می خورم، داروهایم هم همه خارجی هستند. هر شب باید از کپسول اکسیژن استفاده کنم و ... 
خودمان راهمان را انتخاب کردیم. خودمان خواستیم و رفتیم و مجروح شدیم. من هم حالا با همین دردها تا آخر عمر ادامه می دهم. باید مردم بدانند، باید بچه ها بدانند. هرچه باشد باید بگویند که جانبازها ذخیره هشت سال دفاع مقدس هستند. باید بگویند که آنها که رفتند، خودشان را برای دین و ناموس و کشورشان فدا کردند.
 حالا بچه ها مثل بچه های زمان جنگ نیستند. این بچه ها پرورش و هدایت می خواهند، باید کسی باشد که راه آنها که به جبهه ها رفتند را ادامه بدهد. این بچه ها باید از یک جایی شروع کنند، باید به کشورشان وفادار باشند. ایثار و فداکاری باید زنده بماند. 
ما در زمان جنگ در حال دفاع بودیم. ما فقط از خاک خودمان دفاع می کردیم. فقط به فکر کشور خودمان بودیم، می خواستیم مرز خودمان را نگه داریم. خدا را شاهد می گیرم که باید مرزهایمان را با قدرت نگه داریم. همین حالا هم برای دفاع از وطنم، خودم حاضرم از روی مین رد بشوم و فدایی بشوم.

[ چهارشنبه 90/4/1 ] [ 3:4 عصر ] [ م.ص ] [ نظر ]
سید مسعود شجاعی طباطبایی با انتشار پست جدید در وبلاگ خود عکسی از شهید تیرباران شده‌ای را در عملیات بیت‌المقدس منتشر کرد.
به گزارش مشرق، در این متن آمده است:
منطقه عمومی بستان، آذر 1360، رزمندگان با بررسی کارت هویت یک شهید، در حال شناسایی او هستند. عراق در عملیات طریق القدس، تعدادی از رزمندان را به اسارت گرفت و با چشمان بسته آنان را تیرباران کرد.

درباره این عکس چه بگویم، این عکس گواه آن جنایت بزرگی است که صدام و در کنارش 58 کشور دنیا با قساوت و جور انجام دادند، شاهد اثبات حقیقتی است که خیلی ها سعی در انکار آن دارند، نمونه بارز ارزش هایی است که پایمال شد و به گمان عده ای معدود از یاد می رود، مگر می توان این جنایت را به فراموشی سپرد؟ این اتفاق و این اعتراض سرخ بر حاکمیت سیاه جباران زمانه ما، فریاد خشمی است بر سر سکوتی که همه حلقوم های بریده شده در کربلا گواه آنند، «شهادت» آن چیزی است که برخی نامردمان نااهل می خواهند از تاریخ پاک  کنند و «نمونه»ای است از آن که باید باشد و «گواهی» است بر آنچه در این «زمانه جور و ستم» خاموش و پنهان، بر دنیای ما می گذرد و تنها شهادت شیوه مقاومتی است که حقیقت را روزی برملا می کند، ما در زمانه ای زندگی می کنیم که نظام کفر، دروغ و ریا آن را خلق سلاح کرده و وفاداران به حقیقت و امام و ولایت را تهدید می کند.
اما همه این تهدیدها و اتفاقات شوم با معجزه ای با عنوان شهادت، باعث ثبات و قوام این نظام شده است. به راستی کجا بودند آن زمان کسانی که در حال حاضر دم از دموکراسی خواهی و انسان دوستی می زنند و فریاد وا اسلاما سر می دهند، رزمنده ای را اسیر بگیری و بعد چشم بسته، او را به شهادت برسانی، مگر تاریخ به آسانی از این جنایات می گذرد؟
و اما تو عزیز دلم که در غربت تنهایی شیعه چشمان زیبایت را بسته و به شهادتت رساندنت، فدای مظلومیتت شوم، می دانم در آستانه رفتن به سوی معشوق چهره ات گلگون و برافروخته و قلبت مالامال از شوق به تپش درآمده بود، چگونه فاصله حضور را کم کردی و با شهادت به بالاترین قله ی معراج بشریت رسیدی. در هنگام جنگ تحمیلی، با عزت، حیات ابدی خود را تضمین کردی و با شهادت، حیات و  زندگی و ایمان و آینده این نظام را تثبیت نمودی!
------------------------------
پ.ن
1 – فدایت شوم، اکنون شهیدان زنده اند و ما مردگانیم، شهیدان سخن گفتند و ما ناشنوا بودیم، آنها را انتخاب کردند و ما هنوز در انتخاب تردید داریم. غافلان ماندند و عزیزترین گوهرهای بشریت رفتند. سخنم با نسل سوم است، عزیزانم، در مذهب و فرهنگ ما و در تاریخ ما، این نمونه ها درس هایی است که خدا از طریق شهدا به ما می آموزد که می توان تا خود «خدا» معراج کرد!
2 – آیا ما وارث به حق عزیزترین امانت هایی هستیم که با شهادت، این نظام را تثبیت کردند؟ اگر هستیم پس مسئولیم. باید نمونه باشیم  و نمونه بسازیم تا نه تنها برای مردم خود بلکه برای دنیا شهادت دهیم که شاهد بودیم و ولایت تنها راه رسیدن ما به حقیقت حق است و لاغیر!
3- گل واژه های این مطلب از دکتر علی شریعتی است.

[ چهارشنبه 90/4/1 ] [ 2:58 عصر ] [ م.ص ] [ نظر ]
جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ابعاد جدید و ناپیدایی را از فعالیت‌های پشت‌پرده و تفکرات جریان انحرافی افشاء کرد.
 
 حجت الاسلام والمسلمین ذوالنور، عصر روز گذشته در همایش «بصیرت و جهاد علمی» گفت:
*هم? بستگان نزدیک رییس جمهور مخالف ارتباط وی با مشایی هستند، حتی مادر ایشان گفت که شما را عاق می‌کنم، اما آقای احمدی‌ن‍ژاد با این وجود بر حفظ جایگاه مشایی تأکید می‌کند.
* خطر جریان انحرافی حتی از خطر اصلاح‌طلبان بیشتر است. اصلاح‌طلبان، جریان سکولاری بودند که دین را ناتوان در ادار? جامعه می‌دیدند، اما افرادی که در این جریان مفسد اقتصادی و سیاسی داخل هستند، با نقاب دین و اهتمام به مهدویت و ولایت فقیه درصدد انحراف انقلابند.
*آیت‌الله مصباح یزدی خطر این موضوع را در طول تاریخ بی‌سابقه و همان جریان فراماسونری می‌داند و بیان می‌کند که امیدی به بازگشت این افراد ندارم.
*حجتیه ها، معتقدند که در زمان غیبت هیچ عَلَم حکومتی نمی‌تواند برافراشته شود، ولی این جریان، هم? انحرافات فرق? حجتیه را در خود دارد و از طرفی نیز محکم به کانون قدرت و ثروت چسبیده است.
* در دور? هشت سال? اصلاحات، هیچ چیزی از اسلام ندیدیم؛ چرا که جریان سکولاری و لیبرالی بودند که با اعتقاد به عدم صلاحیت دین در ادار? جامعه وارد عرص? قدرت شده بودند، اما جریان فعلی با نقاب دین، دین را می‌کوبند و در درون خود اقتصادی، فساد سیاسی، وابستگی به بیگانه و... را دارند.
* جریان انحرافی معتقد است که در آخرالزمان، غیبت کبری به غیبت صغری تبدیل می‌شود و در این نوع از غیبت، افرادی می‌توانند با امام زمان(عج) ارتباط داشته باشند. آقای احمدی‌نژاد فکر می‌کند که مشایی با امام زمان(عج) ارتباط دارد.
* در یکی از جلسات هیئت دولت آقای صفار هرندی به آقای احمدی‌ن‍ژاد گفت که رهبری با این موضوع مخالف هستند، اما آقای احمدی‌نژاد در جواب می‌گوید که "حکم است، باید انجام شود". آیا از این گفته، غیر این برداشت می‌شود که ایشان فکر می‌کند توسط رابطی با امام زمان(عج) ارتباط دارد؟
*این جریان، با این که به ظاهر معتقد به نیابت ولایت فقیه از امام زمان(عج) است، اما در باطن فکر می‌کند که با وجود امام عصر(عج) دیگر نیازی به اطاعت از ولایت فقیه نیست.
* دولت جمهوری اسلامی ایران، در اوضاع کنونی جهان عرب، تلاش می‌کند که ارتباط خود را با دولت‌های عربی گسترش دهد! دعوت از عبدالله دوم، پادشاه اردن و علی‌ عبدالله صالح، پادشاه یمن به ایران را چگونه باید توجیه کرد؟
*گفته می‌شود که به خاطر این‌که دولت، وجود دو عبدالله را در رأس حکومت کشورهای عربی را از علائم ظهور می‌داند از سران این دو کشور دعوت به حضور در ایران کرده است.
* آقای رئیس جمهور در بیاناتی از علی عبدالله صالح تمجید می‌کند که "شما نام سه امام و پیامبر را در نامت داری"!
* این جریان اعتقاد داشت که عبدالله دوم، پادشاه اردن، همان سفیانی در علائم ظهور امام زمان(عج) است، به همین علت می‌خواست که در هنگام مسافرت وی به ایران، او را در آبگرم سرعین حاضر کنند تا علائمی که بر کمر و کتف سفیانی در روایات وارد شده است را بر روی بدن پادشاه ملاحظه نمایند.
*آقای مشایی، چند روز قبل از مراسم سالروز ارتحال امام(ره)، بیان داشت که اتفاقی در چهارده و پانزده خرداد روی خواهد داد که دهان منتقدین بسته می‌شود. منظور وی این بود که در چهارده خرداد شهید می‌شود و روحش عروج پیدا خواهد کرد و در پانزده خرداد نیز امام زمان(عج) ظهور می‌کند.
* بعد از این اظهارات، برخی از افراد این جریان، سخت به دنبال ویزای عربستان بودند تا در روزی که ادعا می‌شد ظهور امام زمان(عج) است، در مکه کنار آن حضرت باشند.
* اگر گفته می‌شود که احمدی‌ن‍ژاد دچار سحر و جادو شده است، به معنای این نیست که او اختیاری از خود ندارد، بلکه از برخی پیشگویی‌هایی که مشایی به نقل از پیشگویانی انجام می‌داد، به این نتیجه رسید که این آقا رابط اما زمان(عج) است.
* از اصرارهای سه‌سال? این دولت این بود که سال جدید و عید نوروز را در کنار سران کشورهای فارسی‌زبان و برخی از سران عربی در کنار تخت جمشید شروع کنند که هر سال با مخالفت دفتر مقام معظم رهبری روبه‌رو شدند و هدف آنها به سرانجام نرسید.
* به سازمان حج و زیارت گفتند که از روزهای سکونت زائرین در عتبات عالیات کم کنید تا روزی هم به بازدید از مدائن و تیسفون بغداد اختصاص یابد!
* آقای احمدی‌مقدم، فرمانده نیروی انتظامی به بنده گفت که برای مقابله با بدحجابی در جامعه، شخص آقای احمدی‌نژاد جلوی ما را می‌گیرد و نمی‌گذارد تا با فساد مقابله کنیم.
* سردسته‌ جریان انحرافی نیاز به حضور ??? نماینده در مجلس شورای اسلامی دارد، او می‌دانست که یکی از مهم‌ترین موانعش وزارت اطلاعات است؛ از این رو می‌خواست وزیر اطلاعات را کنار گذاشته و شخص رییس جمهور عهده‌دار سرپرستی آن شود، تا بتواند بهره کافی را از این مسئله ببرد. آقای احمدی نژاد فکر می‌کرد که مقام معظم رهبری ناگزیر به پذیرفتن استعفای ایشان یا قبول مشایی به عنوان معاون اول است و احتمال نمی‌داد که رهبری با درایت و مثل کوه، محکم در مقابل این درخواست بایستد.
* رییس جمهور در نهایت به خاطر استیضاح نشدن در مجلس، به اجبار تن به برگشت [از قهر ??روزه] داد؛ زیرا اگر قرار به استیضاح آقای احمدی‌نژاد بود، وی، بالاترین رأی عدم صلاحیت سیاسی در تاریخ را از مجلس شورای اسلامی می‌گرفت.

[ چهارشنبه 90/4/1 ] [ 2:55 عصر ] [ م.ص ] [ نظر ]
ابوالحسن بنی صدر، رئیس جمهور مخلوع ایران، در مصاحبه ای اذعان کرد که برخورد رهبر معظم انقلاب با جریان فتنه همانند رفتار امام خمینی(ره) با او و حامیانش(که مجاهدین خلق اصلی ترین آنها بودند) بوده است.
وی در گفت وگو با دویچه وله گفت که آقای خامنه ای در خرداد ?? عین حرف‌های آقای خمینی در خرداد ?? را زد.
وی البته ادعا کرد که سخنان امام راحل در خرداد ?? علیه حامیان بنی صدر که اغلب مجاهدین خلق و توده ای ها بودند، خشونت آمیز بوده و "همین حرف‌ها را آقای خامنه‌ای به بیان دیگر در خرداد ?? زده است."
گفتنی امام راحل در ?? خرداد ???? بنی‌صدر را از فرماندهی کل نیروهای مسلح عزل کرد، با این حال سه روز بعد طی یک سخنرانی خطاب به وی عنوان کردند: حالا هم دیر نشده... آن آقا هم بروند عذرخواهى کنند از ملت؛ بگویند ملتى که به من رأى داد من مطابق رأى آنها عمل نکردم؛ از حالا به بعد مى‏کنم. ... الآن هم من نصیحت مى‏کنم... آقاى رئیس جمهور را، ... که آقا شماها دست بردارید از این سنگ‏اندازى جلوى چرخ اسلام، دست بردارید از این تضعیف مجلس و تضعیف روحانیت و تضعیف ملت و تضعیف روحیه ملت و تضعیف روحیه ارتش.
بنی صدر هرگز ابراز پشیمانی نکرد تا اینکه سرانجام در تاریخ ? تیر ???? و در پی اعلام نظر مجلس ـ که طی روزهای ?? و ?? خرداد که بر عدم کفایت سیاسی رئیس‌جمهور رأی داده بودند ـ امام، بنی‌صدر را از سمت ریاست جمهوری عزل کردند.
با وجود امام راحل بار دیگر بنی‌صدر را توصیه کرد که توبه کند و مبادا در دام گروههای خارج از کشور بیفتد زیرا به نفع او نیست.
نسخه ملایم همین توصیه ها را رهبر معظم انقلاب در ?? خرداد ?? به سران جریان فتنه کرد و از آنان خواست که به رای مردم و قانون احترام بگذارند و از آشوب طلبی پرهیز کنند که عاقبت این راه خطرناک است اما آنان همانند بنی صدر به این توصیه های دلسوازنه گوش نکردند.

[ چهارشنبه 90/4/1 ] [ 2:49 عصر ] [ م.ص ] [ نظر ]
<   <<   16   17      >
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک های مفید
لینک دوستان
لینک های مفید
امکانات وب
عمارنامه : نجوای دیجیتال بصیرت با دیدگان شما 		AmmarName.ir

بازدید امروز: 233
بازدید دیروز: 588
کل بازدیدها: 4450308