NTENT="IR" />
کلارآباد دات کام |
شب گذشته برخی از افراد ناشناس با حضور در خیابان های کم رفت و آمد شهر دزفول با به حمله کردن به وسایل نقلیه مردم و به آتش کشیدن اموال عمومی شهر سعی در ایجاد فضای آشوب را داشتند که با حضور نیروی های بسیج و انتظامی پایان یافت. خبرهای رسیده به پایگاه 598 حکایت از دزفولی نبودن جمعی از دستگیر شدگان در حمله به وسایل نقلیه عمومی و اموال مردمی را دارد. ادامه مطلب... [ دوشنبه 92/11/28 ] [ 8:2 عصر ] [ م.ص ]
[ نظر ]
دولت آمریکا برای تطهیر وضعیت خود خوب می داند که مردم ایران سبب اصلی همه این آشوب ها و بلواها و دعواهای سیاسی را دولت مستبد و سلطه خواه آمریکا می دانند و اگر آنچه آمریکایی ها می خواهند محقق شود، همه تقصیرها به گردن مباشران می افتد و آمریکا در این قضایا تطهیر می شود.
سرویس سیاسی پایگاه 598 - محسن جمشیدی/ همانگونه که می دایند پایگاه اینترنتی وزارت خارجه آمریکا، بیانیهای را منتشر کرد و در آن، ضمن دخالت آشکار در امور داخلی ایران، خواستار آزادی "سران فتنه" شد. اما پرسشی که اینجا مطرح می شود این است که آمریکا با رفع حصر سران فتنه به دنبال چیست؟ در حقیقت هدف اصلی بیانیه آمریکا چیست؟ ادامه مطلب... [ دوشنبه 92/11/28 ] [ 8:0 عصر ] [ م.ص ]
[ نظر ]
امام(ره) علاقه خاصی به سیدعباس داشت. سید هم از سر تعلقاش به امام گفته بود فکر کنم بعداز رفتن شما امام زمان ظهور کند. او اولین کسی بود که درلبنان آیتالله خامنهای را «امام» خطاب کرد، زمانی که هنوز کسی ایشان را با این عنوان نمیخواند.
به گزارش جهان به نقل از تسنیم، سیدیاسر پسر ارشد شهید والامقام سید عباس موسوی دبیرکل فقید حزب الله لبنان است. جوانی گرم، خوش خنده، متواضع و متدین و در یک کلام دوست داشتنی. با سیدیاسر از یکی دوسال قبل آشنایی داشتم و حتی یکبار او را برای همایشی به تهران دعوت کرده بودم، اما یک روز مانده به سفر، پدربزرگش یعنی پدر عزیز شهید سیدعباس، به رحمت خدا رفت و او هم مجبور بود بعنوان فرزند بزرگ شهید جهت مراسمات در بیروت بماند. یابودی از آن همایش را به شیخ عبدالکریم عبید رئیس شورای اجتماعی حزب الله دادم تا برایش ببرد و روزی که به دفترش رفتیم همان ابتدای کار یادبود را نشانمان داد و قدردانی کرد از اینکه به یادش بوده ایم. دفتر سید یاسر در یک ساختمان چند طبقه مسکونی در ابتدای منطقه رویس بود همان جایی که چند ماه پیش خودروی بمبگذاری شده سلفیها منفجر شد و چون کمی آدرسش گنگ بود، جوانی را فرستاد تا ما را از میانه مسیر راهنمایی کنند. ادامه مطلب... [ دوشنبه 92/11/28 ] [ 7:55 عصر ] [ م.ص ]
[ نظر ]
توافقنامه 6 ماهه هسته ای موضوعی است که این روزها بسیاری از شخصیت های علمی و سیاسی آن را مورد ارزیابی و نقد قرار داده اند. این یادداشت در قالب دو پرسش به نقد حقوقی توافقنامه می پردازد.
[ دوشنبه 92/11/28 ] [ 7:47 عصر ] [ م.ص ]
[ نظر ]
جناب آقای لاری! چرا چهار سال پیش زمانی که از آمریکا، انگلیس، اسرائیل، سلطنت طلبان، همجنسبازان، منافقین، گروهک ریگی و هزاران رسانه و حنجرهی دشمن برای تحریک فتنه گران و تخریب نظام فعال شد یک کلام نگفتید «دخالت نکنند» یا «این یک موضوع ملی است» که اگر می گفتید آن وقت کار به حصر و آشوب و اردوکشی خیابانی هم نمی کشید.
[ دوشنبه 92/11/28 ] [ 7:46 عصر ] [ م.ص ]
[ نظر ]
نماینده مردم تهران با انتقاد از تلاش دولت در لغو سخنرانی سعید جلیلی در مراسم 22 بهمن شهر کرج گفت: فشار زیادی برای لغو این سخنرانی بر دعوت کنندگان از سوی دولت تدبیر و امید و با شعار اعتدال وارد شده تا با تغییر سخنران، سخنرانی دکتر جلیلی لغو گردد.
[ دوشنبه 92/11/28 ] [ 7:45 عصر ] [ م.ص ]
[ نظر ]
قائممقام جمعیت وفاداران انقلاب اسلامی با بیان اینکه آمریکاییها حق دخالت در امور ایران را ندارند، گفت: سران فتنه مجدداً پای آمریکاییها را به کشور باز کردند و این خیانت به ملت ایران است.
به گزارش جهان، حبیباللهبوربور قائم مقام جمعیت وفاداران انقلاب اسلامی در گفتو گو با فارس، با اشاره به بیانیه اخیر وزارت امور خارجه آمریکا در رفع حصر سران فتنه، اظهار داشت: کسانی که خود را از یاران امام میدانند، امام(ره) میگفت هرگاه آمریکاییها از شما تعریف کنند، بدانید کارتان دارای اشکال بوده است. ادامه مطلب... [ دوشنبه 92/11/28 ] [ 7:43 عصر ] [ م.ص ]
[ نظر ]
معاون پارلمانی دانشگاه آزاد از رایزنی محمد هاشمی رفسنجانی با اسحاق جهانگیری برای تصدی پست استانداری خراسان رضوی به وی خبرداد.
[ دوشنبه 92/11/28 ] [ 7:41 عصر ] [ م.ص ]
[ نظر ]
توی خط اگر کلهمان را میبردیم بالا، یا یک قوطی را میگرفتیم بالای خاکریز، در یک لحظه ده تا فشنگ بهش میخورد. اوضاع بیریختی بود؛ آتش تهیه خیلی سنگین و بزن بزن و بگیر و ببند. به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، عملیات بدر بود. پهلوی دجله پیادهمان کرده بودند. توی خط اگر کلهمان را میبردیم بالا، یا یک قوطی را میگرفتیم بالای خاکریز، در یک لحظه ده تا فشنگ بهش میخورد. اوضاع بیریختی بود؛ آتش تهیه خیلی سنگین و بزن بزن و بگیر و ببند. گفتند چاله بکنید و بروید داخلش. داشتم چاله میکندم که یکی صدایم زد. توی تاریکی صدایش را شناختم. از بچههای مسجدمان بود. بلند گفتم «رحمتی تویی؟» ادامه مطلب... [ یکشنبه 92/11/27 ] [ 6:7 عصر ] [ م.ص ]
[ نظر ]
[ یکشنبه 92/11/27 ] [ 6:4 عصر ] [ م.ص ]
[ نظر ]
|
|